يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۰

چه کسی پیشنهاد کشتن شاه را داده بود؟

سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۴۹
کد مطلب: 453550
دیپلمات سابق کشورمان با بیان اینکه تسخیر سفارت واکنش مردم به نوع روابط دولت موقت با آمریکا بود، گفت: دولت موقت در پی ترمیم پل‌های تخریب‌شده بین ایران و آمریکا بود و امیرانتظام را مأمور ارتباط و ایجاد تفاهم با آن کشور کرد.
به گزارش جهان به نقل از فارس، روز ۱۳ آبان، یادآور حوادث مهمی است که در استمرار انقلاب اسلامی و بیرون راندن مظهر استکبار یعنی آمریکا از ایران نقش اساسی داشته است.

حواشی تسخیر سفارت آمریکا، نوع رفتار دولت موقت با آمریکا، هدف اولیه دانشجویان برای تسخیر سفارت، استفاده ابزاری سه گروه در داخل از گروگان‌ها، بیانیه الجزایر و بسیاری موارد دیگر باعث شد برای بررسی هرکدام از آنان سراغ اولین مسئول دفتر خدمات حقوق بین الملل که مسئول اجرای بیانیه الجزایر بود، برویم.

منوچهر محمدی دیپلمات سابق کشورمان که اولین مجری بیانیه الجزایر هم بود، در این مصاحبه از تلاش بنی صدر برای استفاده انتخاباتی از گروگان‌ها گفت. وی که اقدامات حقوقی تبادل گرو‌گان‌ها را بر عهده داشت، معتقد است سه گروه در ایران بدنبال ارتباط با آمریکا برای تبادل گروگان‌ها بودند.

وی که در زمان تسخیر سفارت آمریکا فرماندار خرمشهر بود، معتقد است تسخیر سفارت عکس‌العمل مردم به نوع روابط بین دولت موقت و آمریکا بود، از اینکه آمریکا به شاه پناه داده بود و همزمان با آن بازرگان در الجزایر با برژینسکی (مشاور امنیت ملی وقت آمریکا) ملاقات می‌کند.

در ادامه متن کامل این گفت‌وگو آمده است.

* دولت موقت می‌خواست پل‌های تخریب شده بین ایران و آمریکا را ترمیم کند

- علل تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ را چه می‌دانید؟

تسخیر لانه جاسوسی یک موهبت الهی بود. روندی که دولت موقت در پیش گرفته بود، اینگونه بود که سعی می‌کرد انقلاب را به سمتی ببرد که در آن گرایش دوباره به آمریکا وجود داشته باشد. دولت موقت بر این باور بود که ما نمی‌توانیم بدون اینکه حمایت یک قدرت بزرگ را داشته باشیم، ادامه حیات دهیم.

از دیدگاه لیبرال‌ها، شوروی خطر بسیار بیشتری داشت پس می‌بایست به یک قدرت مقابل که آمریکا بود، تکیه کنیم. بنابراین سعی کردند پس از پیروزی انقلاب پل‌های تخریب شده میان ایران و آمریکا را ترمیم کنند به همین علت هم معاون نخست‌وزیر وقت به نام امیر انتظام مأمور ارتباط و ایجاد تفاهم با آمریکا شده بود.

قبل از پیروزی انقلاب هم لیبرال‌ها به عناوین مختلف سعی می‌کردند از آمریکا دلجویی و مسیر نفوذ آمریکا را پای‌ریزی کنند. من خاطرم می‌آید یکی از مسائلی که وجود داشت، روابط تسلیحاتی آمریکا با ایران بود. ایران قبل از انقلاب روابط بسیار عمیق و سنگینی از نظر قرارداد‌های تسلیحاتی با آمریکا داشت که به قراردادهای FMS معروف است. این قراردادها در مجموع چیزی حدود ۵۰ میلیارد دلار بود.

آمریکا‌یی‌ها هرگز فکر نمی‌کردند رژیم شاه به این سادگی سقوط کند لذا نگرانی آمریکا پس از انقلاب این بود که باید با این قراردادها چه کنند. اگر می‌خواستند خودشان قراردادها را یکطرفه فسخ کنند، از لحاظ حقوقی باید هزینه سنگینی را به ایران می‌پرداختند. بنابراین تلاش کردند با نفوذ در دستگاه‌های دولتی به خصوص وزارت دفاع وقت که دریادار مدنی مسئولیت آن را داشت، این قراردادها را به وسیله ایران فسخ کنند.

یادم می‌آید که مدنی می‌گفت «من از افتخاراتم است که ۳۰ میلیارد دلار قراردادهای ما با آمریکا را فسخ کردم». غافل از اینکه ما باید چه خسارات سنگینی را بدین خاطر بپردازیم.

- هزینه این قراردادها را ایران از قبل پرداخت کرده بود؟

بله! حدود ۲۰ میلیارد دلار پرداخت کرده بودیم. سیستم هم این نبود که ما بپردازیم بلکه یک سیستم کاملاً استعماری بود بدین صورت که آمریکا از ما نفت می‌خرید اما پول آن را به ما نمی‌داد و در یک صندوق امانی در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) واریز می‌کرد و از آنجا آمریکا هزینه شرکت‌های سازنده تسلیحاتی را می‌پرداخت.

آمریکا قراردادهایی با ما داشت اما اجرای آن برعهده وزارت دفاع آمریکا بود. لذا هیچ مشکلی از لحاظ پرداخت برای آنها وجود نداشت. بنابراین معاون وزارت دفاع آمریکا مأمور می‌شود که به ایران بیاید (هم در دوره بختیار و هم در دوره دولت موقت) تا با نفوذ در مسئولین ایرانی کاری کند که قراردادها به وسیله ایران فسخ شود که شد و این خیانت بزرگی بود که در آن دوره به ملت رفت.

جالب اینکه وزیر خارجه وقت ایران یعنی آقای ابراهیم‌ یزدی اعلام کرده بود که ما هواپیماهای F۱۴ را نمی‌خواهیم و باید اینها را برگردانیم.

کارهای عجیبی در آن دوران انجام شد. دوره سربازی را از ۲ سال به یک سال تقلیل دادند. گفتند ما که نمی‌خواهیم با دنیا جنگ کنیم به همین خاطر ارتش نمی‌خواهیم. حتی وزارت دفاع دولت موقت برای کمک به نیروهای مسلح اعلام کرد همه می‌توانند به محل سکونت خود بروند و زندگی کنند. درحقیقت به دنبال تضعیف بنیه دفاعی کشور بودند.

- این اقدامات دولت موقت را شما با برنامه‌ از پیش تعیین شده می‌دانید؟

بله، با برنامه‌ریزی بود. اینها می‌گفتند شما دیگر انقلاب کرده‌اید و دیگر نمی‌خواهید ژاندارم منطقه باشید. در اینجا این مطلب را هم بگویم که ایران قبل از انقلاب براساس سیاست دو ستونه آمریکا، ژاندارم منطقه بود حتی از طرف ایران در ظفار نیرو اعزام شد.

این وضعیت ادامه داشت تا روز ۱۳ آبان ۵۸ حتی اسناد و مدارکی که ما داشتیم اینها را هم از چنگ ما بیرون آوردند و از کشور خارج کردند که بخشی از آن در فرودگاه مهرآباد پس گرفته شد به وسیله فرمانده نیروی دریایی وقت به نام علوی که بعد هم فرار کرد.

* نفوذ آمریکا بر ساختار دولت موقت/ سحابی پیش امام گریه می‌کرد که دیگر «مرگ بر آمریکا» نگویید

- آیا تلاش بیشتر را دولت موقت برای نفوذ آمریکا به کشور انجام می‌داد؟ برنامه‌های خود آمریکا در این امر چه مقدار بود؟

نفوذ آمریکا در ساختار حاکم بر دولت موقت چنین شرایطی را به وجود آورده که حتی دکتر سحابی نزد امام رفته بود و گریه می‌کرد که مرگ بر آمریکا نگویند. آخرین حرکتی که منجر به تسخیر سفارت شد، این بود که آمریکا به شاه پناه داد و بعد از آن بازرگان در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیت ملی وقت آمریکا ملاقات کرد. این ملاقات به درخواست مهندس بازرگان بود.

اینها همه مسائلی بود که باعث انفجار در مردم شد که در نتیجه سفارت تسخیر شد. البته قبل از تسخیر سفارت در ۱۳ آبان، یکبار دیگر توسط مارکسیست‌ها اشغال شده بود که امام خمینی (ره) دستور دادند اینها را بیرون بکنید. این دفعه انجمن‌های اسلامی دانشجویان وارد ماجرا شدند و هدف‌شان هم واقعاً این نبود که سفارت را ۴۴۴ روز نگه دارند. هدف‌شان این بود که به عنوان اعتراض سفارت را اشغال کنند و فکر می‌کردند حضرت امام نیز دستور می‌دهد بیرون بیایند.

منتهی حماقت‌های خود تفنگ‌داران آمریکایی‌ها که مسئول حفاظت بودند و برخورد‌های بی‌موردی که با دانشجویان کردند مسیر را تغییر داد. دانشجویان حتی نمی‌خواستند وارد ساختمان سفارت شوند اما با این رفتار وارد شدند و دیدند یک سیستم عظیمی وجود دارد که مدارک و اسناد آمریکایی‌ها را پودر می‌کند لذا اینها جلوی آنرا گرفتند و مسیر تغییر کرد.

* تسخیر سفارت عکس‌العمل مردم به نوع روابط بین دولت موقت و آمریکا بود

به همین خاطر است که می‌گویم تسخیر سفارت یک موهبت الهی بود. مسئله تسخیر لانه در حقیقت عکس‌العمل روابطی بود که بین دولت موقت و آمریکا ایجاد شده بود و مورد رضایت مردم نبود و نتیجه آن تسخیر سفارت شد.

- درباره سابقه تلاش آمریکا برای نفوذ به ایران بگویید؟ از چه زمانی این هدف دنبال می‌شد؟

آمریکایی‌ها دوره‌های مختلفی را برای گسترش نفوذ خود داشته‌اند. از سال ۱۹۰۰ میلادی و در زمان ریاست جمهوری روزولت در آمریکا، این کشور سیاست‌ها درب‌های باز را اتخاذ کرد و آمریکا وارد صحنه جهانی در رقابت با سایر استعمار گران شد من جمله در مورد ایران هم وارد شد.

در اینجا آمریکا برای رقابت با ۲ استعمارگر روسیه تزاری و انگلیس با عنوان میسیونرهای مذهبی وارد ایران شدند. اصولاً شگرد استعمارگران همه‌جا اینگونه بود که ابتدا میسیونرهای مذهبی را با عناوین صلح، دوستی و آشتی وارد کشور مستعمره می‌کردند و سعی می‌کردند زمینه را برای ورود ژاندارم‌ها فراهم کنند.

آمریکایی‌ها در این زمان متوجه اهمیت نفت در ایران شدند. در آن زمان نفت کشور ما در سیطره انگلیس بود. در این شرایط آمریکایی‌ها به عنوان یک رقیب وارد شدند آن هم به حمایت از مردم ایران. البته عموماً استعمارگران با ادعای طرفداری از مردم وارد کشورها می‌شدند، تا زمینه نفوذ را فراهم کنند برای مثال در تبریز یکی از آمریکایی‌ها در قضیه مشروطه کشته شد، منتهی در آن زمان آنقدر انگلیس و روسیه تزار در ایران سیطره داشتند که فرصت برای آمریکا وجود نداشت.

برای مثال در مشروطه روسیه حامی مستبدین که همان پادشاه بود و انگلیسی‌ها حامی مشروطه خواهان بودند و هیچ‌کدام از اینها اجازه نفوذ آمریکایی‌ها را نمی‌دادند. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که جنگ جهانی اول پیش آمد. در این جنگ دوباره آمریکایی‌ها برای کمک به سیستم‌ مالی ما وارد ایران شدند که در آن زمان مورگان شوشتر وارد ایران شد. با این وجود نه روسیه موافق بود و نه انگلیس در نتیجه ایران مجبور شد شوستر را بیرون کند.

بعد از جنگ جهانی اول در روسیه انقلاب شده بود و این باعث شد پای روسیه از ایران به مقدار زیادی بیرون کشیده شود در نتیجه انگلیس حاکم مطلق العنان در ایران شد. از طرفی در آمریکا سیاست انزوا در دستور کار قرار گرفته بود در این وضعیت تنها انگلیس بر ایران سلطه داشت و اینها با تغییر حکومت از قاجار به رضاخان و حکومت‌ پهلوی، باز هم اجازه ورود آمریکایی‌ها را نمی‌دادند. حتی در یک مورد که آمریکایی‌ها قراردادی با «داور» وزیر دارایی وقت ایران بسته بودند (در مورد نفت سمنان) رضاخان برخورد تندی با داور کرد و گفت «برو بمیر» و داور هم خودکشی کرد و آن قرارداد هم منتفی شد.

تا سال ۱۹۲۰ باز هم آمریکایی‌ امکان نفوذ پیدا نکردند. زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد و آمریکایی‌ها وارد جنگ شدند به علت ضرباتی که انگلیسی‌ها، روس‌ها و فرانسوی‌ها از هیتلر خورده بودند، ناچار دست به دامان آمریکایی‌ها شدند. آمریکایی‌ها هم مشتاق بودند. در نتیجه ایران به وسیله روس، انگلیس و آمریکا اشغال شد.

در این شرایط می‌شود گفت که آمریکایی‌ها از فرصت خوب استفاده کردند و لذا به طور مختلف سهم‌خواهی کردند در جنوب از انگلیسی‌ها در خصوص نفت سهم‌خواهی کردند، که این رقابت بین سه قدرت در ایران موجب درگیری‌هایی بین شوروی، انگلیس و آمریکا شد، جالب اینجاست که این سه قدرت سه گروه را در داخل ایران با خود همراه داشتند. شوروی حزب توده را داشت انگلیس دربار را داشت، آمریکا هم پشت جبهه ملی (به بهانه ملی شدن نفت) قرار گرفت.

آنچه در این زمان مصدق می‌گفت، موازنه منفی بود یعنی ما با کمک آمریکایی‌ها بتوانید مقابل انگلیس و شوروی بایستیم و نوعی بندبازی کنیم غافل از اینکه آمریکایی‌ها زمانی که به خواسته‌های خودشان برسند، وی را به راحتی کنار می‌زنند. تا اینکه کودتا در ۲۸ مرداد ۳۲ با همکاری این سه قدرت انجام شد.

جالب است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد هم آمریکایی‌ها کمک‌های زیادی به شاه کردند و هم شوروی این کار را انجام داد. برای مثال ۱۱ تن طلا که شوروی به ایران بدهکار بود و تا آن زمان به ایران پرداخت نکرده بود، بعد از کودتا این بدهی را پرداخت کرد.

پس از کودتا آمریکا حاضر نشد وارد پیمان بغداد شود چرا که در این پیمان حاکمیت با انگلیسی‌ها بود. نفوذی‌ که انگلیس در عراق، ترکیه، پاکستان داشت، آمریکا نداشت.

بنابراین مستقیماً با ایران وارد قراردادهای تسلیحاتی شد و در سال ۱۳۳۶ پیمان نظامی دوجانبه با ایران بست. در سال ۱۳۴۱ قرارداد فروش تسلیحات با عنوان FMS را منعقد کرد. در سال ۱۳۴۳ هم قانون کاپیتولاسیون در مجلس ما به نفع آمریکا تصویب شد در نتیجه نفوذ آمریکا خصوصاً در ساختار ارتش گسترده‌تر شد.البته در همه اینها انگلیس سهم خود را می‌برد.

* لیبرال‌ها به این نتیجه رسیده‌ بودند که بدون کمک آمریکا نمی‌توانند به قدرت برسند

این نفوذ ادامه داشت تا پیروزی انقلاب اسلامی که البته رابطه آمریکا با لیبرال‌ها همچنان برقرار بود. لیبرال‌ها به این جمع‌بندی رسیده بودند که بدون کمک آمریکا نمی‌توانند به قدرت برسند و لذا فشاری که آمریکایی‌ها می‌توانند به شاه بیاورند برای سرکار آوردن لیبرال‌ها، کشور دیگری نمی‌توانست. در نتیجه این روند تعدیلی در سیاست‌های شاه در سال‌های ۴۱ و ۴۲ بوجود آورد اما شاه حاضر نشد به سادگی قدرت را به دیگری واگذار کند که حتی قرار بود تیمور بختیار (که از منصوبین شاپور بختیار بود) به قدرت برسد، که آن را در خارج از کشور ترور کردند.

سیاست آمریکا در ایران به عنوان پیشقراول استعمارگران در ایران ادامه داشت در این وضعیت بود که امام (ره) در سال ۴۳ آن جمله معروف را فرمودند که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از انگلیس بدتر و انگلیس از همه پلیدتر لکن امروز سروکار ما با آمریکا است. در حقیقت از این زمان بود که دست بالای قدرت‌ را نسبت به ۲ قدرت دیگر داشت.

- شما طرح‌ریزی اصل نفوذ آمریکا در کشور بعد از انقلاب را در سفارت می‌دانید؟‌ و اینکه با تسخیر سفارت راه نفوذ بسته شد؟

یقیناً! آمریکا از ۲ طریق به دنبال نفوذ بود. یکی از طریق سفارت بود که با تسخیر سفارت اسناد ارتباط برخی اعضای دولت موقت با آمریکا افشا شد. دکتر ایزدی (وزیر کشاورزی دولت موقت) دکتر میناچی عباس امیرانتظام بود و برخی دیگر بودند که یا دستگیر شدند یا اعدام یا فرار کردند.

با پیروزی انقلاب و تسخیرسفارت، این نفوذ قطع شد آمریکا مجبور شد دست به دامن دیگر کشورها از جمله انگلیس و کانادا شود تا از طریق این کشورها بتواند نفوذ کند.

- چه تفاوت ایدئولوژی بین ۲ واژه تسخیر و اشغال سفارت آمریکا می‌بینید؟

اصولاً سفارت‌خانه‌ها محل کار دیپلماتیک است و جزو سرزمین آن کشور تلقی می‌شود. اگر چنین شرایطی بود و سفارت آمریکا در این وضعیت گرفته می‌شود، اشغال معنی می‌داد ولی وقتی سفارت به مرکز جاسوسی و توطئه علیه کشور میزبان تبدیل می‌شود، گرفتن آن سفارت دیگر اشغال نیست بلکه تسخیر است، یعنی شما آمده‌اید کانون فساد و جاسوسی را تسخیر کرده‌اید.

* عدم تسخیر سفارت مشروطه دیگری را رقم می‌زند/ پاکسازی نظام با اسناد لانه جاسوسی

در جنگ اگر مرکز فرماندهی دشمن را گرفتید اشغال نیست بلکه تسخیر است به همین علت سفارت آمریکا تسخیر شد که بعد از آن هم مشخص است قرار است این سفارت محل کودتا علیه انقلاب اسلامی شود.

- از نظر شما پیامدهای مثبت و منفی تسخیر سفارت چه بود؟

تسخیر سفارت اینقدر برای ما مفید بود که امام (ره) نام انقلاب دوم بر روی آن گذاشت. اگر تسخیر صورت نمی‌گرفت لیبرال‌ها همچنان حاکم بودند. این را همه بدانند لیبرال‌ها به آزادی و اصول لیبرالیسم اعتقادی ندارند بلکه به حاکمیت اعتقاد دارند لذا یک کودتایی بعد از انقلاب صورت می‌دادند مانند مشروطه که ما از آن بهره‌ای نبردیم. مذهبیون را کنار می‌زدند و خودشان حاکم می‌شوند و ما باز می‌بایست زیر سیطره آمریکا باشیم.

امتیاز سیاسی تسخیر سفارت، ورق را برگرداند یعنی مسیر لیبرالیسم که منجر به یک دیکتاتوری و حذف مذهبیون بود را تغییر داد و انقلاب رادیکالیزه شد و به همان مسیر ۲۲ بهمن برگشت. دولت موقت ارزش‌های اصولی انقلاب را کمرنگ می‌کرد و معتقد بود مردم باید از صحنه خارج شوند.

جالب این است که منافقین ما را متهم می‌کردند که انقلاب ما یک انقلاب آمریکایی بود چرا که دولت موقت دارد در این مسیر حرکت می‌کند. پس اولین امتیاز تسخیر این بود که انقلاب مسیر خود را تصحیح و ترمیم کرد و در مسیر اصلی ۲۲ بهمن ۵۷ قرار گرفت.

امتیاز دوم این بود که با انتشار اسناد لانه، دست کسانی که در ساختار نظام نفوذ کرده بودند رو شد و نظام توانست آنان را از صحنه خارج کند و یک نوع پاکسازی انقلابی صورت گرفت. سومین امتیاز این بود که ساختار جاسوسی آمریکا در کل منطقه افشا شد. با آمدن ریچارد هلبز (سفیر آمریکا در ایران) قرار بود سفارت این کشور در ایران به مرکز جاسوسی و ارتباطات سازمان سیا با کل منطقه شود. با افشای این مرکز باعث شد آمریکا هزینه سنگینی بپردازد تا ساختار جدیدی را ایجاد کند که نتوانست به آن شکلی که در ایران ترتیب داده بود، مرکز دیگری شکل دهد.

اگر ۱۳ آبان و تسخیر سفارت آمریکا نبود شرایط ما صددرصد با شرایط فعلی فرق می‌کرد و آمریکا نفوذ خود را گسترده‌‌تر می‌کرد که ما هم نمی‌توانستیم مقابل آن ایستادگی کنیم.

امتیاز دیگری که تسخیر سفارت داشت، اتهام آمریکایی بودن انقلاب ما را از دیگران گرفت. مسئله مهمتر قطع رابطه ما با آمریکا بود که از طرف خود آمریکایی‌ها این قطع ارتباط صورت گرفت که تا امروز هم نتوانسته‌اند این رابطه را برگردانند که امام فرمود ما این رابطه می‌خواستیم چکار، این رابطه گرگ و میش بود.

* بنی‌صدر می‌خواست از قضیه گروگان‌ها استفاده انتخاباتی کند

آمریکایی‌ها هر کاری که کردند تا به ما ضربه بزنند به نفع ما شد. برای مثال تحریم نفتی یا تهدید به حمله نظامی که در خاطرم هست زمانی که استاندار سیستان و بلوچستان بودم آمریکایی‌ها ناوهایشان را در دریای عمان و خلیج فارس به نزدیکی بنادر ما آوردند. فرماندار چابهار با من تماس گرفت که نور نورافکن‌های ناوهای آمریکا نمی‌گذارد ما شب‌ها بخواهیم. آمریکا هر شب برای تهدید ایران نورافکن‌های ناوهایش را روشن می‌کرد به طوری که تمام بندر روشن می‌شد. در آن زمان بود که حضرت امام فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

- نظر شما درباره قرارداد الجزایر، ضعف‌ها و قوت‌های آن و پایندی آمریکا به تعهداتش چیست؟

عواملی که گرایش به آمریکا داشتند، تلاش می‌کردند از موضوع آزادی گروگان‌ها در انتخابات ریاست جمهوری بهره ببرند. اینها سه گروه بودند. اول بنی‌صدر که تلاش داشت با کارتر ارتباط برقرار کند و این گروگان‌ها را از دست دانشجویان پیرو خط امام (ره) آزاد کند تا در اختیار دولت قرار گیرد اما امام اجازه نداد.

* قطب‌زاده به آمریکا پیشنهاد کشتن شاه را داد

گروه دوم صادق قطب‌زاده بود که با کمک ۲ نفر از دوستانش در فرانسه و آرژانتین سعی می‌کردند موضوع گروگان‌ها را حل کنند. این موضوع با ماجراهای عجیب و غریبی همراه بود. ملاقات‌هایی را که با همیلتون جردن رئیس کاخ سفید انجام داد. جالب است جردن در خاطراتش می‌گوید وقتی قطب‌زاده را دیدم به من گفت اگر می‌خواهید مسئله حل شود شاه را بکشید. جردن گفت چگونه می‌شود شاه را کشت؟ قطب‌زاده جواب داد شما که این همه آدم را کشتید، شاه را هم بکشید مسئله حل می‌شود که بالاخره مرگ شاه را تسریع بخشید به طوری که وقتی بیایند الجزایر صادر شد شاه مرده بود.

گروه سوم صادق طباطبایی بود که سعی می‌کرد از طریق آلمان این ارتباط را ایجاد کند. امام هم از این ماجرا غافل نبود به همین خاطر ماجرا را به دست مجلس آینده (مجلسی که هنوز تشکیل نشده بود) سپرد.

از طرفی کارتر (ارتش جمهور وقت آمریکا) خیلی می‌خواست این ماجرا زود به پایان برسد تا در انتخابات از آن بهره بگیرد مجلس هم این ماجرا را طول می‌داد و درست ۴۸ ساعت قبل از انتخابات دور دوم ریاست جمهوری آمریکا بود که این موضوع را اعلام کردند. به همین خاطر کارتر نتوانست از آن بهره‌‌ ببرد و در انتخابات شکست خورد.

جنگ تحمیلی هم در ۲۹ شهریور سال ۵۹ شروع شده بود و هنوز گروگان‌ها در ایران بودند. مسئله اصلی جنگ شد اما تا آن زمان ماجرای اصلی کشور گروگان‌ها بودند. ما باید در شرایط جدید به امکاناتی که در خارج از کشور داشتیم دسترسی پیدا می‌کردیم چه امکانات‌ مادی و چه امکانات تسلیحاتی.توصیه حضرت امام این بود که این ماجرا به انجام برسد.

بیانیه الجزایر در زمان دولت شهید رجایی انجام شد البته ضعف‌هایی در آن داشتیم، اما یک معامله و بده بستان بود چون اموال ما اعم از نظامی و مالی در آمریکا گروگان بود و چیزی حدود ۲۰ میلیارد دلار توقیف شده بود.

ثانیاً ما در ایران ۵۲ گروگان آمریکایی داشتیم که آمریکایی‌ها اصرار داشتند اینها آزاد شوند لذا یک معامله‌ای انجام شد که در قبال آزادی گروگان‌ها، آمریکایی‌ها اموال ما را پس دهند، دخالت در امور داخلی ایران نکنند و همه اموال شاه و خانواده آن را پس بدهند. چیزی که ما توانستیم به دست بیاوریم همان اموال غیر نظامی و پولی بود. از طرفی آمریکا تعهد کرد در امور داخلی ما دخالت نکند ولی درمورد اموال شاه یک توافقی شد که اگر شما این اموال را پیدا کردید در دادگاه اقامه دعوا کنید تا بتوانید آنان را وصول کنید که متأسفانه به جایی نریسد.

در مورد اموال نظامی هم گفتند بعد از آنکه جنگ شما با عراق تمام شود، این اموال را به شما می‌دهیم که به این تعهدشان هم عمل نکردند.

خود بیانیه الجزایر دارای اشکالاتی بود اما اینکه بگوییم در آن جریان می‌توانستند بیش از این بگیرند شاید خیلی محملی ندارد چرا که شرایط ما، شرایط خوبی نبود. هم جنگ شروع شده بود، هم احتیاج به پول‌های خارج از کشور داشتیم و از طرفی استفاده از گروگان‌ها قبل از انتخابات هم منتفی شده بود در نتیجه در آن دوره ۴۰ روزه بعد از انتخابات آمریکا که هنوز کارتر سرکار بود، سعی شد این مسئله حل‌وفصل شود.

- چگونه است در سال ۵۸ با قدرت آن روز آمریکا دانشجویان سفارت را تسخیر کردند، اما امروز که هم قدرت آمریکا افول کرده و هم قدرت ما افزایش پیدا کرده، عده‌‌ای در مقابله با آمریکا شعار ما نمی‌توانیم سر می‌دهند؟

بعد از پیروزی انقلاب ۲ تفکر و نظر را داشتیم. یک نظر این بود که انقلاب پیروز شده مأموریت انقلابی تمام شده و حال باید حکومت بکنیم. برای اینکه حکومت کنیم باید شعارهای دوران انقلاب را کنار بگذاریم و باید با ابرقدرت‌ها کنار بیاییم.

* نفوذ روحیه دوری از انقلابی‌گری در دوران سازندگی و اصلاحات

در دوران پس از جنگ که دوران سازندگی و اصلاحات بود متأسفانه نظر لیبرال‌ها در میان مسئولین‌ ما نفوذ کرد از اینکه از انقلاب خسته شده‌ایم و قرار است تا چه زمانی بجنگیم؟ در دوره‌ هاشمی رفسنجانی بحث اشرافیگری رواج پیدا کرد.

در دوره اصلاحات هم بر روی مسئله ارزش‌ها شدیداً کار شد که امثال سروش، شبستری و گنجی‌ها آمدند و گفتند افکار امام باید به موزه تاریخ سپرده شود.

اینگونه نیست که نظر لیبرال‌ها تنها در زمان کنونی زده شود. ازاینکه باید با کدخدا کنار آمد. زمینه‌سازی این نظر از اول انقلاب بود. بعد از جنگ متأسفانه به دلیل اینکه چرب و شیرین حکومت به برخی از مسئولان و نخبگان ما مزه کرد و رانت‌خواری،‌ ارتشاء و گرفتن کمیسیون شکل گرفت، نظر لیبرال ها در آنان هم نفوذ کرد.

این نظر را کسانی دارند که به دنبال حکومت کردن هستند و به مقدار زیادی تغییر روحیه داده‌اند و دیگر آن انقلابیون ابتدای انقلاب نیستند. لذا معتقدند نظام تثبیت شده حال باید با دنیا کار کنیم. در نتیجه برای این کار باید با آمریکا کنار بیاییم والا احتمال جنگ و سختی کشیدن در این راه است.

این وضعیتی است که به وجود آمده در حالی که قدرت ما افزایش پیدا کرده و قدرت آمریکا افول پیدا کرده است و ضعیف‌تر شده است. منتهی این آقایان فقط نگاه به دوران خودشان می‌کنند و به عواقب مملکت و اینکه ۴۰ سال آینده چه اتفاقی می‌افتد نمی‌اندیشند. برای چنین افرادی این مهم است که می‌خواهند در این دوره زندگی کنند و لذت ببرند بنابراین این روحیه در این افراد پیدا شده است. اغلب آفت اشرافیگری، مادیگری یا خانواده گریبان‌گیر این افراد شده است.

* آمریکایی‌ها تا دشمن خودشان را زیر پا له نکنند دست بر نمی‌دارند/ با استکبار تنش‌زدایی نداریم

- همین طیف سیاست تنش زدایی را هم مطرح می‌کند؟ به نظر شما سیاست تنش زدایی با آمریکا معنا دارد؟

خیر! آمریکا ضربه بسیار سنگینی از ما خورده و از دست ما به شدت عصبانی است و در هیچ شرایطی نمی‌تواند ما را تحمل کند. به قول مرحوم بهشتی آمریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر! آمریکایی‌ها تا دشمن خودشان را زیر پا له نکنند دست بر نمی‌دارند.

- یعنی رفتار ما را به عنوان حسن نیت قلمداد نمی‌کند؟

ابداً بلکه از روی ضعف می‌بینند. ماجرای یاسر عرفات برای ما یک درس بسیار ارزشمند است. یاسر عرفاتی که یک زمانی ابوعمار بود که نامش پشت آمریکا و اسرائیلی‌ها را می‌لرزاند. وقتی حالت آشتی به خود گرفت و حاضر شد با آمریکا سازش کند شکست خورد. او را مسموم کردند و جنازه‌اش را هم به خانواده‌اش ندادند.

چون آمریکا سیاست استکباری دارد. سیاست استکباری با مستضعفین در هیچ شرایط اشتراک منافع ندارد چرا که آنان به دنبال استعمار و چپاول هستند، مستضعفین هم یا باید بپذیرند که تو سری خور باشند یا بجنگند.

آشتی بین مستکبر و مستضعف و جود ندارد. مستکبر می‌خواهد چپاول کند مستضعف هم نمی‌تواند بگوید مقداری از مال من را بردار مقداری را برای خودم باقی بگذارد. ما نمی‌توانیم با استکبار تنش‌زدایی کنیم. جنگ ما با استکبار باید ادامه داشته باشد تا مستکبرین به زانو دربیایند و حق بر باطل غلبه کند.

- مقام معظم رهبری می‌فرمایند آمریکا از مذاکره به دنبال نفوذ است، اما برخی معتقدند باید مذاکره کرد و از مذاکرات هسته‌ای هم شکسته شدن تابو مذاکرات با آمریکا را دنبال می‌کردند. تحلیل شما در این خصوص چیست؟

جواب این سوال به این بر می‌گردد که ما از مذاکره به دنبال چه باشیم. اگر از مذاکره بدنبال احقاق حق باشیم، مذاکره با آمریکا هیچ اشکالی ندارد موارد دیگر بوده که ما با آمریکا صحبت کرده‌ایم. برای مثال در مورد قراردادهای تسلیحاتی که با آمریکا داشتیم با اجازه رهبری در آن مورد با آمریکا مذاکره کردیم و به توافق هایی هم رسیدیم. از سال ۶۴ تا ۷۰ بنده در وزارت دفاع و در مذاکرات بودم که توانستیم به بخشی از حقوقمان برسیم. امام و رهبری هیچگاه با این نوع از مذاکرات مخالفت نکردند.

* مذاکره‌ای که هدف آن دیدن دم کدخدا باشد، ممنوع است

ولی یک نوع مذاکره است که بوسیله آن می‌خواهیم با آمریکا آشتی کنیم .اینجا وقتی بخواهیم برویم دم کدخدا را ببینیم طبیعتا این مذاکره ممنوع است. آن هم بخصوص به وسیله دولتی که معتقد است ما باید مسائلمان را با آمریکا حل کنیم و با آمریکا کنار بیاییم که این وضعیت راه نفوذ را باز می‌کند.

- شما قصد و هدف آمریکا از مذاکره را چه می‌دانید؟

آمریکا صراحتاً اعلام کرده که قصدش از مذاکره تغییر رفتار ایران است یعنی استحاله نظام. همان شیوه‌ای که عرفات در پیش گرفت و شکست خورد. آمریکا به هیچ وجه نمی‌تواند این را تحمل کند که جمهوری اسلامی حامی مستضعفین در مقابلش قرار بگیرد و در این وضعیت بخواهد با ایران آشتی کنند، چراکه منافعش اجازه نمی‌دهد.

چنین مذاکراتی خطرناک است خصوصا به وسیله کسانی که به قدر قدرتی آمریکا معتقد هستند . وقتی می‌گویند آمریکا با یک بمب می‌تواند سیستم‌ دفاعی ما را منهدم کند یا ما می‌خواهیم به نظام سلطه ثابت کنیم، تهدیدی برای آنان نیستیم مذاکرات را نه تنها به جایی نمی‌رساند بلکه خطر نفوذ آمریکا را هم افزایش می‌دهد.

آمریکایی‌ها در همین ماجرای برجام توانستند بخشی از زمینه‌های نفوذ را جا بیندازند که رهبری مجبور شدند آن الزامات را مطرح کنند بنابراین این نوع مذاکره یقینا به جایی نمی‌رسد.

- به نظر شما برجام «نرمش قهرمانانه» را محقق کرد؟

نرمش قهرمانانه شامل ۲ واژه است. اول اینکه در شرایط قهرمان باشید و با شیوه قهرمانانه برخورد کنید بعد در آن موقع نرمش نشان دهید نه اینکه ابتدا قبول کنید آمریکا کد خداست و باید دم آن‌را ببینیم این وضعیت نرمش قهرمانانه را محقق نمی‌کند در جریان جنگ تحمیلی حضرت امام بعد از اینکه ما خرمشهر را پس گرفتیم معتقد بودند که ما دیگر می‌توانیم از موضع قدرت صحبت کنیم.

* یقین بدانید آمریکایی‌ها تعهد کتبی نخواهند داد/ دولت می‌خواهد آنچه که جزو برجام بوده را بعنوان تعهد کتبی عنوان کند

یعنی ما در این شرایط که ۱۹ هزار سانتریفیوژ داشتیم مقدار زیادی اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد داشتیم، نباید می‌آمدیم خودمان را در موضع ضعف قرار دهیم و بگویم تحریم‌ها استخوان‌های مردم را خورده کرده، خزانه خالی است و باید دم که خدا را ببینیم. این نرمش قهرمانانه نیست بلکه تسلیم است.

- برنامه آمریکا پس از برجام برای نفوذ در کشور را چه می‌دانید؟

من معتقدم این برجام به فرجام نخواهد رسید. در اجرای اولین الزام رهبری با مشکل مواجه شده‌اند. یقین بدانید آمریکایی ها تعهد کتبی نخواهند داد. دولت سعی می‌کند همان چیزی که قبلا نوشتند و جزو برجام بوده را بعنوان تعهد کتبی عنوان کند.

- برای آخرین سوال بفرمایید از نظر شما روزنه‌های نفوذ موجود در برجام که آمریکا از آن طریق می‌خواهد به ما ضربه بزند، چیست؟

نفوذی که آمریکا بدنبال آن است بهره‌برداری از گرایش و تمایلات برخی از نخبگان است که به غرب و آمریکا پیدا کرده‌اند. نقطه ضعف نخبگان را پیدا می‌کنند و از آن طریق ورود پیدا می‌کنند این نقاط ضعف یا مادی، یا شهرت، یا قدرت و یا خانوده است.

وقتی ما می‌بینیم افراد و نخبگان تغییر مسیر می‌دهند، فردی که تا دیروز انقلابی و ضد اسرائیل بوده و امروز می‌گوید، جنگ با اسرائیل نداریم یا ضد آمریکایی بوده و امروز می‌گوید ما باید مشکلاتمان را با آمریکا حل کنیم و موارد دیگر ، روزنه‌های نفوذ مشخص خواهد شد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *