سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 7 May 2024
 
۱
اجتماع فعالان جبهه فرهنگی انقلاب برگزار شد

شعرخوانی سیار و اسفندقه در حسینیه هنر

چهارشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۷
کد مطلب: 433483
فعالان فرهنگی کشور در ششمین سال متوالی بر سر یک سفره گرد هم آمدند تا دیداری را تازه کنند و از دغدغه های و الویت های فرهنگی کشور بگویند.
به گزارش جهان، همایش فعالان فرهنگی کشور دوشنبه شب، در جمعی صمیمی، با حضور اساتید جبهه فرهنگی انقلاب، فیلم سازان، اهالی موسیقی، شعرا، نویسندگان و جمعی از اصحاب رسانه برگزار گردید.

شعر «هتل کوبرگ» مهدی سیار و میلاد عرفان پور آغازگر برنامه بود، اشعاری که به موضوع هسته ای اشاره می کند و سیاهه ی دشمنی آمریکا را به یاد ها می آورد، اشعاری که با اجرا مهدی سیار به گوش می رسید.

پس از سیار نیز نوبت به اسفندقه رسید، تا سروده‌ی بلند خود را که به موضوع بی‌طرفی برخی از شاعران می‌پردازد و از این رویه انتقاد می ‌کند را با صدایی رسا بخواند. به گفته او، روی سخن سروده اش که البته بخش‌هایی از آن منتشر شده است، با شاعرانی است که ادعا دارند کلام و کلمه می‌دانند و شاعراند، اما در برابر ویرانی‌هایی که به بار می‌آید، سکوت اختیار کرده‌اند و ادعا دارند که شاعر ایام‌اند.

اشعار انتقادی اسفندقه راه را برای بیان دکتر فیاض آماده نمود تا سخنان خود را بی پرده با فعالین فرهنگی کشور بیان نماید: «بعضی‌ها فکر می‌کنند با این قضیه مذاکرات، همه چیز تمام شده! نه! مواجهۀ جهانی ما تازه شروع شده است! خط درگیری‌مان دیگر ایران و عراق و حتی خاورمیانه هم نیست! ما رو به جلوییم! رو به پیشرفتیم! باید خودمان را برای این جبهۀ جدید جهانی آماده کنیم! زمانی که در جبهه می‌جنگیدیم چه کسی می‌توانست تصور کند بیست و چند سال بعد می‌توانیم بدون ویزا به عراق برویم؟! مدل استکبارستیزی همراه با زمانه عوض شده است!»

در انتها مراسم نیز تقدیر هایی صورت گرفت از فعالین جبهه فرهنگی انقلاب، فعالینی که برخی از آنها دیگر در میان ما نیستند و همین شد تا از خانواده ی آنها تقدیر شود، احمدی سخا و مرحوم مطلبی.

پس از این و در انتهای مراسم نیز از برگزیدگان نهضت تولید محتوای آماتور که با موضوع حق هسته ای برگزار گردیده بود تقدیر شد.

اشعار خوانده شده در مراسم:

هتل کوبرگ، مهدی سیار و میلاد عرفان پور

من به لبخند گرگ بدبینم

به دروغ بزرگ بدبینم

گرم‌تر می­‌شود مذاکره­‌ها

تنگ‌تر می­‌شود محاصره‌­ها

این چه بازی‌ست این چه شطرنج است

که نصیب پیاده‌ها رنج است

این چنین گفت‌وگو که دید و شنید

گفت‌وگو زیر سایه‌ تهدید



به شجاعان این دیار قسم

که از افسون ترس می‌ترسم



چه کنم دست دشنه را خوانده ست

زخم‌هایی که بر تنم مانده ست

دیده‌ام من به دست‌های شما

ردّ خون برادرانم را

چه بگویم نمی‌رود از یاد

تلخی بیست و هشتم مرداد

آن طرف موج خنده‌های شماست

ناو وینسنس، این طرف پیداست

شاهدان دوباره‌ی مایند

خیل تابوت‌ها که می‌آیند

چند نسل است روی شانه ما

می‌رود کاوانی از شهدا



خیل کودک‌کشان نامردند

پی راه هجوم می‌گردند

روبهان راه خدعه را بلدند

جرزنان دقیقه‌ی نودند

هند خونخوار و خنده‌های ژکوند

عمر و عاصان شیک‌پوش بلوند

چشمشان بر حریممان تا کی

ناظران آژانس سی آی ای

خطّ پرونده‌هایشان پیداست

نقشه‌ی قتل شهریاری‌ها‌ست

رگ تحریم می‌زنیم به کار

همت ما مباد صرف قمار

گرچه نمرود هیزم آورده ست

باز دست خداست بالادست



سروده امیری اسفندقه :

چرا نمی‌گویید، و گفته‌اید اگر پس چرا نمی‌خوانید؟
کجاست شعر شما؟
شما که با شکستن یک شاخه از درختی خشک
به گریه می‌افتید
و مرگ برگ شما را به لرزه می‌اندازد
هجوم خار و خسک‌ها، هجوم شن‌ریزه
از آسمان به زمین کفش مار می‌بارید
و خوشه خوشه رتیل
و خانه‌های محقر که در هجوم ملخ
گور دسته جمعی شد

اگر دیده‌اید پس کو؟
ها ؟
کجاست شعر شما؟

بشر دریده شد و همچنان شما خاموش
گناه جاذبه‌های جمیل جنگل بود
بهار بود و درختان شکوفه‌باران بودند
و طبع شعر شما
بی‌اجازه گل می‌کرد

بهار بود و بهاریه‌های تکراری
پیش چشم شما سیل، سیل خون جاری
چرا پیام ندادید؟
شما و واژه‌کشی؟
مگر به دست شما آن عصای گویا نیست؟
عصای گویایی که مار شعبده را سحر کرد و ساکت کرد

جهان بی‌شاعر، جهان جن‌زده‌هاست
به باغ‌وحش شبیه است شهر بی‌شاعر
یقین که شهر بزرگان بمب و بوزینه
نداشت شاعر
اگرنه نباید این نکبت به بار می‌آمد

شما به خانه‌نشینیان و خُم‌نشینیان را کدام تَلواسه
به کوچه می‌کشد از برج عاج شعر و شعور
شما که با واژه به فکر فتح جهانید
و بوی صلح نوبل گیج و گولتان کرده است
سر آمدان صدا!
چه شد که چاپ نکردید شعرهاتان را؟
چرا نگفت یکی از شما در این بلوا در این بلیه طوفانی
آی آدم‌ها؟

چه شد که شعر شما در رثای همسایه که قتل عام نوین را
به پاس نظم نوین
نمایشی نو داد، به گوش ما نرسید؟
میان آن همه سوژه سفارشات دکان‌های نقل و نارنجک
سفارشی به شما از جنازه‌ها نرسید؟
جنازه‌های جوانی که روی دست زمین باد کرد و خاک نشد

چه مارهای سیاهی به روی شانه غرب به بوی بوسه ابلیس نفت می‌روید!
نگاه کن!
دیدی؟
ببین سگان شکاری چگونه می‌تازند
ببین چکونه گدایان معتبر دارند برای غارت همسایه نقشه می‌ریزند
بزرگ تازه به دوران‌رسیدگان گدا
ببین چگونه در اندازه‌های یک ماموت خطابه می‌خوانند؟

به شرق بسپارید
به این وقاحت دریوزه، این دریده دیو
به این گدای مسلح
نواله‌ای بدهد که این‌چنین به توحش دوباره رم نکند

شبیه معرکه‌گیران دوره‌گرد ببین
ببین جماعت مرموز ماربازان را، قماربازان را
که بر سر من و تو تاس جنگ می‌ریزند
و در سبدهاشان به جای ماهی زالوست
به جای شب‌چره، چلپاسه‌های ریز و درشت
نصیبشان مگر از عید پاک ناپاکی است؟
و از کرامت بابانوئل ستاره‌کشی است؟
ستارگان، این کودکان کور و کبود
که سوختند در آوار آب و آتش و دود

کجاست معجزه‌هاتان؟
پیامبران دروغین عصر آزادی!
به احترام تموچین، به حرمت هیتلر
به سازمان ملل احترام بگذاریم
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *