انقلاب فرهنگی با شروع جنگ تحمیلی و اوجگیری حرکتهای سیاسی و نظامی گروههای مختلف همراه شد؛ در نتیجه بیشترین نگاه را متوجه ابعاد سیاسی و نظامی دانشگاه کرد و اثر به ظاهر علمیای که بر آن بار شد، تصویب حدود ده واحد دروس عمومی؛ نظیر معارف اسلامی، تاریخ اسلام، اخلاق اسلامی و ریشههای انقلاب اسلامی و برخی واحدهای مختص به بعضی رشتههای علوم انسانی بود.
به ویژه پیدایش مسأله یا تولید سؤال، نظریهپردازی و تحلیل مسأله و در نتیجه در محتوای علم تولید شده و راهکار ارایه شده در پاسخ به مسأله مورد بررسی، دخالت داشته و آن را ساماندهی و جهتمند میکنند. پس عمده نکاتی که باید دربارهی علوم اجتماعی مدرن و نقد آن مورد توجه قرار بگیرد، عبارتاند از:
علم و عالمان در هر جامعه و مراکز علمی، تابعیتی از هویت فرهنگی آن جامعه و مرکز علمیاند و اصولاً مؤسسههای آموزشی و پژوهشی، طبق فرهنگ و ایدئولوژی، اقدام به برنامهریزی و ساماندهی میکنند و این تصور که از راه نظام آموزشی غربی میتوان به اهداف اسلامی دست یافت، ادعایی فریبکارانه است؛ زیرا نظام یاد شده با جهتگیری سکولار تدوین شده است و در نتیجه، با جهتگیری اسلامی در تعارض یا تزاحم خواهد بود.
به ترسیم سیاستهای علمی و آموزشی میپردازند و جهتگیریهای نظامهای علمی و آموزشی را تعیین میکنند.
[12]
دین اسلام با نگاهی متفاوت به انسان و حیات او، هدف دیگری را متفاوت با آنچه در تمدن امروز جهان برای انسان به تصویر کشیده شده است، مورد توجه قرار داده و تعریف متمایزی از تکامل انسان ارایه کرده و برای ابعاد مختلفی از این تکامل به ارایهی برنامه در وجوه فردی و اجتماعی اهتمام ورزیده است.
کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانتی عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است.بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری مسؤولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی رشتههای مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها، براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.»
علوم اجتماعی عهدهدار برنامهریزی، تنظیم روابط مختلف و ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و حتی تنظیم مناسبات انسان با محیط زیست و طبیعت است و برنامهریزی کلان توسعه و چشم اندازهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از سوی متخصصان این علوم صورت میگیرد.
دانشگاهها و پژوهشگاهها و دیگر مراکز آموزش و آموزش عالی که پاسخ طبیعی به آن نیاز است و افزایش چشمگیر کمیت دانشجویی، به نوبهی خود تکالیف تازهای را بر عهدهی مسؤولان امور فرهنگی کشور میگذارد که برتر از همهی آنها اولاً کیفیت بخشیدن به مایههای علم و تحقیق در این مراکز و ثانیاً پرداختن به تربیت معنوی دانشجویان و هدایت فکر و عمل آنان است.»