بیشک اگر دادن مرخصی زایمان، بیمه کردن فرزند چهارم و مانند اینها در متقاعد کردن جامعه به باروری بیشتر مؤثر بود، کشورهایی مانند کانادا که بهترین و بالاترین امکانات اقتصادی را در اختیار خانوادهها برای فرزندآوری قرار میدهند، اکنون نباید مشکل جمعیتی میداشتند
نیازمند شکل خاصی از خانواده است؛ یعنی اقتضائات اقتصادی مختلف، اشکال مختلفی از خانواده را تولید میکند. همانطور که خانوادهی گسترده در گذشته کارکرد اقتصادی ویژهای داشت، امروز هم نظام اقتصادی موجود، جامعه را ناگزیر از داشتن شکل جدید خانواده کرده است. ظاهر سیاستگذاریهای دولتها در دوران گذار جمعیتی، از این قرار بوده است که البته باید توجه داشته باشیم هنوز هم هر کشوری در دنیا بخواهد سیاستهای کنترل جمعیتی داشته باشد، تقریباً همین برنامهها را پی میگیرد.
به نظر میرسد روند «فرزندآوری کمتر» همچنان ادامه دارد. تنها کاری که در سیاستگذاریهای کلان میتوانیم انجام دهیم، توجه به این امر است که مسئولیت مستقیم حفظ خانواده را به افراد و خانوادهها بسپاریم. تولید آگاهی در جامعه نسبت به آیندهای که با این وضعیت در انتظار ماست و استفاده از پتانسیلهای ایدئولوژیک، میتواند بخشی از جامعه را، که زمینههای لازم برای پیوستن به این پروژه را دارند، بسیج کند
مختلف مصائب نبود خانواده و نداشتن فرزند را برای زندگی شخصی خود و حیات اجتماعیشان میبینند، اما باز هم حاضر به تغییر و بازگشت به وضعیت سابق نیستند.