شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 11 May 2024
 
۰

روایت اعدامی که به سرانجام نرسید

جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۴۰
کد مطلب: 289976
یک شب در حالی که با یک ستون رزمی در حال حرکت بودیم اسیر دموکرات‌ها شدیم. آن‌ها پس از یک مدت راهپیمایی طولانی از شب تا صبح شکنجه دادند. دست‌هایم را بستند و من را به یک نفر سپردند تا ببرد و تیرباران کند.
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر شد. او اولین فرمانده سپاه خرمشهر بود و ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد و آنجا نیز کارنامه درخشانی برای خود رقم زد. دلاوری‌های او در جبهه بسیار فراوان است. او که کلکسیونی از ترکش و مجروحیت بود تا لحظه شهادت مبارزه را رها نکرد. و در مبارزه با کومله و دموکرات 4 بار تا پای جوخه اعدام رفت.
 
روایت یکی از اعدام‌هایی که به سرانجام نرسید را مهدی جنگروی برادر شهید جعفر جنگروی چنین نقل می‌کند: برادرم در مورد قضیه کردستان در بانه برای ما تعریف می‌کرد و می‌گفت: "یک شب در حالی که با یک ستون رزمی در حال حرکت بودیم اسیر دموکرات‌ها شدیم. آن‌ها پس از یک مدت راهپیمایی طولانی و کوهپیمایی طاقت فرسا ما را در یک جا نگه داشتند و از شب تا صبح شکنجه دادند و از ما می‌خواستند که به حضرت امام خمینی(ره) توهین کنیم. خلاصه ما را به زندان  بردند.در آنجا به ما اجازه نمی‌دادند خودمان را تطهیر کنیم آخرش من پیش قدم شدم و گفتم اجازه بدهید ما یک دستشویی بسازیم آن‌ها مقداری مصالح در اختیارمان گذاشتند وقتی دستشویی را دیدند و فهمیدند که من بنایی بلدم گفتند یکی هم برای ما بساز؛"
 
مدتی گذشت و بین گروهک کومله و دموکرات افتراق و جدایی افتاد و آن‌ها تصمیم گرفتند اسیران را بین خود مبادله کنند. در این تقسیم شهید جنگروی به دست نیروهای کومله می‌افتد. یک شب بعد از کلی شکنجه تصمیم می‌گیرند حاجی را اعدام کنند. خودش می‌گوید: "دست‌هایم را بستند و من را به یک نفر سپردند تا ببرد و تیرباران کند. در بین راه به حضرت فاطمه زهرا(س) متوسل شدم و شهادتین خود را خواندم لحظه‌ای نگذشت که یک نفر آمد و گفت که ما این فرد را به خاطر مهارتش در بنایی احتیاج داریم و با یکی دیگر عوض می‌کنیم و به خواست الهی از تیرباران خلاصی یافتیم."
 
شهید جنگروی از اوایل سال 1358 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمی‌آید و دوره‌ آموزشی خود را در پادگان ولی عصر(عج) می‌گذراند.جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت و کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر، به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده می‌شود و همراه شهید جهان‌آرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تأمین امنیت خرمشهر می‌پردازد.مدتی در گروه الفتح لبنان فعالیت داشت که با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت و بلافاصله عازم غرب کشور می‌شود.از اوایل سال 1360 مدتی به عنوان مسئول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده‌ای در این واحد می‌شود.در عملیات فتح‌المبین شرکت می‌جوید. پس از آن در عملیات مهم «بیت المقدس» حضور فعال می‌یابد و در پاکسازی جاده «شلمچه» نقش مؤثری ایفا می‌کند. او در تیر ماه 1361 در عملیات «رمضان» شرکت می‌جوید و در این عملیات به شدت از ناحیه‌ سر و صورت مجروح می‌شود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل می‌کنند، که در هواپیما به هوش می‌آید. او یک چشم و یک گوشش را از دست می‌دهد و سمت راست صورتش نیز فلج می‌گردد و پانزده بار مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد. بعد از آن هم در عملیات «والفجر مقدماتی» شرکت می‌کند. در تشکیل قرارگاه «رمضان»، سهم بسزایی ایفا می‌کند و در راه‌اندازی و طراحی جنگ‌های نامنظم و چریکی در داخل عراق نیز لیاقت و توانمندی بالایی از خود نشان می‌دهد. او به عنوان «قائم مقام قرارگاه رمضان» در شمال غرب کردستان خدمات شایسته‌ای را ارائه می‌دهد. در تشکیل تیپ «بدر» نقش اساسی ایفا می‌نماید. سر انجام در عملیات والفجر 8 بهمن 1364 بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو به شهادت می‌رسد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *