به گزارش جهان، صادق وفایی در هفته نامه پنجره نوشت:
متولد سال 44 بود و حدود 48 سال سن وی را بهعنوان جوانترین نامزد مطرح ریاستجمهوری لقب داده بود. در نوجوانی راهی جبهه شد و جانباز برگشت. بعد از آن بهسراغ پزشکی رفت. در همان ایام دانشجویی که هنوز چیزی به نام بسیج دانشجویی وجود خارجی نداشت در دانشگاه تهران با دوستانش بسیج دانشجویی دانشگاه را علم کردند. حالا درس تمام شده و زاکانی مأمور شده است که همه دانشگاههای کشور را به بسیج دانشجویی تجهیز کند و سازمان بسیج دانشجویی را تأسیس کند. در ایام فتنه 78 و دسته گلهای جریان اصلاحات که اصولگرایان نه دولتی در اختیار داشتند و نه مجلس را؛ سختی کار بسیج دانشجویی و مدیریت این جریان دانشجویی را دوچندان کرده بود. بعد از خاطره تلخ مجلس ششم یک پای وحدت اصولگرایان مجلس هفتم بود. کاری که در مجلس هشتم و نهم بازهم تکرار شد و دغدغه دو چیز بود. «وحدت» و «اصولگرایی». همین دو دغدغه دستور کار رفتار زاکانی در انتخابات سال 84 و مجلس نهم بود و دستاویز خوبی برای تخریبهای زاکانی بود! اساسا کارنامه زاکانی پر است از نقاطی که خیلیها را دارای انگیزه میکند برای تخریب زاکانی!
تفحص از دانشگاه آزاد، تلاش برای وحدت اصولگرایان در مجلس، افشاگری و مقابله با فساد بهواسطه حضور در کمسیون اصل 90 و مقابله با انحرافات فتنه و جریان انحرافی کافی بود که خیلیها حاضر باشند برای تخریبش با یکدیگر هم افزایی کنند! سال 87 نیز جمعیت رهپویان را تأسیس کرد تا کار گروهی و تشکیلاتی را در این جمعیت مشق کنند. حزبی که در 5 سال به 300 شهر کشور رسیده است و برخلاف خیلی از برندهای قدیمی سیاسی واقعا مشق تحزب است. زاکانی 48 ساله اینبار عزم ریاستجمهوری کرد. «افتخار دارم که در حسینیه دو کوهه که مزین به نام قطعهای از بهشت است اعلام آمادگی کنم و به واسطه ضرورتهایی که به اختصار عرض میکنم با همه تلاش در صحنه انتخابات به مدد الهی و کمک اهل بیت حاضر باشم. از شما یاد گرفتهام که در جنگ پایم نلغزد و یاد گرفتهام که پشت به صحنه نکنم مگر جاهایی که اصل جهتگیری کشور به خطر بیفتد. بنده خود را متعلق به دفاع مقدس میدانم گرچه انقلاب نیز بر ما تأثیر فراوان داشت اما دفاع مقدس مانند کورهای بود که ما را آبدیده کرد.»
زاکانی حفظ اصولگرایی، تحول و ایجاد کارآفرینی را اولویت اصلی خود برشمرد و تأکید کرد: با حرکت جهادی میتوان مقابل دشمن ایستاد و مؤثر عمل کرد. همانند سالهای جنگ که با دست خالی جنگیدیم و ایستادیم. وی اظهار داشت: باید از همه ظرفیتهای انقلاب استفاده کرد و فکر نمیکنیم که میراثی در اختیار داریم و باید آن را تقسیم کرد بلکه ما آمدهایم که خود را فدا کنیم. با رعایت اخلاق و با رقابت اخلاقی و منطقی اما جدی در صحنه خواهم بود و امیدواریم تحول بزرگی ایجاد کنیم.
اینها سخنان زاکانی در جمع همرزمان قدیمی و همراهان امروزی بود. آمده بود تا ثابت کند میتوان انقلابی بود اما تیم کاری توانمند داشت. حدود 5000 کیلومتر طی مسیر میان شهرهای مختلف و سخنرانیهای متعدد حاصل فعالیتهای چند وقت اخیر وی بود. دیدارهای متعدد در قم بخش مهمی از این برنامهها بود. یکی دیگر از برنامههای وی انتشار منشور اخلاقی انتخاباتی بود. منشوری که در آن حدود رفتار انتخاباتی را مشخص کرده بود و در انتها از کسانی که پایبند به آن نبودند اعلام برائت کرده بود.
حامیان زاکانی فساد ستیزی، جوانگرایی، تحولخواهی، روحیه جهادی و بسیجی را از نکات مثبت زاکانی برمی شمردند و در بیانههای خود در یک اصل تأکید ویژه داشتند «نقاط قوت کنونی منهای نقاط ضعف». اما منتقدین زاکانی دلایل دیگری را مطرح میکردند. رویگردانی مردم از گفتمانهای انقلابی، نداشتن کارنامه اجرای قوی و برخی دیگر از دلایل از این دست سبب شده بود که مخالف کاندیداتوری وی باشند. در این میان به ناگاه خبر دیدار زاکانی با رهبر انقلاب از سوی سایت خبری الف موجی رسانهای را برپا کرد. موجی که زاکانی ترجیح داد بهجای سواری گرفتن از آن، آنرا بخواباند! واکنش زاکانی در سایت خبری منتسب به وی منتشر شد. جهان نیوز ساعتی پس از افشای دیدار انتخاباتی زاکانی با رهبر انقلاب نوشت: رهبر انقلاب یک توصیه به همه نامزدهای انتخاباتی داشتهاند «نه میگویم بیائید و نه میگویم نیائید!»
یک روز پیش از اتمام ثبت نام ریاستجمهوری پس از حضور در قطعه شهدای بهشت زهرا به میدان فاطمی رفت تا در انتخابات ثبت نام کند. ثبت نام پایان یافت و همه منتظر نظر شورای نگهبان بودند. در طول مدت بررسی صلاحیتها موجهای مختلفی علیه وی به راه افتاد. برخی در همان روزهای ابتدایی زمان بررسی صلاحیتها اعلام کردند که زاکانی رد صلاحیت شده است. این اخبار در حالی منتشر میشد که هنوز موعد بررسی صلاحیت زاکانی فرا نرسیده بود تازه چند روز پس از آن زاکانی به درخواست شورای نگهبان برای ارائه برنامههای خود راهی شورای نگهبان شد. با آمدن سعید جلیلی در روز آخر انتخابات ریاستجمهوری با عجله و کمی تندروی برخی افراد خواهان کنارهگیری زاکانی بهنفع جلیلی بودند. اما زاکانی از روز اعلام رسمی کاندیداتوریاش تا امروز یک موضع داشت که هیچگاه تغییر نکرد. «اگر جلیلی بیاید با وی ائتلاف گفتمانی خواهم کرد» بالأخره جلیلی آمده بود و منتظر کنارهگیری زاکانی بودند. در حالیکه هاشمی رفسنجانی لشگر حامیانش را برای تخریب گفتمان انقلاب اسلامی آماده کرده بودند؛ این گفتمان نیز نیاز به نیروهای متعددی داشت که تا شب انتخابات به شبهاتشان پاسخ دهد.
اما در شورای نگهبان نیز خبرهای متعددی به گوش میرسید. در مقطعی خبر تأیید صلاحیت وی زمزمه میشد و مدتی نیز برخی مدعی شدند که شورای نگهبان از میان زاکانی، لنکرانی و جلیلی تنها یک نماینده را معرفی خواهد کرد و برخی نیز در داشتن شرط مدیر و مدبر بودن زاکانی انقلت داشتند. روزهای نزدیک به اتمام مهلت شورای نگهبان بهتدریج نامزدها از نظر شورای نگهبان مطلع شدند. برخی نیز پس از این اطلاع خود از صحنه انتخابات کنارهگیری کردند و برخی دیگر تلاش کردند آبروی خود را احیا کنند و کمپین انصراف از کاندیداتوری برای خود مهیا کردند و برخی دیگر صلاحیت احراز نشده خود را نذر دیگران کردند!
برخی از اطرافیان زاکانی نیز به وی پیشنهاد دادند تا قبل از اعلام رسمی عدم احراز صلاحیتش وی نیز بهنفع سعید جلیلی کنارهگیری کند. اما واکنش وی جالب توجه بود. وی در جمع دوستان حماسه سازش گفت: «به دوستان عرض میکردم، مفتی، مفتی، ما یک چیزی را بردیم. این مایی که میگویم، همهمان را عرض میکنم. گفتم اگر شورا [ی نگهبان] تأیید نکند، اگر نیتمان خالص باشد، خدا ثواب چهار سال کار موفق را به ما میدهد، اگر شورا تأیید بکند و در رقابت، حسب ظاهر، شکست بخوریم، خدا ثواب کار موفق را به ما میدهد و بیست روز هم زحمت اضافه رویش میگذارد. اگر هم در انتخابات موفق بشویم، آن وقت یکبار سنگین روی دوش ما میآید. خدا این توفیق را به ما داد که تا این مرحله در این مسیر باشیم. بیانیهای را بنده تنظیم کردم وخواستم خدمت دوستان بخوانم و راجع به مفادش با دوستان مشورت کنیم. این بیانیه را نوشتم تا زمانی که اسامی توسط شورا اعلام رسمی شد، منتشر شود، به این جهت که شورا در این شرایط، با کار بزرگی که در نفی آقای هاشمی و آقای مشایی کرد، تحت فشار قرار میگیرد و این بیانیه حداقل امکان ماست که به صحنه بیاوریم تا برای انقلاب منفعتی داشته باشد. من نمیدانم با چه زبانی از دوستان حاضر و کسانی که اینجا نیستند، تشکر کنم. زبان از تشکر الکن است. ان شاء ا... خدا همه جوره اجر بدهد و در این مسیری که هستیم بتوانیم تا انتها بایستیم. آن روزی که خدمت مقام خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، ایشان فرمودند که «بزرگترین ارزش، بسیجی ماندن است.» فرمودند «اینکه گفتی بسیجی هستم یا بسیجی ماندم، این بزرگترین ارزش برای امروز و آینده کشور است.»ان شاء الله که همه مان بسیجی باشیم و مرد صحنههای سخت. از طرفی هم آرزو کنیم در انتخابات کسی که پیروز میشود، کسی باشد که صاحب این گفتمان و صاحب این اندیشه باشد.»
زاکانی منتظر ماند تا نظر شورای نگهبان مشخص شود. همه نوشتند که صلاحیتش تأیید نشد و جز نامزدهای ریاستجمهوری نیست و همه فهمیدند که شورای نگهبان صلاحیتش را تأیید نکرده است و حالا وقت موضعگیری بود. وی در بیانیه خود نوشت: «اعتقاد قلبی و عملی دارم که شورای محترم نگهبان یگانه مرجع احراز صلاحیتها طبق قانون اساسی است، لذا نظر نهایی این شورا را فصل الخطاب و لازم الاتباع میدانم و از تمامی نامزدها و هواداران آنها نیز میخواهم به این مهم قلبا و عملا پایبند باشند....
از آنجا که به «گفتمان پیشرفت اسلامی» و نیز «مقاومت مدبرانه» بهعنوان مهمترین الزام آن اعتقاد راسخ و نسبت به گفتمان توسعه غربی از مسیر خط سازش انتقاد جدی داشته و دارم، به مدد الهی برای تثبیت و پیروزی گفتمان پیشرفت اسلامی همچون زمان حضور خود در صحنه رقابتها، تلاش و کوشش خواهم کرد و در عرصه سیاسی کشور پرانرژیتر و راحتتر از گذشته ترویج آن را ادامه خواهم داد؛ بر همین اساس حمایت از نمایندگان حاضر در صحنه این گفتمان برادران بزرگوارم آقایان دکتر حدادعادل و دکتر جلیلی را وظیفه خود میدانم و امیدوارم این عزیزان نیز راه همگرایی و همراهی بیشتر را پیشه نمایند تا معتقدان این گفتمان با اطمینان خاطر بیشتری دست به انتخاب زنند و توفیق جبهه گفتمانی را فراهم آورند.»
زاکانی گفته بود که اهل سیاسی بازی نیست. مثل خیلی از ایام که میتوانست سیاسی باشد و مرد پیروز قصه باشد. اما در این ایام نیز مردم به خوبی سیاستمدار را از سیاسی باز تفکیک میکنند و خوب میدانند و رفتار زاکانی را به خوبی درک میکنند. در حاشیه انتشار آخرین بیانیه انتخاباتی زاکانی در خبرگزاریها این نکته سنجی مردم به خوبی مشخص شده است.
در ذیل خبر خبرگزاری فارس یکی برای زاکانی نوشت: «جناب آقای زاکانی ؛ شب که با شما جلسه نخبگان بود حرفی توی دلم موند که نشد بگم! حرف این بود آقای زاکانی نگذارید حضرت اقا تنها بماند! امروز احساس غرور کردم از خواندن نامه شما! امیدوارم روزی هم نشین دوستان شهیدان بشوید. امروز شما عزیزتر از همه دوران نزد ملت ایران هستید.»
دیگری نوشته بود: «شاید در صحنه انتخابات و در بین عزیزانی که اعلام کاندیداتوری کردند، جزء حامیان شما نبودم ولی پیام صادقانه، مدبرانه، هوشمندانه شما چیزی است که از یادگاران هشت سال دفاع مقدس انتظار میرفت. بدانید با این رفتار و منشی که از خود نشان دادید، مهر شما بیش از پیش در دل دوستداران نظام جمهوری اسلامی خواهد نشست.» یا «کار شما بسیار زیبا بود. و اینکه قبل از اعلام صلاحیتها بهنفع کسی کنار نکشیدید نشان شجاعت و اخلاص شماست. انشاءا... همواره در همین راه باشید...»
سخت است که در رسانه زاکانی قلم بزنی و علاقهمند به وی باشی و قرار باشد که تمجیدش را نکنی! اما ترجیح میدهم بیش از آنکه نویسنده حرفهای باشم برای خودم بنویسم:
در ایام فعالیتهای انتخاباتی برای زاکانی که حاجعلی خطابش میکردیم برای تلفنهای همراهمان آهنگ پیشواز به خصوصی انتخاب کرده بودیم با این شعر: «به این عکسها، خیره شو خیره شو... به اون روزهای پر از خاطره/ نخواه گرمی خوابه چشم کسی... . بزاره که بیداری یادت بره/ یه باری از امروز، رو دوشته... که واسش یه عمره زمین میخوری/ همه منتظر تا ببینن کجا... تو از جاده عشق، دل میبری!»
حالا اینبار از روی حاجی ما برداشته شده بود و آرزوی دل بریدنت به دل خیلیها ماند. حاجعلی خود معتقد است اگر تا اینجای کار برای رضای خدا آمده باشد اجر چهار سال ریاستجمهوری را نیز برده است.
مردانه آمد. مردانه ایستاد. با عزت رفت