به گزارش جهان به نقل از بصیرت؛ بحرانسازی در سوریه که با هدف انحراف مسیر بیداری اسلامی و نجات رژیمهای وابسته عربی و انتقام از محور مقاومت و تضعیف آن با تشکیل مثلث اتحادیه قدرتهای فرامنطقهای (شامل آمریکا، انگلیس و فرانسه) و کشورهای فرصتطلب و اهل سازش در منطقه (شامل عربستان، قطر، ترکیه، اردن و گروه المستقبل در لبنان) و شورشیان و معارضان مسلح سوری، انجام شد، اگرچه خسارتهای مادی و معنوی سنگینی بر مردم و دولت سوریه تحمیل کرد؛ اما مولد فرصتها و شکلگیری قوتها و ظرفیتهای جدیدی هم بود که در ارزیابی وضعیت و نگاه به آینده، تعیینکننده و مؤثر به حساب میآید، فرصتها و ظرفیتهایی که قطعاً در معادلات و تحولات آینده تأثیرگذارند و باید در هرگونه تصمیمگیری و برنامهریزی مورد توجه قرار گیرند. فرصتهایی از قبیل:
1- ارتقای سطح تجارب و آمادگیهای نیروهای نظامی و امنیتی سوریه؛ که پس از تجارب نسلهای گذشته در جنگ با صهیونیستها و ورود در بحرانهای لبنان، نسلهای جدید فاقد تجربه میدانی و عملی بودند و راهبردها و راهکارها و فنون آنها عمدتاً بر همان مسائل قبلی شکل گرفته و تنظیم شده بود که بحران جدید موجب کسب تجارب مفید و تغییرات و تحولات راهبردی، عملیاتی و شیوههای نبرد و پایداری شد؛واقعیتی که میتواند پشتوانهای برای رخدادهای آینده باشد.
2- شکلگیری نیروی جدید مقاومت مردمی با تشکیل جیشالشعبی و ورود نیروهای داوطلب مردمی به عرصه دفاع و مقاومت؛ که ضمن کسب آموزش و تجارب کار نظامی و سازماندهی، شبکهای منسجم و گسترده را برای دفاع مردمی در طول و عرض جغرافیای کشور سوریه پدید آورده و نهتنها امروز امکان دفاع از مردم در برابر معارضان خشن را فراهم کرده بلکه در تحولات آینده سوریه نیز میتواند ایفای نقش کند و یک نیروی مؤثر مردمی با کارکردهای چندگانه نظامی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به حساب آید.
3- آشکار شدن چهرههای واقعی معارضان؛ که این معارضان نهتنها ننگ وابستگی به کشورهای بیگانه و کمکها و حمایتهای خارجی و ارتباطگیری با دشمنان سوریه اعم از منطقهای و فرامنطقهای و همسویی با رژیم اشغالگر فلسطین، آمریکا، انگلیس و فرانسه و سازماندهی در کشورهای اجنبی مثل ترکیه و اردن را دارند، بلکه شراکت و همکاری با گروههای خشن، متحجر و جنایتکاری چون القاعده و طالبان را نیز به نمایش گذاشته و زمینه حضور مزدوران چند ملیتی وابسته به القاعده را در سوریه فراهم کردهاند؛
ارتقای سطح تجارب و آمادگیهای نیروهای نظامی و امنیتی سوریه؛ که پس از تجارب نسلهای گذشته در جنگ با صهیونیستها و ورود در بحرانهای لبنان، نسلهای جدید فاقد تجربه میدانی و عملی بودند و راهبردها و راهکارها و فنون آنها عمدتاً بر همان مسائل قبلی شکل گرفته و تنظیم شده بود که بحران جدید موجب کسب تجارب مفید و تغییرات و تحولات راهبردی، عملیاتی و شیوههای نبرد و پایداری شد.
نیروهایی که از کشتن نیروهای ارتش، گروگانگیری مردم، کشتارهای دستهجمعی، انفجار خانهها، بیمارستانها و مراکز دولتی و استفاده از مردم بهعنوان سپر انسانی، کشتار بیگناهان و تروریسم کور برای ایجاد رعب و وحشت فروگذار نکرده و چهره پلید خود را نشان دادهاند و تنها تخم کینه و نفرت علیه معارضان را به تمام معنا در کشور سوریه پراکندهاند.
4- معلوم شدن ماهیت فرصتطلب و متخاصم برخی رژیمهای منطقهای برای دولت و مردم سوریه؛ که در شرایط پیشآمده به دور از هرگونه مروت، انسانیت، همجواری و همکیشی، با هدف دستیابی به منافع و اهداف حقیر سیاسی، با تحمیل جنگ و حمایت از جنگطلبان و شورشیان جانی و خشن، امنیت مردم و کشور سوریه را به مخاطره انداختند و هیچ استاندارد حقوقی، سیاسی و حتی نظامی را رعایت نکردند.امروز کشورهایی چون ترکیه، عربستان، قطر و اردن، نزد افکار عمومی سوریه، سابقه سیاه و نابخشودنی برای خویش رقم زدهاند و جفاکار و ظالم در حق مردم به حساب میآیند.
5- ذلت و نفرت از معارضان مسلح و حامیان خارجی آنان؛ معارضان مسلح نهتنها نتوانستند با تحریم و فشار و بهکارگیری تمامی قوا و دست زدن به خشونت و استفاده از تروریسم کور و وحشیانه، به هدف نهایی خود که سرنگونی رژیم حاکم بر سوریه بود، برسند، بلکه در کنار جنایات و خرابیهایی که آفریدند، ذلت و نفرت افکار عمومی سوریه را برای خود رقم زدند.با توجه به واقعیتهای فوق است که امکان مصالحه با شورشیان مسلح بسیار سخت بوده و مشارکت کشورهای حامی آنان مثل عربستان و ترکیه و قطر در هرگونه طرح مذاکره و گروه تماس سخت میشود.