دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 29 Apr 2024
 
۰

اصلاح طلبي ديگر ظرفيت نماز با علي(ع) و ناهار با معاويه را ندارد

پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۳۱
کد مطلب: 222197
عضو مستعفي حزب مشاركت از اصلاح طلبان خواست تكليف خود را با شعار اصلاح طلبي و اقتضائات آن روشن كنند چرا كه شترسواري دولا دولا نمي شود و يكي به ميخ و يكي به نعل زدن مقدور نيست.
کیهان نوشت:
عضو مستعفي حزب مشاركت از اصلاح طلبان خواست تكليف خود را با شعار اصلاح طلبي و اقتضائات آن روشن كنند چرا كه شترسواري دولا دولا نمي شود و يكي به ميخ و يكي به نعل زدن مقدور نيست.

عباس عبدي كه پس از علني شدن بن بست فتنه سبز، ژست منتقد سرسخت اين جريان را به خود گرفته، در تحليلي نوشت: اگر كسي يا كساني به راهبرد اصلاحات انتقاد اصولي دارند و آن را ناكارآمد و ضعيف و يا شكست خورده مي دانند بايد به تبعات چنين اعتقادي نيز ملتزم باشند. اولين نتيجه اين اعتقاد اين است كه بايد تا حدي منتظر بمانند كه راهبرد بديلي شكل گرفته و مورد پذيرش مجموعه اي از نيروها واقع شود كه اين كار نيازمند زمان است... نتيجه ديگر اين كه هر راهبردي اقتضائات و لوازم خود را دارد، و به قول معروف شترسواري دولا دولا وجود ندارد. نمي توان با رودربايستي و تعارف، و حالا ببينم چه مي شود، راهبردهايي تركيبي را برگزيد، يك بار به ميخ زد و يك بار هم به نعل. اين بدترين اقدامي است كه براي يك كنشگر سياسي قابل تصور است. سكوت كردن و كنار كشيدن به چنين رفتارهاي ناپايدار و مذبذب، ترجيح دارد. بنابراين اگر فرد يا افرادي معتقدند كه راهبرد اصلاحات به واسطه نارسايي هاي ذاتي آن يا حداقل در مواجهه با شرايط جديد به بن بست رسيده و شكست خورده است، بناچار بايد تبعات پيش گفته را بپذيرند و براساس آن عمل نمايند.

وي كه در دوره حاكميت اصلاح طلبان شعار خروج از حاكميت مي داد، اكنون مي نويسد: به نظر بنده، راهبرد اصلاحات كه از سال 1376 مجال بروز عملي پيدا كرد، كماكان براي ايران معتبر و كارآمد است و تناقضات آن از هر راهبرد بديل ديگري بسيار كمتر است. ولي نارسايي و عدم موفقيت آن بيش از آن كه محصول اشكالات دروني اين راهبرد باشد، ناشي از ناديده گرفتن اصول حاكم بر آن و نيز نارسايي هاي ناشي از مجموعه هدايتگر اين راهبرد بوده است.

همزمان با اين نوشته رضا عليجاني از اعضاي فراري و پاريس نشين گروهك ملي- مذهبي(نزديكترين گروه اپوزيسيون ضد انقلاب با حزب مشاركت) در تحليلي خواستار اين شد تا سه طيف مخالفان شامل «اصلاح طلبي، براندازي و مطالبه محوري» در نقطه انتخابات به تفاهم برسند و با يكديگر هم افزايي كنند.

عمار ملكي پسر محمد ملكي نيز در نوشته مشابهي مدعي شده مسئله «اصلاح طلبي» يا «انحلال طلبي» نيست بلكه بايد با مطالبه محوري ميان اين دو را جمع كرد. اما او نيز مانند رضا عليجاني توضيح نداده كه جمع «وفاداري به يك نظام» با «اراده براندازي آن»- اجتماع محال نقيضين- چگونه ممكن است مگر اين كه بپذيريم تابلوي وفاداري به نظام(داعيه اصلاح طلبي) صرفا پوششي براي پيشبرد گزينه دوم و اصلي يعني براندازي است.

با اين وصف، دفاع عناصر تندرويي نظير عباس عبدي كه تا مرز دعوت به عبور از قانون اساسي و خروج از حاكميت پيش رفت واجد معاني قابل توجهي است از جمله اين كه اولا قطعا فتنه سبز به بن بست رسيده و هزينه هاي راهبردي بي سابقه اي به محافل متولي آن از جمله اصلاح طلبان تحميل كرده است. ثانيا ميل دوباره به بازسازي راديكاليسم و ساختارشكني در پوشش احياي شعار اصلاح طلبي وجود دارد منتها با اين تفاوت كه عنوان اصلاح طلبي به اعتبار عملكرد قاطبه سران آن در فتنه سبز، اسم بلامسما بلكه دال بر مصاديق ناقض مفهوم «اصلاح طلبي» شده است. با اين وصف اولين شرط احياي اين عنوان همان طوري كه عبدي نيز اذعان مي كند كنار نهادن شترسواري دولا دولا و تاكتيك يكي به نعل و يكي به ميخ است. به عبارت ديگر فاصله اصلاح طلبي با ساختارشكني و آشوب و براندازي آن قدر عميق و روشن شده كه اصطلاحا نتوان نماز را با علي(ع) خواند و ناهار را با معاويه خورد!
    
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *