سرویس سیاسی جهان نیوز - دکتر مسعود گودرزی: «حزب» کلمهای عربی است که در زبان فارسی نیز کاربرد دارد و برای آن تعاریف گوناگونی مطرح است. اگرچه در بیشتر فرهنگهای لغات همچون فرهنگ معین و فرهنگ عمید، حزب بهمعنای گروهی از مردم با مرام و مسلکی معین تعریف شده اما در نزد عامه مردم، حزب به یک گروه منظم سیاسی اطلاق میشود. در تعریف سیاسی نمیتوان هر گروه سیاسی را حزب نامید بلکه بهترین واژه برای اطلاق بر یک گروه سیاسی تشکل است که حزب، خود زیرمجموعهای از آن است.
تشکل از باب لغوی، بر مصدر تفعل و به معنای «شکل یافته» است و در باور عامه به هر نوع تجمع و دور هم جمع شدنی گفته میشود که سازمان یافته و شکیل باشد. مفاهیمی همچون حزب، انجمن، سازمان، گروه، جمعیت، جامعه، جماعت، جبهه، مجمع، جنبش و یا حتی باند را نیز میتوان در زیرمجموعهای از همین واژه تشکل تعریف کرد. اما آنچه که در این مقال درصدد واکاوی آن هستیم نه معنای لغوی، که معنای کارکردی کلمه حزب است که ممکن است هر کدام از لغات بالا را در بر بگیرد، زیرا اگر چه تشکلهایی همچون «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «جمعت فداییان اسلام»، «جامعه اسلامی مهندسین»، «جبهه مشارکت ایران اسلامی»، «جنبش مسلمانان مبارز» و... کلمه حزب را در عنوان خود ندارند، اما قطعا کارکردی حزبی داشته و دارند.
تاریخچه حزب - به مفهومی که امروز از آن سراغ داریم - به اواسط قرن ۱۹ میلادی برمیگردد؛ ضمن آنکه از شواهد تاریخی برمیآید که تاریخ بشر، گروهها و دستههای سیاسی گوناگونی را به خود دیده که احزاب امروزی، نمونه تکامل یافته آنها قلمداد میشوند.
اندیشمندان غربی، برای حزب تعاریف متعدد و گاه متضادی ارائه دادهاند که همچون هر پدیده اجتماعی تنها در چهارچوبهای تاریخی و فرهنگی غرب قابلبررسی است. بهعنوان مثال «ادموند بورک»، سیاستمدار انگلیسی هم عصر با انقلاب فرانسه که از بزرگترین نظریهپردازان فلسفه سیاسی در دوران معاصر است، حزب را گروهی از انسانها میداند که بر بنیاد اصول و موازین مورد توافق، با هم متحد شدهاند تا در کوششی مشترک، منافع جامعه را تأمین کنند. با اینحال «ماکس کارل وبر» جامعهشناس مدرنیست و عقلگرا، حزب را بنگاهی سازمان یافته میداند که تنها برای منفعت عدهای خاص بهوجود آمده و در زمان انتخابات به کسب قدرت و جلب آرای عمومی اقدام میکند. کمونیسم بهعنوان یکی از مکتبهای فکری بشر که بیشترین استفاده از قدرت حزب را در طول تاریخ داشته، حزب را یک سازمان سیاسی میداند که در آن، همفکران و طرفداران یک آرمان بهطور داوطلبانه گرد هم آمدهاند. با اینحال ولادیمیر لنین، تئوریپرداز کمونیسم و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی در چرایی لزوم حزب مینویسد: «برای آگاهی دادن و افزایش بینش سیاسی، نوع مخصوصی از حزب مورد نیاز است که قادر باشد مبارزه سیاسی را با انرژی و خشونت تا نیل به اهداف ادامه دهد.»
از آنچه بهصورت مختصر درباره حزب گفته شد، معلوم شد که بشر در تعریف حزب دچار چندگانگی زیادی است. عدهای آن را وسیلهای برای کسب قدرت میدانند در حالیکه عدهای از حزب توقع افزایش آگاهی دارند. برخی افراد رسالت حزب را در مبارزه مسالمتآمیز دانسته و عدهای هم انرژی و خشونت برای رسیدن به هدف را ویژگی یک حزب میدانند.
برای انتقال مفهوم حزب به فرهنگ داخلی و برای حل مشکل تعاریف و اهداف چندگانه تحزب طبیعتا باید حزب را در معیارهای دینی و فرهنگی خود تعریف کنیم. بدیهی است، از آنجا که اسلام با تمامی مکاتب فکری بشری که بنیانهای آن از اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ میلادی شکل گرفته - همچون مارکسیسم، فاشیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم و... - تعارضات جدی دارد؛ باید برای شناخت حزب و درک تحزب اسلامی بهدنبال تعریف مکتبی خود از این پدیده بشری باشیم.
کلمه حزب در قرآن کریم ۲۲ بار بهکار رفته است و سورهای نیز به همین عنوان - احزاب - در کلامالله مجید وجود دارد. قرآن احزاب را بنا به اهداف و سرنوشتی که دارند به دو دسته حزبالله و حزبالشیطان تقسیم کرده است. در حالیکه در قرآن کریم به پیروان حزب خدا لقب فائزون (رستگار) و غالبون (پیروز) داده شده و پیروان شیطان لقب خاسرون (متضرر) گرفتهاند اما در این کتاب آسمانی، تعریف روشنی از حزب بهمعنای کارکردی آن در شرایط حاضر وجود ندارد. آنچه مسلم است این است که با تدبر در همین آیات نورانی و تدقیق در روایات و سیره معصومین (علیهم السلام)، حزب و مجموعهای که بر محور «الله» باشد، مطلوب و مورد تأیید اسلام است و حزبی که محورش شیطان باشد، مطرود و مذموم است.
این نتیجهگیری را میتوان به مفهوم امروزی حزب و کارکرد آن تسری داد. آن دسته از احزاب و تشکلهای سیاسی را که هدف نهاییشان آگاهی بخشی و رشد جامعه اسلامی از منظر فکری، سیاسی، اقتصادی و... فارغ از نگاه نتیجه محورانه است باید حزب در چهارچوب مبانی اسلامی دانست؛ در نقطه مقابل، هر تشکل سیاسی که هدفی غیرالهی همچون کسب قدرت را اصل حرکت خود قرار دهد حزبی غیراسلامی است. در اسلام، قدرت اصالت ذاتی ندارد بلکه ابزاری برای تقویت ارزشهای الهی و روح عبودیت در جامعه است و هرگاه قدرت، جهتگیری غیر الهی پیدا کند نگاه اسلامی با آن دچار تعارض میشود. شاید عدهای خرده بگیرند که اصالت دادن به قدرت به خودی خود در مفهوم تحزب نهفته و مبتلا شدن به قدرت در فعالیت حزبی و گروهی گریزناپذیر است، از اینرو نباید بهعنوان تفاوت بنیادین حزب الهی و حزب غیرالهی مطرح شود. اما پاسخ ما به این شبهه این است که اولا، اگر قدرت اصالت یابد، روشهای دستیابی به آن نیز اصالت خواهد یافت و از همین روست که مکاتبی همچون ماکیاولیسم متولد میشوند. ثانیا اسلام با ذات قدرت تعارضی ندارد بلکه آنچه مذموم است نگاه مادیگرایانه به قدرت است که از بیشنی غیرالهی سرچشمه گرفته. در نگاه اسلامی دستیابی به قدرت در جامعه کاری پسندیده است به شرط آنکه تمام لوازم رسیدن به آن، الهی باشد؛ همانند آنچه در روایات در مورد حضرت سلیمان (علیهالسلام) و حضرت یوسف (علیهالسلام) مطرح شده است.
نکته دیگری که در اینجا قابلبحث است نگاه مثبت بزرگان انقلاب نسبت به مفهوم حزب است. حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) خود از کسانی بودند که به کارهای تشکیلاتی و حزبی رویکردی خاص داشتند. رهبر معظم انقلاب نیز در مقوله تحزب حضور پرنگتر و اظهارنظرهای قابلتأملتری دارند بهطوریکه خود ایشان در سالهای ابتدایی انقلاب، یکی از بنیانگذاران و اعضای اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند. آیتالله دکتر شهید بهشتی، علامه شهید مرتضی مطهری، شهید محمدجواد باهنر، آیتالله جوادی آملی و آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز سوابق زیادی در زمینه شرکت در فعالیتهای تشکیلاتی دارند و هم اظهارنظرهای بسیاری در تأیید نگاه اسلامی به مسأله تحزب از آنها بر جای مانده است.
نکته دیگر قابلبحث، ضرورت جایگزینی نگاه ملی بهجای نگاه محدود به حوزه انتخابیه در میان سیاسیون و نمایندگان مردم در مجلس است. پیش زمینه این جایگزینی آن است که افراد بهجای آنکه بهصورت مستقل وارد نهادهای وابسته به قدرت شوند از درون احزاب به این مناصب راه پیدا میکنند. برای بازتر شدن این موضوع بحث را از راه پیش میبریم. وقتی فردی بهصورت مستقل وارد صحنه انتخابات شده و بهعنوان نمانیده وارد مجلس میشود، چند مشکل بزرگ ایجاد میکند. گذشته از آنکه این فرد دارای هیچگونه سابقه مشخص فعالیت سیاسی و سابقه ذهنی نیست، چون به یکباره وارد فعالیتی سیاسی آنهم به این ابعاد وسیع شده، قطعا بهجای نگاه ملی نگاهی منطقهای دارد و بیشتر از آنکه بهدنبال منافع ملی باشد بهدنبال تأمین خواستههای حوزه انتخابی خود است. ضرورت تأمین خواستههای حوزه انتخابی نیز از آنجا نشأت میگیرد که فرد قبل از رأی آوردن به دور از یک نگاه نظام مند و حزبی، وعدهها و شعارهایی محدود به حوزه انتخابی خود داده که باید برای انتخاب مجدد بهدنبال تحقق آنها باشد. حال آنکه اگر ما دارای احزاب قدرتمند باشیم، این فرد بهجای آنکه بهصورت مستقل وارد انتخابات شود، از درون یک حزب به رقابت وارد میشود و قطعا نگاهی فراتر از آوردن رأی را ملاک رفتار سیاسی خود قرار میدهد. این فرد چون در درون یک حزب با آرمانها و اهداف مشخص قرار دارد، یک شناسنامه و پیش زمینه مشخص دربرابر مردم خواهد داشت. از طرف دیگر فردی که از درون یک فرایند حزبی بیرون آمده متعهد به بعضی الزامات است و نمیتواند هر وعده و شعاری به مردم بدهد چراکه اگر نتوانست آنها را برآورده کند نهتنها به اعتبار خود لطمه زده بلکه اعتبار گروه و حزب خود را خدشهدار کرده است. بهعبارت دیگر فعالیت تشکیلاتی از آنجا که قانونمندتر از فعالیت مستقل است، تعهد بیشتری میآورد.
فعالیت حزبی، هزینه کنشهای سیاسی غیرمعقولانه را بالا میبرد و این مهم، امروز نیازی اساسی برای جامعه ماست؛ جامعهای که در حال حاضر برخی از سیاستمدارانش به خود این اجازه را میدهند که همچون پرچمی که در باد جهت خود را عوض میکند، هر روز همراه با جریان غالب بر جامعه باشند. یک روز معتقد به نظام اقتصادی دولتی باشند و در دولت بعد معتقد به نظام اقتصادی آزاد.
منبع: هفتهنامه پنجره