سرویس سیاسی جهان نیوز - دکتر مسعود گودرزی: ارتباط میان اخلاق و سیاست از دو منظر قابل بررسی است. مفهوم کلی که از معانی تحت اللفظی و محتوایی اینها برداشت میشود این است که سیاست نوعی وابستگی به قدرت و تدبیری است برای امور گذران زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی. اخلاق هم مسألهای است فردی و دارای تأثیرات گسترده بر نهادهای اجتماعی، از جمله خانواده و اجتماع. اخلاق یک حالت بنیادی، پایهای و اساسی دارد و سیاست یک حالت روحی دارد. اخلاق یک حالت علی دارد، ولی سیاست فرایندی است که از علت نشأت گرفته است. اگر بخواهیم رابطه این دو را بررسی کنیم نمیتوان این دو را در عرض هم قرار داد. اینکه اخلاق مشخصا چهچیزی است و چه مسائلی را در بر میگیرد دایره وسیعی دارد؛ اما اگر بخواهیم مصداقی درباره اخلاق صحبت کنیم، باید به نکات زیر بپردازیم:
اولین فضیلت اخلاقی که در جامعه میتوان از آن بحث کرد عبور از منیت و پرهیز از مطلقگرایی است. جامعه اخلاقی اسلامی، جامعهای است که فرد در محور آن قرار ندارد و میان انسان و جامعه اصالت با انسان نیست، بلکه اصالت با جامعهای است که به حقوق تمام افراد توجه دارد و بیشتر جمعگرایانه است.
مورد دوم که میتوان عنوان کرد، بحث وفای به عهد و پرهیز از پیمانشکنی است. مکررا در قرآن و احادیث به این نکته اشاره شده است. اگر انسان وعدهای در جامعه سیاسی بدهد، اخلاق ایجاب میکند که هر مسئولی برای انجام وعده تلاش کند و اگر در زمانی متعهد به انجام فعلی است، آن فعل را براساس قولی که داده انجام دهد. حتی اگر تلاش فرد به بروز عملی منجر نشد نیز باید به اطلاعرسانی نسبت به کارهای انجام شده از انجام نشدن وعده عذرخواهی کند. یکی از رذایل اخلاقی که در هر جامعهای مورد نکوهش است، وفای به تعهدات و وعدهاست که متأسفانه در فضای قبل از انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم و مجلس هشتم، شاهد این پیمانشکنیها و ارائه لیستهای جداگانه در میان اصولگرایانی بودیم که با هم پیمان وحدت بسته بودند.
فضیلت بعدی اخلاقی که در سیاست نمود جدی دارد، صداقت است. همه مقولههای اخلاقی را تحت عنوان سرمایه اجتماعی میتوان در نظر گرفت، ولی بهزعم من صداقت سلطان سرمایه اجتماعی است. صداقت صرفا بهمعنای دروغ نگفتن نیست، بلکه در موقعیتهایی ایجاب میکند که از راست نیز دفاع کنیم. همچنانکه سیره ائمه ما و دین ما هم دروغ نگفتن اما بیتفاوت بودن و در برابر هر فوجی محافظهکاری کردن و در بعضی از جاها تأیید کردن و یا خنثی بودن را نمیپذیرد. این بهمعنای یک سجیه اخلاقی نیست، بلکه سیاستمدار باید در مواردی از یک راستی هم که در جامعه گفته میشود ولو آن راست تلخ هم باشد دفاع کند.
مورد بعدی سعهصدر است که در سیره دینی ما هم به آن توجه زیادی میشود و آمده است «رب اشرح لی صدری» آنجاییکه حضرت موسی میخواهد خدا در برابر سختیها به او سعه صدر و تحمل در برابر مشکلات عطا کند. در این سعهصدر دایره دوستیها افزایش و دشمنیها کاهش پیدا میکند و این سیاست رهبری که باید در فضای کشور جذب حداکثری و دفع حداقلی جریان داشته باشد، اجرایی میشود. در چنین فضایی میتوانیم افرادی که در جامعه سیاسی در دایره اصول قرار دارند و فارغ از جهتگیری در ریزمسائل سیاسی، نظری متفاوت از ما دارند، با رأفت و رحمت در مقابل دشمنان همگرا کنیم.
این نکاتی که عرض شد همگی جزو بنیانهایی هستند که در جامعه اصالت دارند. اخلاق فارغ از زمان و مکان است و در برخی از موارد فارغ از قدرت است. یعنی قدرت با تمام اهمیت خود ذاتا اصالت ندارد و زمانی ارزشمند است که نشأت گرفته و با لحاظ اخلاق باشد، ولی اخلاق در همه شرایط و در همه زمینهها اصالت دارد و محفوظ است و در جامعه باید به آن توجه کرد. با این حال شاهدیم عدهای در عرصه سیاسی اخلاق ماکیاولیستی را بهعنوان روشی برای تدبیر سیاست کارآمدتر در پیش گرفتند؛ و مسئولی که دارای قدرت است، هر فعل اخلاقی مذمومی را با یک روکش در ظاهر مقبول و پسندیده به مردم عرضه میکند. این نوع نگاه ناشی از یک مثال معروف است که میگوید: «هدف وسیله را توجیه میکند»
در دنیای سیاست اخلاقی چنین روشی پسندیده و پذیرفتنی نیست؛ بلکه اخلاق و سیاست بهعنوان دو موضوع مرتبط و تودرتو باید بررسی شوند، به این صورت که اخلاق بهعنوان مبنا و سیاست بهعنوان برون داد، این محتوای اخلاقی در نظر گرفته شود و کسانیکه قطعا شعارشان این است که هدف وسیله را توجیه میکند، بزرگترین دشمنان رابطه اخلاق و سیاست هستند.
اگر چه در دین اسلام آمده که کذب و دروغ را بهعنوان رذیلت اخلاقی برشمارید، ولی در روایات داریم که اگر برای اصلاح امور مسلمین و رفع یک مفسده، دروغ مصلحتآمیز گفته شود، پسندیده است. البته این دروغ مصلحتآمیز در جایی موضوعیت دارد که خیر جمعی در میان باشد، ولی مخاطب اخلاق ماکیاولی اخلاق جمعی نیست و همهچیز را در حکمران تعریف میکند. یعنی حفظ حکومت و حفظ موقعیت حکمران، مهمتر از خیر عمومی است، ولی در اسلام برای ما خیر عمومی مهم است. برای کسانیکه ماکیاولیستی فکر میکنند چه مذهبی و چه غیرمذهبی بهجای هدف، وسیله مهم است. مثل این است که بگویند شما سفری به مشهد داشته باشید با هدف زیارت، هدف زیارت است منتها ابزار رسیدن به هدف یک خودروست، ولی خودرو را در عالم مادی به ما میدهند. ما اگر چنین فردی باشیم که وسیله برای ما مهم باشد و هدف را فراموش کنیم هیچوقت به هدف نخواهیم رسید.
یک انسان اخلاقی هم تقریبا به این صورت عمل نمیکند. سیاست و قدرت ابزار است کسانیکه برای حفظ ابزار تلاش میکنند، اخلاق ماکیاولیستی دارند.
علاوهبر این عدهای هم هستند که در ظاهر به اخلاق سیاسی معتقدند و شاید خود نیز نمیدانند که رفتارشان برخلاف اخلاق سیاسی است. متأسفانه این عده نادانسته تحت عنوان دین، انقلاب و مصلحت سوءاستفاده میکنند. سوءاستفاده آنها در واقع یک نوع کلاه شرعی گذاشتن بر یک مسأله غیراخلاقی و غیرشرعی است.
در رابطه میان اخلاق و سیاست، اگر سیاست را تدبیر امور جامعه در نظر بگیریم، هدف باید خدمت به مردم باشد. در تاریخ ثابت شده کسانیکه پیش از این در قدرت بودهاند و بهعنوان وسیله برای خدمت به مردم به ابزارهای قدرت نگاه کردهاند، در اذهان جاویدان شدند. ائمه معصومین (علیهمالسلام) ما مصادیق بارزی از این مثال هستند. در تاریخ معاصر ما نیز نمونههای زیادی داریم. امام خمینی (رحمتاللهعلیه) و امیرکبیر از کسانی هستند که با هدف خدمت از وسیله قدرت استفاده کردند و در تاریخ ایران ماندگار شدند.