چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۲

اخلاق به مثابه هدف

بررسی رابطه میان اخلاق و سیاست به‎عنوان ابزار و هدف
شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۴۳
کد مطلب: 189898
اخلاق و سیاست به‎عنوان دو موضوع مرتبط و تودرتو باید بررسی شوند، به این صورت که اخلاق به‎عنوان مبنا و سیاست به‎عنوان برون داد، این محتوای اخلاقی در نظر گرفته شود و کسانی‎که قطعا شعارشان این است که هدف وسیله را توجیه می‎کند، بزرگ‎ترین دشمنان رابطه اخلاق و سیاست هستند.
سرویس سیاسی جهان نيوز - دکتر مسعود گودرزی: ارتباط میان اخلاق و سیاست از دو منظر قابل بررسی است. مفهوم کلی که از معانی تحت اللفظی و محتوایی این‎ها برداشت می‎شود این است که سیاست نوعی وابستگی به قدرت و تدبیری است برای امور گذران زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی. اخلاق هم مسأله‎ای است فردی و دارای تأثیرات گسترده بر نهاد‎های اجتماعی، از جمله خانواده و اجتماع. اخلاق یک حالت بنیادی، پایه‎ای و اساسی دارد و سیاست یک حالت روحی دارد. اخلاق یک حالت علی دارد، ولی سیاست فرایندی است که از علت نشأت گرفته است. اگر بخواهیم رابطه این دو را بررسی کنیم نمی‎توان این دو را در عرض هم قرار داد. این‎که اخلاق مشخصا چه‎چیزی است و چه مسائلی را در بر می‎گیرد دایره وسیعی دارد؛ اما اگر بخواهیم مصداقی درباره اخلاق صحبت کنیم، باید به نکات زیر بپردازیم:

اولین فضیلت اخلاقی که در جامعه می‎توان از آن بحث کرد عبور از منیت و پرهیز از مطلق‎گرایی است. جامعه اخلاقی اسلامی، جامعه‎ای است که فرد در محور آن قرار ندارد و میان انسان و جامعه اصالت با انسان نیست، بلکه اصالت با جامعه‎ای است که به حقوق تمام افراد توجه دارد و بیشتر جمع‎گرایانه است.

مورد دوم که می‎توان عنوان کرد، بحث وفای به عهد و پرهیز از پیمان‎شکنی است. مکررا در قرآن و احادیث به این نکته اشاره شده است. اگر انسان وعده‎ای در جامعه سیاسی بدهد، اخلاق ایجاب می‎کند که هر مسئولی برای انجام وعده تلاش کند و اگر در زمانی متعهد به انجام فعلی است، آن فعل را براساس قولی که داده انجام دهد. حتی اگر تلاش فرد به بروز عملی منجر نشد نیز باید به اطلاع‎رسانی نسبت به کار‎های انجام شده از انجام نشدن وعده عذرخواهی کند. یکی از رذایل اخلاقی که در هر جامعه‎ای مورد نکوهش است، وفای به تعهدات و وعدهاست که متأسفانه در فضای قبل از انتخابات ریاست‎جمهوری دوره نهم و مجلس هشتم، شاهد این پیمان‎شکنی‎ها و ارائه لیست‎‎های جداگانه در میان اصول‎گرایانی بودیم که با هم پیمان وحدت بسته بودند.

فضیلت بعدی اخلاقی که در سیاست نمود جدی دارد، صداقت است. همه مقوله‎‎های اخلاقی را تحت عنوان سرمایه اجتماعی می‎توان در نظر گرفت، ولی به‎زعم من صداقت سلطان سرمایه اجتماعی است. صداقت صرفا به‎معنای دروغ نگفتن نیست، بلکه در موقعیت‎‎هایی ایجاب می‎کند که از راست نیز دفاع کنیم. همچنان‎که سیره ائمه ما و دین ما هم دروغ نگفتن اما بی‎تفاوت بودن و در برابر هر فوجی محافظه‎کاری کردن و در بعضی از جا‎ها تأیید کردن و یا خنثی بودن را نمی‎پذیرد. این به‎معنای یک سجیه اخلاقی نیست، بلکه سیاست‎مدار باید در مواردی از یک راستی هم که در جامعه گفته می‎شود ولو آن راست تلخ هم باشد دفاع کند.

مورد بعدی سعه‎صدر است که در سیره دینی ما هم به آن توجه زیادی می‎شود و آمده است «رب اشرح لی صدری» آن‎جایی‎که حضرت موسی می‎خواهد خدا در برابر سختی‎ها به او سعه صدر و تحمل در برابر مشکلات عطا کند. در این سعه‎صدر دایره دوستی‎ها افزایش و دشمنی‎ها کاهش پیدا می‎کند و این سیاست رهبری که باید در فضای کشور جذب حداکثری و دفع حداقلی جریان داشته باشد، اجرایی می‎شود. در چنین فضایی می‎توانیم افرادی که در جامعه سیاسی در دایره اصول قرار دارند و فارغ از جهت‎گیری در ریزمسائل سیاسی، نظری متفاوت از ما دارند، با رأفت و رحمت در مقابل دشمنان هم‎گرا کنیم.

این نکاتی که عرض شد همگی جزو بنیان‎‎هایی هستند که در جامعه اصالت دارند. اخلاق فارغ از زمان و مکان است و در برخی از موارد فارغ از قدرت است. یعنی قدرت با تمام اهمیت خود ذاتا اصالت ندارد و زمانی ارزشمند است که نشأت گرفته و با لحاظ اخلاق باشد، ولی اخلاق در همه شرایط و در همه زمینه‎ها اصالت دارد و محفوظ است و در جامعه باید به آن توجه کرد. با این حال شاهدیم عده‎ای در عرصه سیاسی اخلاق ماکیاولیستی را به‎عنوان روشی برای تدبیر سیاست کارآمدتر در پیش گرفتند؛ و مسئولی که دارای قدرت است، هر فعل اخلاقی مذمومی را با یک روکش در ظاهر مقبول و پسندیده به مردم عرضه می‎کند. این نوع نگاه ناشی از یک مثال معروف است که می‎گوید: «هدف وسیله را توجیه می‎کند»

در دنیای سیاست اخلاقی چنین روشی پسندیده و پذیرفتنی نیست؛ بلکه اخلاق و سیاست به‎عنوان دو موضوع مرتبط و تودرتو باید بررسی شوند، به این صورت که اخلاق به‎عنوان مبنا و سیاست به‎عنوان برون داد، این محتوای اخلاقی در نظر گرفته شود و کسانی‎که قطعا شعارشان این است که هدف وسیله را توجیه می‎کند، بزرگ‎ترین دشمنان رابطه اخلاق و سیاست هستند.

اگر ‎چه در دین اسلام آمده که کذب و دروغ را به‎عنوان رذیلت اخلاقی برشمارید، ولی در روایات داریم که اگر برای اصلاح امور مسلمین و رفع یک مفسده، دروغ مصلحت‎آمیز گفته شود، پسندیده است. البته این دروغ مصلحت‎آمیز در جایی موضوعیت دارد که خیر جمعی در میان باشد، ولی مخاطب اخلاق ماکیاولی اخلاق جمعی نیست و همه‎چیز را در حکمران تعریف می‎کند. یعنی حفظ حکومت و حفظ موقعیت حکمران، مهم‎تر از خیر عمومی است، ولی در اسلام برای ما خیر عمومی مهم است. برای کسانی‎که ماکیاولیستی فکر می‎کنند چه مذهبی و چه غیرمذهبی به‎جای هدف، وسیله مهم است. مثل این است که بگویند شما سفری به مشهد داشته باشید با هدف زیارت، هدف زیارت است منتها ابزار رسیدن به هدف یک خودروست، ولی خودرو را در عالم مادی به ما می‎دهند. ما اگر چنین فردی باشیم که وسیله برای ما مهم باشد و هدف را فراموش کنیم هیچ‎وقت به هدف نخواهیم رسید.

یک انسان اخلاقی هم تقریبا به این صورت عمل نمی‎کند. سیاست و قدرت ابزار است کسانی‎که برای حفظ ابزار تلاش می‎کنند، اخلاق ماکیاولیستی دارند.

علاوه‎بر این عده‎ای هم هستند که در ظاهر به اخلاق سیاسی معتقدند و شاید خود نیز نمی‎دانند که رفتارشان برخلاف اخلاق سیاسی است. متأسفانه این عده نادانسته تحت عنوان دین، انقلاب و مصلحت سوء‎استفاده می‎کنند. سوء‎استفاده آن‎ها در واقع یک نوع کلاه شرعی گذاشتن بر یک مسأله غیراخلاقی و غیرشرعی است.

در رابطه میان اخلاق و سیاست، اگر سیاست را تدبیر امور جامعه در نظر بگیریم، هدف باید خدمت به مردم باشد. در تاریخ ثابت شده کسانی‎که پیش از این در قدرت بوده‎اند و به‎عنوان وسیله برای خدمت به مردم به ابزار‎های قدرت نگاه کرده‎اند، در اذهان جاویدان شدند. ائمه معصومین (علیهم‌السلام) ما مصادیق بارزی از این مثال هستند. در تاریخ معاصر ما نیز نمونه‎‎های زیادی داریم. امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) و امیرکبیر از کسانی هستند که با هدف خدمت از وسیله قدرت استفاده کردند و در تاریخ ایران ماندگار شدند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *