یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف میکند: «یک شب در فضای آزاد خوابیده بودیم که صدای بلندی شنیدم. اول توجه نکردم؛ اما وقتی رویم را برگرداندم با صحنهای مواجه شدم که از جایم پریدم.»
یک رزمنده و نویسنده دفاع مقدس گفت: سفر راهیان نور باید مخاطب را به یک فرد پرانرژی و امیدوار تبدیل کند و یاد بگیرد در بدترین شرایط هم باید زندگی کرد. همان طور که شهدا با عشق اینجا زندگی کردند و این شعار نیست.
یکی از فعالان رسانهای به مناسبت سالگرد اصابت موشک ایران به بانک رافدین عراق در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مطلبی را در حساب کاربری خود در شبکه مجازی ایکس (توئیتر سابق)، منتشر کرد.
در سرزمین راهیان نور و منطقه اروند کنار هر ساله هزاران نفر برای پاسداشت یاد و خاطره رزمندگان دفاع مقدس حاضر شده و تن و جان خود را به هوای معطر منطقه صفا می دهند.
نیروهای گردان در زمان کوتاهی مقر فرماندهی را نابود کردند. اگر میان بچه ها نبودم باورم نمیشد خودمان این کارها را کرده باشیم. میان سنگرها دو زن بودند که از ترس مثل بید میلرزیدند.
یکی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علیابن ابیطالب(ع) میگوید: برای شناسایی به منطقهای در اطراف حلبچه اعزام شدیم. به ما یک گونی سیبزمینی و مقداری نان و رب گوجهفرنگی دادند. آشپز هم برای ناهار و شام خلاقیت بخرج میداد.
وقتی که مسجل شد حاجهمت شهید شده و پیکرش را از منطقه به عقب منتقل کردهاند، رفتیم دنبال پیکر و خیلی اینجا و آنجا را گشتیم. در خود معراج هم خیلی گشتیم تا نهایتاً شهیدعبادیان از روی پیراهن زیری که چند روز قبل به حاج همت داده بود، پیکر بدون سر ایشان را شناخت.
همه ساله در روزهای پایانی سال بسیاری از کاروانهای راهیان نور با حضور در مناطق عملیاتی جنگ ۸ ساله تحمیلی یاد و خاطره شهدای دوران دفاع مقدس را گرامی میدارند. یادمان شهدای عملیات والفجر ۸ در اروندکنار این روزها میزبان اردوهای راهیان نور از سرار کشور است.
حاج حسین یکتا رزمنده دفاع مقدس و راوی شناخته شده ای است که شاهد زنده ای از ایام دفاع مقدس می باشد. در ایسن فیلم به سخنان وی در باره رفیق و رفاقت در آن دوران گوش جان می سپاریم.
عباسی، بچه تهران و از آن خالیبندهای هفتخط بود! خیلی هم قمپز در میکرد. همیشه میگفت: «من بزن بهادر محله مون بودم. من یه تنه ده تا عراقی رو حریفم. هرجا به مشکل برخوردین، من خودم ایکی ثانیه حلش میکنم.»
دفاع مقدس پر از رویدادها و انسانهایی است که هنوز بسیاری از آنها ناگفته باقی مانده؛ یکی از این ماجراها روایت جانبازی یک سرهنگ ارتش است که علی رغم آنکه اسم او در لیست شهدا بوده؛ تا زمان درگذشتش سخنی از مجروحیتش به میان نیاورده است.
گرانبهاترین گنج جنگ ما در این عصر را باید بازگشت انسان دورمانده از اصل خویش به فطرت الهی دانست. انسان عصر مدرنیته آشفتهخاطر و پریشان است. هیاهوی ماشینی او را در هالهای از تحیر و سرگردانی و بر سر چندراهی باطل گرفتار کرده است.