خاطره آیتالله محمدیگیلانی از نقش هاشمی در قائممقامی منتظری و مخالفت امام
دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۳۹
کد مطلب: 333070
فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود.
به گزارش جهان، آیت الله محمد محمدی گیلانی رییس سابق دیوان عالی کشور و از شخصیت های برجسته انقلاب اسلامی می گوید:
یک روز قبل از مطرح شدن قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام رحمتاللهعلیه کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم.
گفتم:« فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ایشان را عابد و زاهد میدانم؛ ولی این خصوصیات کافی نیست. او از عهدهی این کار بر نمیآید...»
امام گلههای سوزانی از آقای منتظری آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود:«... احمد هم از او دفاع میکند! از منزل سید مهدی هاشمی دستنویسهای او را آوردهاند. من دیدم نامههای آقای منتظری از نوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم!»
سخن امام که به اینجا رسید، من گفتم:«آقای منتظری عین نامهی شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: امام خیال کرده که آنچه من برایش مینویسم، الهام از سیدمهدی میگیرم!»
امام فرمود:« نامهی مرا آورد در جلسه خواند؟»
گفتم:« بله! آقای سید عباس خاتم و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.»
امام فرمود:« او این طور است.»
عرض کردم:«بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائممقام رهبری مطرح نشود.»
امام قدری فکر کرد و فرمود:«احمد نیست؛ میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعد از ظهر من ایشان را ببینم؟»
عرض کردم:« بله! اما به آقای هاشمی نگویید که من آمدم( و این جریان را به شما گفتم) به هیچ کس نگویید. من میترسم مرا هم شمسآبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند!»
این را که گفتم، امام – اعلیاللهمقامه- سه بار خندید و فرمود:«خاطرت جمع باشد.»
از دفتر امام حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم: صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم...
شب، بعد از نماز مغرب و عشاء خانم حاج احمد آقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند.»
گفتم:« همین طور است.»
فردای آن روز آقای هاشمی موضوع قائممقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد.
...
پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعد از ظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند:«موضوع قائممقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.»
گفتم:« چرا؟ ما در اجلاسیهی قبل به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائممقام مطرح کنیم.»
فرمود:« نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته...»
گفتم:« ما اعلام کردهایم. نمی شود...
منبع: سخنرانی آیت الله محمّدی گیلانی در تاریخ 6/9/1379 در منزل آقای رازینی/ کتاب سنجه انصاف؛ تألیف محمّد محمّدی ریشهری، صفحه 16/ چاپ پنجم/ 1388/ دارالحدیث. (برگرفته از: وبلاگ سرلوحه)
آیت الله محمدی گیلانی کیست؟ آیت الله محمد محمدی گیلانی از شاگردان امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مدرس فقه و اصول در سطح عالی و استاد دانشگاه های تهران و امام صادق (ع) بوده است. وی که صاحب آثار متعددی در حوزه دین می باشد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی و رهبر معظم انقلاب عهده دار مسئولیت های مختلفی شد که اهم آنها عبارت است از: حاکم شرع و ریاست دادگاههای انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی، عضو فقها و دبیر شورای نگهبان، نماینده حضرت امام خمینی (ره) در دانشگاه ها و رییس شورای مرکزی نمایندگان حضرت امام در دانشگاه ها، رئیس هیأت عفو، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای بازنگری قانون اساسی، نماینده مردم تهران در چهار دوره مجلس خبرگان، رئیس دیوان عالی کشور و مشاور عالی رییس قوه قضاییه.
در سال 1388 به پاس سالها تلاش و مجاهدت آيت الله محمدي گيلاني در عرصه هاي مختلف قضا نشان درجه يک عدالت به وي اهدا شد.
روایت برخورد آیت الله محمدی گیلانی با دو فرزند خود نیز از عجایب انقلاب است. آنجا که پای انحراف از مبانی اسلام باشد، فرزند گرفتار تیغ عدالت پدر می شود. آیت الله محمد محمدی گیلانی که از انقلاب به دستور امام ریاست دادگاههای انقلاب را بر عهده گرفته بود در خرداد سال 1360 فرزندان خود را در جمع تعدادی زیادی از منافقین می یابد که در بلواها و آشوب های آن مقطع دستگیر شده بودند. آیت الله شخصا محاکمه فرزندان را انجام می دهند. محمدرضا سرشار،پژوهشگر و نویسنده، در سایت شخصی خود درباره ایت الله گیلانی می نویسد:« چنین مشهور بود که دو تن از پسرانش را به سبب فعالیتهای ضد انقلابی ،شخصا به اعدام محکوم کرد.و هنگامی که استنکاف ماموران تحت امر خود را از اجرای این حکم، لابد از نظر خودشان مهیب - دید ، برخاست تا به دست خود این حکم را اجرا کند.و تنها در این هنگام بود که آن ماموران -برای آنکه پسرانی به دست پدر خود اعدام نشوند -به ناچار تن به اجرای این احکام دادند»
بسمه تعالی
پسر حضرت نوح تا زمان رسیدن عذاب الهی حتی برای پدرش بنابر مصلحت الهی پوشیده داشته شده بود و بهد از عذاب ان ماجراها پیش امد که در قرآن آمده است و در نهایت حضرت نوح زبان به عذرخواهی از درگاه الهی گشود( برگرفته از تفسیرقرآن آقای جوادی آملی) و اما اقای ....علیرغم علم و یقینی که به اعتقادات و عملکرد پسرش دارد از او پشتیبانی میکند لذا قیاس این دو با هم قیاس مع الفارق است
حضرت نوح از درخواست نجات پسرش توبه و استغفار کرد. برخی از فرزندان مجرم امنیتی و اقتصادی و برانداز خود دفاع میکنند و عملا در مقابل نظام و انقلاب و اسلام و ولی فقیه ایستاده اند.
به این میگن ولایت مداری به شیوه هاشمی!
آقای گیلانی به حضرت امام یاداشت می دهند و اذن ورود می خواهند ولی هاشمی کاری ندارد و بدون اجازه وارد می شود.
امام می فرمایند معرفی نکنید ولی هاشمی می گوید نمی شود و من قبلا گفته ام پس باید مطرح شود.
اصولا ایشان یلی هستند برای خودشان در مسیر ولایت مداری!!!!!!!!
نمی گویم ایت الله گیلانی دروغ می گوید یا واقعیت را عینا نمی گوید در حد من و امثال من نیست چنین فکری بکنیم ولی شما که برای خاطرات هاشمی و نقل قولهای او نوار امام یا دست خط امام می خواهید و گفته های ایشان را مورد تشکیک قرار می دهید و مدعی می شود دروغ است و سندیت ندارد اینجا چطور حرفهای اقای گیلانی را می پذیرید و سند نمی خواهید این تذهبون
دوست عزيز ! ملتفت نشديد.يه بار ديگه متن خبر را بخونيدشايد متوجه شويد . آقاي گيلاني به اين موضوع اشاره كرده اندكه شخص اقاي هاشمي بعدا" در جمعي به اين موضوع اشاره كرده و به مخالفت خود با نظر حضرت امام رحمة الله عليه اذعان داشته است. درضمن براي شناخت بيشتر هاشمي و دسترسي به اسناد بيشتر به كتاب هايي همچون: هاشمي بدون روتوش نوشته صادق زيبا كلام( اصلاح طلب دوآتشه!! ) مراجعه فرماييد حتي مي تونيد از لابلاي خاطرات هاشمي كه توسط فرزندش منتشر شده به روحيات اين شخص و ... او حتي در مقابل امام راحل هم پي ببريد.
سلام خدا و رسول خدا و اولیای خدا بر هاشمی عزیز انقلاب، امام و رهبری. همو که احمدی نژاد را شناخت و این بلیه شیطانی را از سر راه ملت ایران و انقلاب اسلامی کم کرد.
اما بعد اگر حضرات با همین نگاه به تاریخ انقلاب بنگرند به جایی می رسند که امام و رهبری را هم ...
اولا چرا جلوتر از رهبري به هاشمي سلام دادي.
دوما عجب شيطاني رو ساقط كرد.
چند سوال از جناب عالي :
1-آيا كسي كه از دوستان كساني است كه در قتل مسلمانان دست دارند كار درستي است؟ اگر نه.پس چرا آقاي هاشمي با پادشاه عربستان، كويت، قطر، امارات اظهار دوستي مي كند.
2-آيا كسي كه ترويج اشرافي گري را كردند ايشان نبودند؟ و آيا اين روش زندگي بر مبنا زندگي پيغمبر، ائمه و رهبري مي باشد.
3- آيا ايشان بزرگتر از رهبري مي باشند كه مي خواهند جلوتر از رهبري حركت مي كنند.
4- آيا رفتار و حمايت ايشان از فرزندانشان درست است ؟
5- آيا احمدي نژاد با راي مردم انتخاب نشده بود پس اگر هم بقول شما حذف شدن ايشان به دست آقاي رفسنجاني صورت گرفت يك ديكتاتوري جديد در ايران نيست؟
6- چرا اموال خود را رو نمي كنند؟ يا نمي گن از كجا آوردن؟
بدنیست برویم عملکرد آقای رفسنجانی را از اول انقلاب تاکنون مرور بکنیم
جریان بنی صدر
جریان مرحوم منتظری
جریان مک فارلین
جریان پذیرش قطع نامه
جریان فتنه88
حمایت از بچه هایش
و......
بازهم تعریف وتمجید؟!
" چنین مشهور بود که دو تن از پسرانش را به سبب فعالیتهای ضد انقلابی ،شخصا به اعدام محکوم کرد.و هنگامی که استنکاف ماموران تحت امر خود را از اجرای این حکم، لابد از نظر خودشان مهیب - دید ، برخاست تا به دست خود این حکم را اجرا کند.و تنها در این هنگام بود که آن ماموران -برای آنکه پسرانی به دست پدر خود اعدام نشوند -به ناچار تن به اجرای این احکام دادند..."
الله اکبر....
من کاری به این مطلب ندارم که اصلا راسته یا نه ولی میخوام به شما جهان نیوزی ها بگم کار شما این شده که صبح تا شب بگردین یک جیزی علیه اقای هاشمی پیدا کنید و منتشر کنید میدونید چه جیز این ماجرا برام جالب و عجیبه؟ این که هرکی علیه اقای هاشمی حرف بزنه با ذکر یک منبع سخنرانی برای شما میشه موثق و نعوذبالله وحی الهی اما خدا نکنه یک حرفی خاطره ای از زبان اقای هاشمی نقل شه برای شماکذب مطلق است و حالا که اقای گیلانی یک چیزی علیه اقای هاشمی گفته اند چنان از ایشان به عنوان یک شخصیت برجسته و انقلابی تعاریف چنین و چنان میکنید که نگو و نپرس و غافل ازاین هستید که هاشمی نزد امام از چه جایگاه رفیعی برخوردار بودند و اکنون هم یار و یاور رهبری هستند و هرچه بیشتر توسط امثال شما تخریب بشه بیش از پیش در دل مردم عزیز میشه دست بردارید و اینقدر دم از ولایت مداری نزنید
این حقیر همیشه واز ابتدا تو تمام کامنتهایم محدوده خراب کاری های اقای هاشمی را بیش از موضوعات حال میدانم واشاره کرده ام
حالا اگر من حرفی از شباهت ایشان وخواسته های ایشان از ولی ورهبر خود وقوم بنی اسراییل وخواسته هایشان از حضرت موسی بیان میکنم متهم میشوم که چرا نام یار امام حسین را برای خود برگزیده ام
البته ان کامنتی که جواب من را داده بود ازهمان تیپ های نماز خون با کفش وزن ومرد کنار هم است والا داستان حنظله وانکه یار کیست رو بهتر ازمن میدونست
به هر حال صحبت من نیست صحبت اقای اسطوره انقلابه که به نظر من از اول مشکل داشته واگر نبود شهادت امثال شهید بهشتی ......
بازم بگذریم فقط من اینقدر میگم که این انقلاب بود که برای اقای هاشمی خرج شد نه
......ایشون هرچقدر برای انقلاب زحمت کشید اجرشم تو همین دنیا برداشت
حرف های ایشان مهم نیست چون خودشان گفته اند و خودشان هم تائید کرده اند . لطفا گفته های ایشان را از مرکز مربوطه ( موسسه نشر و اثار ) استعلام نمائید . در ثانی ایشان ( گیلانی ) نظر خودشان را مطرح می کنند . در حالی که امام به نظر جمع احترام می گذاشتند . نه نظرات افراد که یواشکی حرف میزدند . شما هم قطعا از طرح این موضوع سوء نبت دارید .
شخصیت آقای گیلانی از ابتدای انقلاب یک شخصیت روشنی است. ایشان نه دروغ می گوید و نه به دنبال قدرت است و در اجرای فرامین اسلامی ثابت کرده که تمیز و تفاوتی برای احدی قایل نیست.
مقایسه کنید
پایبندی به سیره ی امیرالمومنین علیه السلام این است یا اینکه انقلاب وخون مقدس شهیدان رو قربانی قدرت طلبی خود وفرزندان کردند...
دیدار به قیامت...
فکر مي کنيد چيز جديدي کشف کرده ايد! خود آيت الله هاشمي در سال 82 در مصاحبه 16 ساعته اش با روزنامه کيهان همه چيز را شفاف گفته و در اين باره توضيح داده است. بهتر است از زبان خود ايشان نقل کنيد تا از زبان آيت الله محمدي گيلاني.
اول اینکه پرستش تنها متعلق به خداوند است نه وطن! پس در تعریف تان بفرمایید وطن دوست است!
دوم اینکه اگر ایشان وطن دوست است آیا به این معناست که مردم وطنش را و آرمان های اصیل مردمش را هم دوست دارد یا فقط خاک و آبش را بدون مردم دوست دارد؟
اگر ایشان مردم دوست است چرا از فتنه گران 88 حمایت کرده و می کند در حالیکه این گروه تحت حمایت رسمی دولت وهابی عربستان سعودی و اسرائیل هستند!
بحث دوست داشتن یا نداشتن هاشمی نیست.
ما در فروع دین بحثی به نام دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن به خاطر خدا داریم.
یعنی دوستان خدا دوستان ما و دشمنان احکام و فرامین الهی دشمنان ما هستند.
زمانی که مجلس خبرگان می خواست ولی امر بعد از امام را نام ببرد من بلند گفتم: هاشمی!
به خاطر اینکه با مواضعی که داشت واقعا باورش کرده بودم.
وقتی اسم آقا رو بردند به احترام ساکت شدم و در راهپیمایی بیعت با رهبری هم حضورم فقط به جهت ثبات قدرت انقلاب بود نه باور قلبی!
ولی با عوض شدن هاشمی و شناخت رهبرم در حال حاضر از منتقدان عملکرد هاشمی هستم و جان فدای رهبری.
کسی که ملک عبدالله او را برادر بخواند و از سبزهای مورد حمایت اسرائیل حمایت کند و مورد تأیید بنی صدر و سلطنت طلبان باشد با اعتقادات استکبار ستیزی شیعه سنخیتی ندارد.
همان زمان شهید محمد منتظری در جلسه ای در سپاه مشهد صحبت کردند و گفتند که پدرم مرد ساده ای است و راحت در اندیشه ایشان نفوذ می شود. ایشان به درد رهبری نمی خورد و نگران معرفی پدرشان و برخی ارتباطات با ایشان بودند.
دروغ چرا؟؟؟ کدام زمان؟؟؟ تاریخ بخوانیم تا به برخی سواری ندهیم. شهید محمد منتظری در 7 تیر ماه 60 به شهادت رسید. انتخاب آقای منتظری بعنوان قائم مقام سال 64 بود . روشن شدن مفاسد مهدی هاشمی و ... مربوط به سال 66 است. اگر قبل از آن آقای محمدی گیلانی خبر داشته و به حضرت امام گفته اند ولی بعنوان رییس دیوانعالی کشور اقدامی نکرده اند ، وای بر احوال همه ما.
ایشان جریان قاتل بودن مهدی هاشمی را قبل از قائم مقامی آقای منتظری میدانسته اند ولی بیش از یکسال بعد این قضیه بعنوان یکی از کشفیات آقای ری شهری به اطلاع حضرت امام و ملت رسیده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حداقل مطلب اینکه آنچه به نقل از آقای منتظری آمده، مربوط به بعد از آغاز اختلافات بین ایشان و حضرت امام بوده ، نه قبل از قائم مقامی.
زمان: ۶ فروردین ۱۳۶۸ / ۱۸ شعبان ۱۴۰۹
مکان: تهران، جماران
موضوع: «عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی»
مخاطب: منتظری، حسینعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید – که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند – با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان – روحی له الفداء – و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست اوست. والسلام.
یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
روح الله الموسوی الخمینی
من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مي افتد ندارم ؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل كنم .من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بسته ام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم . تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام ؛ سعي كنند تحت تاثير دروغهاي ديكته شده كه اين روزها راديوهاي بيگانه آن را با شوق وشور و شعف پخش مي كنند نگردند. از خدا مي خواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان رابيش از اين نچشد. ما همه راضي هستيم به رضايت او؛ از خود كه چيزي نداريم ، هر چه هست اوست . والسلام .
Closeسفارش تبلیغ
گوشي طرح سوئيچ پورشه
گوشی سه سیم کارته با تلویزیون
Closeسفارش تبلیغ
گوشي طرح سوئيچ پورشه
گوشی سه سیم کارته با تلویزیون
عصر ظهور
عزل منتظری
متن نامه نگاری های میان امام خمینی و آقای منتظری
امام خمینی:آقای منتظری! چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید
امام خمینی: آقای منتظری! شما معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند...به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم...میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم.
آقای «حسینعلی منتظری» در سال 1364 با تصمیم مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی امام خمینی برگزیده شد.در آن زمام شخصی به نام «سید هادی هاشمی» علاوه بر این که داماد آقای منتظری بود، ریاست دفتر و بیت او را نیز بر عهده داشت.برادر این شخص «سید مهدی هاشمی» که صاحب نفوذی قابل توجه در برخی نهاد های انقلابی از جمله سپاه بود با همراهی و تاییدات سید هادی فعالیت های خرابکارانه و اختلاف برانگیزی را در کشور سازماندهی کردند.طی سه سال بعد آقای منتظری با پشتیبانی کورکورانه از سید هادی و سید مهدی هاشمی مسیری را در پیش گرفت که وی و بیتش را در رویارویی کامل با امام خمینی و انقلاب اسلامی قرار داد. دستگیری سید مهدی هاشمی و طرفدارانش و افشا شدن مفاسد اخلاقی و چندین فقره قتل عمد توسط آنان ، سید مهدی را به پای چوبه دار برد و تقابل و رویارویی آیت الله منتظری با امام را به اوج خود رساند که نشانه های آن را می توان در متن بسیار دردناک نامه امام خمینی به آقای منتظری در تاریخ ششم فروردین 1367 به خوبی مشاهده کرد. امام خمینی که پس از ارسال این نامه به آقای منتظری ، قصد داشت با انتشار عمومی آن در اخبار ساعت 14ششم فروردین سال 1367 مهر پایانی بر اختلاف افکنی های بیت آقای منتظری بزند، با اصرار برخی رجال کشوری از این تصمیم منصرف شد و تنها 9 سال بعد بود که به دنبال سخنرانی تفرقه افکنانه آقای منتظری ، متن کامل این نامه منتشر شد که به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم.
مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برای تان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2 - از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4 - نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوی الخمینی
به دنبال انصراف امام خمینی از انتشار عمومی نامه 6فروردین 1367، آقای منتظری که پس از دریافت نامه ششم فروردین، بیم برباد رفتن باقی مانده اعتبار خود را داشت ، بلافاصله متن استعفای خود را از قائم مقامی رهبری تنظیم کرده و به امام خمینی عرضه نمود. متن استعفا مزبور به این شرح است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
محضر مبارک آیت اللّه العظمى امام خمینى - مدظله العالى
پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد.
ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهاى حضرتعالى به عرض مى رساند، مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى دانم، زیرا بقا وثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبرى است.
براى هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایه رهبرى و ارشادات حضرتعالى از خطرات مهمى گذشته ، و دشمنان زیادى همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهاى عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من(1) آغشته است، و سایر جناحهاى مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهاى کج فکر را رسوا واز صحنه خارج نموده است.
آیا جنایات هولناک وضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و رادیوهاى بیگانه خیال مى کنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها به نام اینجانب مى توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینى بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحا اعلام مى کنم و از حضرتعالى تقاضا مىکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءاللّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقهمند تقاضا مى کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمه اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى خواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهاى ارزنده خود بهره مند، و از دعاى خیر فراموش نفرمایید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته .
7 / 1 / 68 - حسینعلى منتظرى
امام خمینی ، در پی دریافت استعفای آقای منتظری، طی نامه ای که متن آن در صحن مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری قرائت شد، وی را از قائم مقامی رهبری معزول نمود. متن نامه امام خمینی به این شرح است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى منتظرى - دامت افاضاته با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همانطور که نوشته اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى کردیم.
ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم.
از اینکه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام کرده اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مى نمایم.
همه مى دانند که شما حاصل عمر من بوده اید، و من به شما شدیدا علاقه مندم.
براى اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت مى کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید، و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مىزنند، جدا جلوگیرى کنید.
من این تذکر را در قضیه مهدى هاشمى هم به شما دادم.
من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.
از پخش دروغهاى رادیو بیگانه متاثر نباشید.
مردم ما شما را خوب مى شناسند، و حیله هاى دشمن را هم خوب درک کرده اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى دهند.
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها، و رادیو - تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم.
جنابعالى انشاءاللّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى بخشید.
نگاهي به چگونگي عزل آقاي منتظري
در هشتم فروردين 1368 يک خبر در سراسر ايران پخش مي شود: «امام با استعفاي آقاي منتظري موافقت کرده است.» امام در پاسخ به نامه ي استعفاي آقاي منتظري خاطر نشان مي کنند که از اول با انتخاب او به قائم مقامي مخالف بوده، ولي در مقابل اختيارات قانوني خبرگان سکوت کرده است.
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛ جناب آقاى منتظرى؛ با دلى پر خون و قلبى شكسته چند كلمهاى برايتان مىنويسم، تا مردم، روزى در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه ی اخيرتان نوشتهايد كه نظر تو را شرعاًً بر نظر خود مقدم مىدانم؛ خدا را در نظر مىگيرم و مسائلى را گوشزد مىكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامى عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرال ها و از كانال آن ها به منافقين مىسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده ی نظام را از دست دادهايد.»
اين بخشي از متن نامه ي امام به آقاي منتظري بود كه در تاريخ 6 فروردين 1368 منتشر شد و بر اساس آن آقاي منتظري از قائم مقامي رهبري عزل شد. قرار بود كه اين نامه از طريق خبر ساعت 14 پخش شود كه ماجرا از طريق حاج احمدآقا به اطلاع رؤساي سه قوه مي رسد. ايشان نيز با حضور در بيت امام و اصرار به ايشان كه نامه بيان تندي دارد و ممكن است آبروي آقاي منتظري در اين موقعيت حساس برود، موافقت حضرت امام را جلب مي كنند كه نامه منتشر نشود و تنها براي آقاي منتظري ارسال مي شود.
متن نامه ي اول بدين شرح است: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛ جناب آقاى منتظرى؛ با دلى پر خون و قلبى شكسته چند كلمهاى برايتان مىنويسم، تا مردم، روزى در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه ی اخيرتان نوشتهايد كه نظر تو را شرعاًً بر نظر خود مقدم مىدانم؛ خدا را در نظر مىگيرم و مسائلى را گوشزد مىكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامى عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرال ها و از كانال آن ها به منافقين مىسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده ی نظام را از دست دادهايد.
شما در اكثر نامهها و صحبت ها و موضعگيري هايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرال ها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدرى مطالبى كه مىگفتيد ديكته شده ی منافقين بود كه من فايدهاى براى جواب به آن ها نمىديدم. مثلاً در همين دفاعيه ی شما از منافقين تعداد بسيار معدودى كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مىبينيد كه چه خدمت ارزندهاى به استكبار كردهايد. در مسئله ی مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه ي متدينين متدين تر مىدانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام مىداديد كه او را نكشيد. از قضاياى مثلِ قضيه ی مهدى هاشمى كه بسيار است و من حالِ بازگو كردن تمامى آن ها را ندارم. شما از اين پس وكيل من نمىباشيد و به طلابى كه پول براى شما مىآورند بگوييد به قم منزل آقاى پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه كنند. بحمداللَّه از اين پس شما مسئله ی مالى هم نداريد. اگر شما نظر من را شرعاًً مقدم بر نظر خود مىدانيدـ كه مسلماًً منافقين صلاح نمىدانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايى مىشويد كه آخرتتان را خرابتر مىكندـ با دلى شكسته و سينهاى گداخته از آتش بىمهري ها با اتكا به خداوند متعال به شما كه حاصل عمر من بوديد چند نصيحت مىكنم ديگر خود دانيد:
1ـ سعى كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدى هاشمى و ليبرال ها نريزد.
2ـ از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعاًً تحريك مىشويد در هيچ كار سياسى دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.
3ـ ديگر نه براى من نامه بنويسيد و نه اجازه دهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است را به راديوهاى بيگانه دهند.
4ـ نامهها و سخنراني هاى منافقين كه به وسيله ی شما از رسانههاى گروهى به مردم مىرسيد؛ ضربات سنگينى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحى له الفداءـ و خون هاى پاك شهداى اسلام و انقلاب گرديد؛ براى اينكه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند.
و اللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، در آن وقت شما را ساده لوح مىدانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولى شخصى بوديد تحصيل كرده كه مفيد براى حوزههاى علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلماًً تكليف ديگرى دارم و مىدانيد كه از تكليف خود سرپيچى نمىكنم. و اللَّه قسم، من با نخستوزيرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مىدانستم. و اللَّه قسم، من رأى به رياست جمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم.
سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شكسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداى خود عهد كردم كه از بدى افرادى كه مكلف به اغماض آن نيستم هر گز چشمپوشى نكنم. من با خداى خود پيمان بستهام كه رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنمىدارم. من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مىافتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه ی شرعى خود عمل كنم.
من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آن ها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعى كنند تحت تأثير دروغ هاى ديكته شده كه اين روزها راديوهاى بيگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مىكنند نگردند. از خدا مىخواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد. ما همه راضى هستيم به رضايت او؛ از خود كه چيزى نداريم، هر چه هست اوست. و السلام. يكشنبه 6/ 1/ 68 ؛ روح اللَّه الموسوي الخمينى»(صحيفه ي نور؛ جلد بیست و یکم؛ صفحه 330)
هنگامي كه نامه به دست آقاي منتظري مي رسد، بيت ايشان براي جلوگيري از افتضاح اين ماجرا در تاريخ 7 فروردين، يك استعفانامه ي ظاهري نوشته و تقديم امام مي كند و حضرت امام هم بلافاصله در روز 8 فروردين با استعفاي ايشان موافقت مي كنند.
متن نامه ي استعفاي آقاي منتظري بدين شرح است: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم. محضر مبارك آيت اللَّه العظمى امام خمينى ـ مد ظله العالى ـ پس از سلام و تحيت، مرقومه ی شريفه ی مورخ 6/ 1/ 68 واصل شد. ضمن تشكر از ارشادات و راهنمايي هاى حضرت عالى به عرض مىرساند، مطمئن باشيد همان طور كه از آغاز مبارزه تا كنون در همه ی مراحل همچون سربازى فداكار و از خود گذشته و مطيع در كنار حضرت عالى و در مسير اسلام و انقلاب بودهام، اينك نيز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرت عالى مىدانم؛ زيرا بقا و ثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت از مقام معظم رهبرى است. براى هيچ كس قابل شك نيست كه اين انقلاب عظيم تا كنون در سايه ی رهبرى و ارشادات حضرت عالى از خطرات مهمى گذشته؛ و دشمنان زيادى همچون منافقين كوردل، كه دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصيت هاى عزيز ما و از جمله فرزند عزيز خود من آغشته است، و ساير جناح هاى مخالف و ضد انقلاب و سازشكار و ليبرال مآب هاى كج فكر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آيا جنايات هولناك و ضربات ناجوانمردانه ی اين روسياهان كوردل به انقلاب و كشور و ملت عزيز و فداكار ما فراموش شدنى است؟ و اگر بلندگوهاى آنان و راديوهاى بيگانه خيال مىكنند با جوّسازي ها و نشر اكاذيب و شايعهپراكني ها به نام اين جانب مىتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگى ملت ما رخنه كنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعيين اين جانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جداًً مخالف بودم؛ و با توجه به مشكلات زياد و سنگينى بار مسئوليت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم كه تعيين اين جانب به مصلحت نبوده است. و اكنون نيز عدم آمادگى خود را صريحاًً اعلام مىكنم. و از حضرتعالى تقاضا مىكنم به مجلس خبرگان دستور دهيد مصلحت آينده ی اسلام و انقلاب و كشور را قاطعانه در نظر بگيرند. و به من اجازه فرماييد همچون گذشته يك طلبه ی كوچك و حقير در حوزه ی علميه به تدريس و فعاليت هاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زير سايه ی رهبرى حكيمانه ی حضرتعالى، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف هايى كه لازمه ی طبيعت انسان است رخ داده باشد، إن شاء اللَّه با رهبري هاى حضرتعالى مرتفع گردد.
و از همه ی برادران و خواهران عزيز و علاقهمند تقاضا مىكنم مبادا در مورد تصميم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه ی حمايت از من، كارى انجام دهند و يا كلمهاى بر زبان جارى نمايند؛ زيرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خير و مصلحت اسلام و انقلاب را نمىخواهند. اميد است اين شاگرد مخلص را هميشه از راهنمايي هاى ارزنده ی خود بهرهمند، و از دعاى خير فراموش نفرماييد. و السلام عليكم و رحمه اللَّه و بركاته. 7/1/68 حسینعلی منتظری.»
جمعي از نمايندگان مجلس سوم و اعضاي دولت که ظاهراً از واقعيت مسئله مطلع نيستتند در خصوص پذيرش استعفاي آقاي منتظري نامه اي به امام مي نويسند. امام در پاسخ مي نويسد: «پدر پيرتان دو سال تلاش کرد که کار به اينجا نکشد و سرانجام وظيفه ي شرعي باعث شد تصميم لازم را براي حفظ نظام و اسلام بگيرد.» امام تأکيد مي کند: «دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخلف هر کسي در هر موقعيتي به مردم معرفي خواهد شد.»
امام حدود دو سال پيش در ماجراي انحراف عميق مهدي هاشمي معدوم، به آقاي منتظري توصيه کرده بود بيت خود را از افراد ناصالح و مخالف نظام پاک کند، بار ديگر اين نصيحت را تکرار مي کند و تلويحاً آقاي منتظري را به دوري از سياست و پرداختن به درس و بحث حوزوي توصيه مي نمايد. سید مهدی هاشمی برادر سیدهادی هاشمی(داماد آیت الله منتظری) در اثر کم تجربگی و شتاب زدگی در برداشت های اسلامی رگه هایی از التقاط و روشنفکری اسلامی در او رسوخ کرده بود. بارزترین اشتباهات وی در قبل از انقلاب دو چیز بود: 1ـ نرمش و رابطه با ساواک شاه 2ـ کشتن عده ای از افرادی که به گمان او و پیروانش مجرم بودند. اماخطاهای بارز او دربعد از انقلاب زیادند، از جمله:1ـ خارج کردن مقادیر زیادی اسلحه، مهمات، مواد منفجره، و اسناد سپاه2ـ انتقاد وافشاگری بیجا وغیر مسئولانه علیه سران نظام که نتیجه اش این شد که بین مسئولان نظام تفرقه بیفتد و مردم به آنان بد بین شوند(برداشت از متن مصاحبه ي سید مهدی هاشمی درکتاب خاطرات سیاسی، تألیف محمد مهدی ری شهری، ص 200- 189).
هدف اصلی و واقعی سیدمهدی هاشمی و پیروانش این بود که عقاید انحرافی و افکار التقاطی خود را در حوزه ي علمیه ي قم و حوزه های علمیه ي دیگر شهرستان ها حاکم و در واقع خط انقلاب را منحرف کنند. برای رسیدن به این هدف، دست به تبلیغات زدند و خواستند افکار خود را به طلبه های جوان و احساساتی منتقل کنند که متأسفانه تا حدودی هم موفق شدند.
طبق نوشته ي آقای ری شهری در شهریور 1365دو نفر از اتباع کره جنوبی از شخصی به نام شنیتا رضایی در کلانتری 5 تهران به عنوان سارق شکایت کردند. کلانتری برای انجام تحقیقات نامبرده را دستگیر کردند. در بازرسی بدنی و منزل ایشان یک عدد اسلحه ي کمری، مقادیر زیادی شناسنامه ي جعلی و اسناد و مدارک جعلی کشف شده و ضبط گردید. فرد دستگیر شده در پاسخ این سؤال که آدرس خانه ای را در خیابان یوسف آباد ارائه داد که پس از تحقیقات مشخص شد که این خانه مربوط به نهضت های آزادی بخش است که زیر نظر سید مهدی هاشمی فعالیت می کند. در آن خانه 49 قلم اجناس غیر قانونی از قبیل اسلحه، مواد منفجره، پودر سرطان زا، اسناد جعلی و... وجود داشته است که بعد از کشف، سید مهدی دستگیر و به اعدام محکوم شد.(برداشت از متن مصاحبه ي سید مهدی هاشمی درکتاب خاطرات سیاسی، تألیف محمد مهدی ری شهری،ص 140)
چندي بعد سيداحمدخميني با انتشار مکاتبات و مطالبي که به رنجنامه مشهور مي شود گوشه هايي از آزار و رنجي که امام مظلومانه در اين ماجرا تحمل کرده فاش مي کند. ري شهري ـ وزير اطلاعات وقت ـ نيز در خاطرات خود واقعيات تأمل برانگيزي را از علل و زمينه هاي کناره گيري آقاي منتظري و صبر و مظلوميت امام بر ملا مي سازد.
پذيرش استعفاي آقاي منتظري برخي اصحاب امام را نگران آينده ی انقلاب مي کند. اين مسئله را هاشمي رفسنجاني در صبح 14 خرداد در مجلس انتخاب رهبري پس از حضرت امام مطرح مي کند و مي گويد که ما در جلسه اي که پس از عزل آقاي منتظري با حضرت امام داشتيم مسئله و نگراني خود را از نبود شخص قابل اعتماد و جانشين مطمئن براي ايشان مطرح کرديم و گفتيم که ما کسي را براي جانشيني شما نداريم، اما ايشان گفتند تا مثل آقاي خامنه اي را داريد نگران چه هستيد؟ اين اتفاق به گونه اي ديگر رخ داده و امام باز هم شخص آقاي خامنه اي را معرفی کرده اند. در ماجراي سفر آقاي خامنه اي به کره شمالي نيز امام به احمد آقاي خميني مي گويند که واقعاً ايشان لياقت رهبري نظام را دارند.
پس از بيان اين مطالب و با وجود مخالفت هايي که از سوي خود آقاي خامنه اي مطرح بوده، خداوند خبير و حکيم نظر خبرگان ملت را به سوي ايشان متمايل مي کند و حضرت آيت الله خامنه اي به سکانداري انقلاب اسلامي پس از امام انتخاب مي شود.
در انتها نيز متن نامه ي قبول استعفاي آقاي منتظري را بخوانيد: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم.جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظری ـ دامت افاضاتهـ با سلام و آرزوى موفقيت براى شما؛ همان طور كه نوشتهايد رهبرى نظام جمهورى اسلامى كار مشكل و مسئوليت سنگين و خطيرى است كه تحملى بيش از طاقت شما مىخواهد. و به همين جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم، و در اين زمينه هر دو مثل هم فكر مىكرديم. ولى خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند؛ و من هم نمىخواستم در محدوده ی قانونى آن ها دخالت كنم. از اينكه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام كردهايد پس از قبول، صميمانه از شما تشكر مىنمايم.
همه مىدانند كه شما حاصل عمر من بودهايد؛ و من به شما شديداًً علاقهمندم. براى اينكه اشتباهات گذشته تكرار نگردد، به شما نصيحت مىكنم كه بيت خود را از افراد ناصالح پاك نماييد؛ و از رفت و آمد مخالفين نظام، كه به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مىزنند، جداًً جلوگيرى كنيد. من اين تذكر را در قضيه ی مهدى هاشمى(1) هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در اين مىبينم كه شما فقيهى باشيد كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند. از پخش دروغ هاى راديو بيگانه متأثر نباشيد. مردم ما شما را خوب مىشناسند، و حيلههاى دشمن را هم خوب درك كردهاند كه با نسبتِ هر چيزى به مقامات ايران كينه ی خود را به اسلام نشان مىدهند.
طلاب عزيز، ائمه ی محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و راديوـ تلويزيون، بايد براى مردم اين قضيه ی ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است كه مقدم بر هر چيز است، و همه بايد تابع آن باشيم. جنابعالى إن شاءاللَّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مىبخشيد. و السلام عليكم. 8/1/68روح اللَّه الموسوي الخمينى.» محمد گنجی
چقدر بین خاطرات دو شخص ولایت مدار فاصله است!
یکی فرزند خود را به جرم همراهی با ضد انقلاب اعدام می کند و انسان را به یاد حضرت نوح می اندازد و تفاوتی در راه اسلام بین فرزند خود و دیگران قایل نمی شود.
و یکی مورد تأیید ضد انقلاب قرار می گیرد. بنی صدر! مجاهدین خلق! سلطنت طلبان! سبزها که وزیر امور خارجه اسرائیل رسما از آنها حمایت کرد و هیئت اروپایی به آنها تشویق نامه داد! و ملک عبدالله این قاتل خوانخوار او را برادر خود می خواند!
خاطراتی از این دست نشان می دهد ایشان در زمان امام ره هم تقیدی به ولایت فقیه نداشته و چه مشکلاتی که از این لاقیدی ایشان بر سر این ملت آمده است. خدا میداند.
به نقل از چندین بزرگوار در مجلس خبرگان چنین است که هاشمی علی رغم اصرار اهل مجلس حاضر به اعلام اسم آقا نبوده تا زمانی که سید احمد وارد می شود و ایشان رسما می فرمایند که نظر حضرت امام با آقا سید علی خامنه ای بوده است که هاشمی هم ناچار تبعیت می کند.
و مجلس هم به ایشان رأی اعتماد می دهد.
رحمت خداوند بر حضرت امام
خوب بود آقاي هاشمي هم از آيت الله گيلاني درس مي گرفت كه چگونه با فرزندان خطار كار خود رفتار كرد . ولي به نظر مي رسد آيت الله !!! هاشمي فرزندانش را از اسلام و انقلاب و كشور بيشتر دوست مي دارند . گويا مي خواهند قصه فرزندان زبير را در عصر حاضر تكرار كنند .
بنام خدا
بخدا قسم اگر كسي بلند نشود وجلوي بعضي از كارها ي درشرف انجام را نگيرد فردا دير است.و ذره اي از اثر اين انقلاب ونظام نميماند حتي اگر سياست نيز حكم كند كه فعلآ بقول معروف كجدار ومريض رفتار كنيم نيز خطر ناك است همينكه دنياي استكبار ودر رآس ان امريكاي شيطان از ما وبعضي از مسئولين ما تعريف وتمجيد ميكنند زنگ خطري است كه به صدا در امده ايا گئش شنوايي هست تا صداي اين زنگ را بشنفد؟؟؟؟؟
يك روز در دانشگاه عكس امام را پاره مي كنيد ، يك روز عاشورا به مقدسات مردم توهين مي كنيد ، يك روز واقعه كوي دانشگاه را درست مي كنيد و يك روز سخنراني ها وتجمعات را دچار آشوب مي كنيد ، يك روز به رئيس مجلس مردم مهر پرت مي كنيد.... تا كي مي خواهيد به اين رفتار ....خود ادامه دهيد البته امثال شما در تمامي حكومت ها وجود داشته وامام علي ورهبري عزيز امثال شما ها را خيلي نكوهش كرده ولي فايده اي ندارد
هركس با شماها نباشد انحرافي ، فتنه گر ، منافق و... مي باشد
مگر كشور رهبر ، دستگاه قضا ، مجلس و... ندارد كه شماها كاسه داغ تر از آش شديد وبراي مقاصد ...خود دست به هر كاري مي زنيد
عامل اصلي آشوب هاي خياباني، عكس امام در دانشگاه تهران و وقايع عاشوراي 1388 گروه هاي تندرو ...هستند وقايع سال 1388 را بوجود آوردند تا بعداً سو استفاده كنند الان هم همين كار را مي كنند 13 ميليون را فتنه گر كرده و استفاده سياسي براي منافع خود مي كنند
خرابي هاي اين گروه بيشمار است وبراي رسيدن به منافع خود هر روز رنگ عوض مي كنند
نيروي هاي خودسر
لباس شخصي ها
گروه ...
اصول گرا هاي تندرو
از اوايل انقلاب تا حال اين گروه براي رسيدن به مقاصد خود دست به هر كاري زده است
پاره كردن عكس امام در دانشگاه
توهين به مقدسات مردم در روز عاشورا
جهت استفاده وبهره برداري از آن
زدن پنيس وميخ به صورت دختران بيچاره اوايل انقلاب
برهم زدن تجمعات وسخنراني ها
عکس امام را هواداران سبز پاره کردند نه ما
توهین به مقدسات روز عاشورا را نیروهای سبز مورد حمایت هاشمی و خاتمی انجام دادند نه ما
پونس ها را باند اکبر گنجی توی کله دختران کردند که مورد تأیید جناب هاشمی بود نه ما
در حال حاضر هم اکبر پونس تان در خارج بر علیه نظام توطئه می کند و هم کاسه وهابیون شده و ملک عبدالله هم برای هاشمی نامه فدایت شوم برادرم می نویسد نه ما
كساني كه هاشمي رفسنجاني را تخريب مي كنند ضد ولايت فقيه هستند
رهبري عزيز در نماز جمعه 29 خرداد 1388 اعلام كردند
شخص رفسنجاني از اول انقلاب تا حال خطايي نداشته ومورد تائيد اينجانب هستند
در حال حاضر هم رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام هستند
پس كساني كه به هاشمي تهمت مي زنند وايشان را تخريب مي كند جلوتر از رهبري حركت كرده وضد ولايت فقيه هستند
توی جریان فتنه کسانی که به دستور همسر آقای هاشمی و سردمداری فائزه خانم و آقای کروبی توی خیابان ها به حرکت درآمدند شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه می دادند و آقای هاشمی هم از این ها حمایت کرد.
....
حرف خادم اما م (ره)را هم به دروغ درسایت قرار دادند ولی ایشان بعد از چندی گفتند همه دروغ هست وبنده ارادت به آقای هاشمی دارم وخبری از این نوشته ها ندارم الان هم حضرت آیت ا.. گیلانی دربستر بیماری هستند وخداوند ایشان وجمیع مریضها را شفا دهد اگر ایشان هم مطلع شوند بل کل همه را تکذیب می کنند ای بندگان خدا این قدر دنبال این چیزها نروید اینها کار دشمن هست آیه ا.. هاشمی بهشتی زمان هست . هرکسی باید ریسمان خود را به دوش خود کشد بزرگی این مرد قهرمان را ببینید همانند سنگ وآهن وسط آسیابهای قدیم ومثل کوه احد ایستاده اند ودشمن هم از وجود این مرد حتی در حال استراحت هم باشد حساب می برد خدا پدر همه شما را بیامرزد ولش کنید قبری هست وقیامتی آن روز چه جوابی دارید . هرکسی هر کاری کرد باید خودش جواب بدهد.
(ماست کیلوئی چند)
حالا چطور شده که آقای گیلانی بعد از این همه سال یادشون به این خاطره افتاده و تعریف میکنن! به نظر شما جای تعجب نداره! . هر کدوم از اعضاء خبرگان سال 64 که صحبت می کنن میگن من مخالف بودم. پس آقای منتظری چطوری در مجلس خبرگان حائز اکثریت آراء شد!
يعني منظور شما اين است كه هاشمي درستكار نيست
پس چرا رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام است
چرا رهبري ايشان را عزل نمي كنند
چرا رهبري هميشه از هاشمي حمايت مي كند