پيشتر نوشته بودم که همان روز اولي که بي وتن منتشر شد، آن را از غرفه انتشاراتي گرفتم و به صبح نرسيده تمامش کردم. اين ذوق اما براي خواندن جانستان کابلستان در من نبود. تازه بعد از چند ماه از انتشار کتاب را گرفتم و فصل اولش – مور و تيمور – را خوانده ام.
ناراحت شدم.
از اينکه سکوت خواص هم پز دادن دارد. از اينکه نويسنده افتخار کرده است که وسط شلوغي هاي فتنه ۸۸ – يا به قول خود اميرخاني وقعه ي انتخابات دهم- رفته به دماوند صعود کند تا کسي از او بازخواست موضع نکند. تا او همچنان سکوت کند.
راستش نا خودآگاه ياد خواجه ربيع افتادم. معمولا کساني که مي روند مشهد، يک سري هم به خواجه مراد و خواجه اباصلت و خواجه ربيع مي زنند. دو مورد اول که هيچ، اما خب مورد سوم در بحبوحه ي جنگ صفين خدمت حضرت رسيدند که: يا علی! ما در اين جنگ كه با شاميان می كنی به شك افتاده ايم و حق و باطل را نمی دانيم گرچه به فضل شما معترف هستيم ولكن ما از شما می خواهيم ما را به سوی يكی از اين مرزها بفرست تا در آنجا با كافران بجنگيم..
علي را در صفين تنها گذاشتند و آمدند به طوس. تنها گذاشتن ولي در عمق فتنه هم مدلي از بصيرت است که هم خواجه ربيع هم رضاي اميرخاني به آن افتخار مي کنند. اصلا راست مي گويد. نويسنده را چه به سياست؟! مگر سياست ما که عين ديانت ماست،عين نويسندگي ما هم بايد باشد؟ نوشته بايد مخاطب پسند باشد. بايد مخاطب خوشش بياد. حالا نمي شود که مخاطبمان را خودمان بپرانيم، مي شود؟ هر موضعي در فتنه موجب مي شود که عده اي را خوشايند نيايد. مگر اينکه ساکت باشي.
بعد جالب است که جواني اميرخاني را نوک دماوند شناسايي مي کند و او را بابت موضع نگرفتنش شماتت مي کند و اميرخاني هم گله مند مي گويد در عجب است چرا به جاي يتفکرون و تعقلون ، دچار يتجادلون شده است. و طلب حقيقت و بصيرت را مجادله مي خواند.
راست هم مي گويد . تيراژ کتاب مهم است و فروشش يا موضع گيري به نفع حکومت؟فکر نمي کنم کسي باشد که نداند يا نخواهد بداند که فتنه ۸۸ درگيري دولت و مردم نبود . دعوا سر احمدي نژاد نبود. همه بحث ها روي اصل نظام بود. روي دين بود. نمي توانم باور کنم کسي با آن آب و تاب داستان سيستان را نوشته، نظر رهبري برايش بي اهميت است.
اما خب خواجه ربيع ها هنوز هستند و اميرخاني هم خواجه ربيع دوره ماست. او را چه به فتنه؟ ان شالله بعد از جانستان ، قيدار را منتشر مي کند و بعد تر هم دوباره مقاله بلندي و باز هم رماني و باز مقاله بلندي و دوباره رماني و .....
کسي که خواب است بيدار مي شود، کسي که خودش را به خواب زده ، نه. من فکر مي کنم اميرخاني خودش را به خواب زده و با اين که مي گويد و تاکيد مي کند سياسي نيست، خيلي هم سياسي است. حداقل اين ها برود به کساني بگويد که سرلوحه هايش در لوح – نه آن گزيده هاي منتشرشده در کتاب ، بلکه کامل آن ها – را نخوانده باشد .
ما در زيارت عاشورا و بقيه زيارات يک عبارتي داريم،آنجایی که ما لعن میکنیم، نه فقط قاتلین را، بلکه خاذلین را هم لعن میکنیم. خاذلین یعنی چه کسانی؟ آنانی که در مقابل مظلومیت حسین(ع) ساکت ماندند و از حق قیام و دفاع نکردند . چه کسانی سکوت کردهاند؟ کسانی که هنوز هم فتنه را فتنه نخواندهاند.