اگر صرفا به نتایج نگاه کنیم خواهیم دید که تیم ملی صدرنشین جدول انتخابی جام جهانی است اما از سوی دیگر منتقدان نگران آینده تیم هستند و از بازیها راضی نیستند.
گروه ورزشی جهان نیوز، مصطفی مطیعی: این روزها حواشی بسیاری پیرامون تیم ملی فوتبال به وجود آمده است؛ از مجریان صداوسیما تا منتقدین، همگی به نقد از عملکرد تیم ملی میپردازند. اما اگر صرفا به نتایج نگاه کنیم خواهیم دید که ایران صدرنشین جدول انتخابی جام جهانی است. از سوی دیگر منتقدان نگران آینده تیم ملی بوده و از بازیها راضی نیستند. اما مشکل کجاست؟ منتقدین از چند جهت به قلعهنویی و تیم ملی انتقاد میکنند.
یک: بالا بودن میانگین سنی تیم ملی و عدم اعتماد به جوانان و بازیکنان لیگ
با نگاه به اسامی دعوت شدگان به تیم ملی، اولین چیزی که به چشم میخورد سن بالای بازیکنان است. تیم ایران در جام جهانی گذشته با میانگین سنی ۲۹.۳۱، پیرترین تیم جام جهانی بود. پس از بازگشت از جام جهانی ۲۰۲۲ و سکانداری امیر قلعهنویی بر تیم فوتبال ایران، انتظار این بود که میانگین سنی ملیپوشان ما کاهش پیدا کند. تصور میشد که قلعهنویی، با آزمودن بازیکنان جوان در کنار ستارهها و باتجربهها، نسل جدیدی برای جام جهانی آینده آماده میکند. اما در کمال تعجب میانگین سنی تیم ملی در جام ملتهای آسیا، با اندکی کاهش، به عدد ۲۹ رسید و با همین وضعیت وارد مسابقات شد. طبق آمار، ایران دومین تیم مُسن جام ملتهای آسیا بود.
مطالبه منتقدان و تاکید مسئولین فوتبالی، به میزان کمی این عدد را تغییر داد. به طوری که در اردوهای اخیر، با بررسی لیست بازیکنان دعوت شده، نام بازیکنان جوانی به چشم میخورد که به زحمت توانستند این میانگین را تا حدی کاهش دهند.
طبق آمار ماههای فروردین، خرداد، شهریور، مهر و آبان ۱۴۰۳، میانگین سنیِ تیم ملی در این ۶لیست به ترتیب ۲۷، ۲۷.۱۵، ۲۸، ۲۷.۹ و ۲۸ سال است.
اما نکته قابل توجه این است که هرچه بیشتر خاطرمان از صعود تیم ملی به جام جهانی آسوده میشود، میانگین سنی به جای آنکه کمتر بشود، بالاتر میرود. با نگاه به استخوان بندی ترکیب اصلی تیم در بازیها مشخص میشود که اکثر بازیکنان ترکیب اصلی، فوتبالیستهای پا به سن گذاشته هستند. مربیان ما به حدی به این ترکیب پایبند هستند که حتی در بازیهای آسانتر هم چندان به آن دست نمیزنند.
نکته بعدی عدم توجه به بازیکنان لیگ برتر است. با نگاهی به بازیکنان دعوت شده به تیم ملی مشخص میشود که این تعداد خارج از ۳۰ تا ۳۵ نفر ثابت نیستند. حتی بازیکنهایی هم که در تیمهای لیگ برتری درخشان هستند به تیم ملی دعوت نمیشوند.
دو: عملکرد سینوسی بازی تیم ملی
به رغم عدم تغییرات زیاد در ترکیب، عملکرد تاکتیکی تیم ملی پایدار و رو به رشد نیست.
از زمان جام ملتهای آسیا تا به امروز گاهی همچون تیمهای اروپایی شناور، زیبا و فعال بازی میکنند و گاهی به فاصله یک نیمه، پُراشتباه و در حد یک تیم دست چندم آسیا ظاهر میشود!
گاهی اینگونه به نظر میرسد که چند نفر تیم را چینش میکنند و مربیان، نظر واحدی ندارد.
قلعه نویی دلیل گل خوردنهای زیاد تیم ملی را هجومی بازی کردن تیم میداند اما بازیکنان ما گاهی سادهترین اصول دفاعی را نیز فراموش میکنند. به عنوان مثال، در بازی اخیر ایران با قعرنشین گروه، یعنی کره شمالی، با اینکه در نیمه اول سه گل زدیم اما در نیمه دوم ۲ بار دروازه ایران باز شد.
جالب اینجاست که کره شمالی در چهار بازی قبلی خود تنها ۳ گل زده بود، حالا در نیمه دوم مقابل با تحت فشار گذاشتن بازیکنان، ۲ گل به مجموع گلهای خود اضافه کرد.
این ساختار دفاعی برای تیمی که میخواهد هجومی بازی کند هم قابل قبول نیست.
سه: قلعه نویی زبان رسانهها را نمیداند؟
زمانی که یک مربی خارجی سکان یک تیم ایرانی را به دست میگیرد، شاید نتواند به سرعت با فرهنگ ما ارتباط برقرار کند و در همان ابتدا با رسانهها ارتباط مناسبی بگیرد. اما برای یک مربی باسابقه ایرانی همچون قلعهنویی که سالها در تیمهای مختلف مربیگری کرده، عجیب است که بعضاً رفتار او با رسانهها و خبرنگاران ورزشی اینگونه باشد.
قلعه نویی در کنفراس های خبری و شبکههای اجتماعی دو شخصیت متفاوت دارد. در کنفراسهای خبری بدون اشاره به مشکلات فنی تیم ملی، از آن صرفاً دفاع سفت و سخت میکند و نقدها را دشمنیهای شخصی تلقی میکند، اما در فضای مجازی به صورت منطقی برخی انتقادات و اشکالات را میپذیرد. مثل ل مثلاً قبل از مسابقه قرقیزستان، خبرنگاران خارجی را خطاب قرار می دهد و مسائل سال ۲۰۰۷ را مثال می زند.
میتوان این را قبول کرد که برخی انتقادها به دلیل خصومت شخصی با قلعه نویی است اما مشکلات تیم ملی را نمیتوان نادیده گرفت. قلعه نویی باید بپذیرد که منتقدان او فقط دشمنان او نیستند و این روزها دلسوزان تیم ملی هم انتقادهای فنی زیادی به این تیم دارند.
چهار: بیتعصبی و بی انگیزگی برخی از بازیکنان و عدم توجه به منافع ملی
در گذشته نه چندان دور، پوشیدن پیراهن تیم ملی باعث افتخار و حس غرور ملی برای بازیکنان بود. اما اکنون به دلیل قوانین عجیب و جدید، حضور در تیمملی باعث افزایش رقم قرارداد در باشگاهها و پاداشهای نجومی شده است.
این موضوع برای برخی بازیکنان باعث شده که از تمام ظرفیت خود در تیم ملی استفاده نکنند و حتی گاهی برای فرار از مصدومیت بازی محتاطانه کنند.
نادرست بودن این قانون تا جایی پیش خواهد رفت که شائبه دخالت دلالان در انتخاب بازیکنان تیم ملی برای سود بیشتر را نیز پُررنگ می کند.
حمایت از سرمربی ایرانی واجب است
مواردی که گفته شد صرفا برخی از مشکلات اصلی تیم ملی است. بی شک حمایت از سرمربی ایرانی بر همه واجب است اما نقد باعث دیدن مشکلات و رفع آن است نه برای دشمنی و ضربه تیم ملی کشور.
امید دوستداران و هواداران تیم ملی این است که با تغییر نسل و تزریق روح تازه به تیم و رفع مشکلات فنی، تیم ملی فوتبال کشورمان روز به روز قوی تر شده و برای کشور افتخارآفرین باشد.
بازیکنان و مربیان تیم ملی باید بدانند که آنها نمایندگان یک ملت هستند. بُردن و امتیاز گرفتن تمام ماجرا نیست؛ گاهی تیم نتیجه را می بازد ولی تماشاگران می ایستند و تیم را تشویق می کنند چون می دانند تمام وجودشان را برای نام کشور و منافع ملی گذاشته اند؛ به این تیم ملی همه افتخار خواهند کرد.
نویسنده فقط به برخی مسایل اشاره کرده ولی مشکل فوتبال ما اساسی است و مواردی مثل عدم وجود باشگاههای حرفه ای خصوصی، عدم وجود ورزشگاههای اختصاصی برای تیم ها، عدم درامد حق پخش تلوزیونی از این دست میباشد که تا اصلاح نشوند ره به جایی نخواهیم برد و در رده سوم کشورهای آسیایی جاخوش خواهیم کرد. بهتر است خودمان را گول نزنیم.