شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۲
۱

ترفند شهید مدافع حرم برای جذب جوانان به هیئت

دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۱۷
کد مطلب: 829524
هر هفته خودش پرچم ها را می زد. چراغ هیئت را شروع می کرد. ایستگاه صلواتی راه می انداخت. نمایشگاه های مختلف برگزار می کرد.
ترفند شهید مدافع حرم برای جذب جوانان به هیئت
گروه فرهنگی جهان نيوز: کوچکتر که بود با برادرهایش از مادر پول می گرفتند و می رفتند کاغذرنگی و ریسه و پرچم می خریدند. هر سال نیمه شعبان و بعضی از عیدهای دیگر جلوی در خانه و بخشی از کوچه شان را تزیین می کردند. محرم بزرگتر که شد هیئت محلشان را سرپا کرد و بچه های محل را دور هم جمع کرد.

اصغر پاینده پشت مغازه اش اتاقی داشت که شب های جمعه و بعد از هیئت، محرم، محمد، سعید و مهدی آنجا می رفتند و گپ می زدند. قبل از هر چیزی محرم می گفت زیارت عاشورا بخوانیم، بعد هر کاری خواستید بکنید. گاهی گل یا پوچ بازی می کردند. به سروکله هم می زدند. خیلی از وقت ها هم به حدی مشغول حرف می شدند که سربلند می کردند می دیدند ساعت چهار صبح شده.

همیشه برای هم نقشه می کشیدند و سربه سر هم می گذاشتند. یک بار در بازی گل یا پوچ، محرم وقتی دید تیمشان دارد می بازد از تلفن مغازه اصغر، زنگ زد به موبایل سعید صدایش را عوض کرد و گفت «سعید حال بابات بد شده بدو بیا خونه» سعید دستپاچه شد. بازی را نیمه کاره رها کرد، بلند شد و رفت. دفعه دوم محرم که سمت گوشی تلفن رفت، مچش را گرفت و نقشه لو رفت.

یک شب بعد از هیئت فهمیدند که مسئول هیئت رفته و ممکن است دیگر هیئت برپا نشود. در خانه اصغر جمع شدند. همان طور که نشسته بودند، محرم چایی اش را سرکشید و گفت «چرا ناراحتید مسئول هیئت رفته که رفته، مهم پرچم حضرت زهرا(س) ست که باید بالا باشه. اگر کسی نیست هیئت را نگه داره ما که هستیم. هر کاری می کنیم تا پرچم هیئت فاطمیون زمین نمونه. به نظرم پول روی هم بگذاریم و هر هفته خانه یکیمون هیئت بگیریم.»

بچه ها از خدا خواسته قبول کردند و گفتند «خودت باید مسئول هیئت بشی» قبول نمی کرد و می گفت من خادم هیئتم. هر هفته خودش پرچم ها را می زد. چراغ هیئت را شروع می کرد. ایستگاه صلواتی راه می انداخت. نمایشگاه های مختلف برگزار می کرد.

به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت. همیشه آخر هیئت سفارش می کرد روضه حضرت زهرا (س) بخوانند تا روزی هیئت زیاد شود. پنج شنبه ها بعد از سخنرانی، مداحی شروع می شد. میاندارها روبه روی هم می نشستند و بقیه بچه ها دوروبرشان. یک سینه زنی حسابی راه می انداختند.

آن اوایل که میانداری می کرد؛ سعید را کنار خودش می نشاند تا با او میانداری کند. وسط سینه زنی بلند می شدند و جریان سینه زنی را هدایت می کردند. کم کم طوری شد که سعید بیشتر به هیئت محرم می آمد تا هیئت خودشان میانداری محرم از همه بهتر بود. بچه ها دوست داشتند دور او حلقه بزنند؛ چون طوری سینه می زد که زمین زیر پایش می لرزید. بچه های محل به خاطر میانداری کردنش به هیئت می آمدند.

هنگام سینه زنی حواسش به همه چی بود. بچه هایی را که تازه پایشان به هیئت باز شده بود، میاندار می کرد. وسط مداحی و سینه زنی به قول بچه ها شطرنج بازی می کرد. یکی را بلند می کرد. یکی دیگر را سر جای آن می نشاند. از عقب بچه ها را جلو می آورد و هر کس را یک طوری هدایت می کرد. می گفت این جوان ها دوست دارند بیایند وسط سینه بزنند. خیلی ها را همین طوری جذب هیئت کرد.

میکروفن هیئت خراب شده بود. سعید 20 هزار تومان داد به محرم تا بلندگو بخرند.

محرم پرسید: از کجا آوردی؟ سعید گفت «توی کلوب فوتبال دستی بردم. عصبانی شد. زیر لب دو، سه تا استغفرالله گفت و پول را برگرداند. گفت «با این پول می خوای ما میکروفن برای هیئت بخریم. این پول ها درست نیست. از آن پول استفاده نکرد و نگذاشت کسی هم به آن دست بزند.

به سعید گفته بود با بچه های کوچکتر در محل، فوتبال بازی کن و بهشان بگو اگر از من بردید، می برمتان هیئت فاطمیون. بچه ها هم به عشق هیئت تمام سعیشان را می کردند تا به سعید گل بزنند.

یک بار که هیئت در پارکینگ خانه پدر سعید برگزار می شد، گفت «امشب شام هیئت با من» با محرم و محمد رفتند برای همه پیتزا گرفتند. شام آن شب تا مدتها سرزبان ها بود. همین که بچه ها خوشحال بودند برای محرم کافی بود.

برگرفته از کتاب جانا؛ خاطراتی از زندگانی شهید مدافع حرم محرم ترک
https://jahannews.com/vdchiwn6k23nimd.tft2.html
jahannews.com/vdchiwn6k23nimd.tft2.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


جامانده
Iran, Islamic Republic of
شهید زندگی کردند تا خداوند لیاقت شهید رفتن از این دنیا را نصیبشان کرد.هدیه به ارواح مطهر همه شهدا ،صلوات.