پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۴
۱

ماجرای امداد غیبی که اشک شهید همت را در آورد

پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۵۹
کد مطلب: 826304
دیدم ساکت و آرام همین طور که به آسمان نگاه می کند، اشک می‌ریزد. تعجب کردم.
ماجرای امداد غیبی که اشک شهید همت را در آورد
گروه فرهنگی جهان نيوز: شب عملیات مسلم بن عقیل(علیه السلام) اوضاع خیلی به هم ریخته بود و نیرو ها شدیدا مشغول اجرای دستورات فرماندهان خود بودند .در همین گیر و دار، ناگهان چشمم به همت افتاد.

دیدم ساکت و آرام همین طور که به آسمان نگاه می کند، اشک می‌ریزد. تعجب کردم.

گفتم: «حتما مشغول راز و نیاز با خداست و داره از خدا برای پیروزی توی عملیات کمک می گیره.»

به هر حال کنجکاوی باعث شد که بروم سراغش، از او پرسیدم: «چیه حاجی چرا گریه میکنی؟»

به آسمان اشاره کرد و گفت: «به ماه نگاه کن.»

نگاهی به ماه انداختم و گفتم: «خب، چی شده؟»

گفت:«ماه لحظه به لحظه بچه ها رو همراهی می کنه. هر جا اونا توی دید دشمن قرار می گیرن، ماه می ره زیر ابر و جایی که از دید دشمن بیرون میان و نیاز به روشنایی دارن، ماه میاد و همه جارو روشن میکنه. می بینی لطف خدا رو که چطور شامل حال ما می‌شه؟ حالا فهمیدی برا چی اشکم در اومده؟»

او رفت و این امداد غیبی را از پشت بیسیم به اطلاع فرمانده گردان ها هم رساند و آن ها را متوجه حرکت ابر و ماه کرد.دقایقی بعد صدای گریه ی همه ی آن ها ار پشت بی سیم شنیده می شد.

خاطره‌ای از «محمد جوانبخت»
برگرفته از کتاب «برای خدا مخلص بود»؛ روایت هایی از زندگانی شهید محمد ابراهیم همت

بیشتر بخوانید:
به خدا قسم فردا تن ماهی می خورم
روایتی خواندنی از نحوه شهادت سردار خیبر
بلایی که شهید همت سر فرمانده روزه خوار آورد
هم ما امتحان می‌شویم هم صدام
خاطره کمتر شنیده شده از عصبانیت طوفانی حاج همت
https://jahannews.com/vdcawinay49nue1.k5k4.html
jahannews.com/vdcawinay49nue1.k5k4.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
ِالحمدلله کما هو اهله ، بی شک با مدد الهی پیروز شدیم الحمدلله