اسحاق جهانگیری البته تلاش کرده که بگوید امریکا موفق نشده است و صادرات نفت ایران به صفر نرسیده و ایران از طرق دیگر، نفت خود را میفروشد، اما آنقدری نتوانسته یا نخواسته مدیریت سخنانش را داشته باشد که جشن تیترزنی برای رسانههای مخالف ایران به راه نیندازد. او میگوید: «امریکاییها زیرساختها و زمینههایی را که در اقتصاد ایران تعیین کننده بودند تحریم کردند؛ نفت را تحریم کردند، اما نتوانستند صادرات نفت کشور را به صفر برسانند ولی به هرحال با فشاری که وارد کردند حتی کشورهای دوست ایران هم که جزو نزدیکترین کشورها در ارتباط با ما هستند جرئت اینکه از ما نفت بخرند را تقریبا ندارند. ما به روشهای دیگری متوسل میشویم که بتوانیم نفت کشور را بفروشیم.» او با نام بردن از صنایع پتروشیمی، کل نظام بانکی کشور، شرکتهای فلزی مانند آلومینیومی و فولادی و صنایع مرتبط با آنها، شرکتهای حمل و نقل، بنادر و حتی شرکتهای بیمه به عنوان گزارههای تحریمی امریکا میگوید: «امریکایی به معنای واقعی تمام گلوگاههای اقتصادی کشور را در طول دو سال اخیر بستند.» و بعد میگوید: «سرافرازانه اعلام میکنیم که اقتصاد ایران در این دو سال با مقاومت و تلاش صادرکنندگان خود به رغم شوکهای روانی که امریکاییها با جنگ روانی و اقتصادی علیه ایران اعمال کردند، روی پای خود ایستاد.»، اما وقتی در هفتههای گذشته، رسانههای حامی تحریم ایران مشغول نشان دادن تصاویر آشوب شهری در ایران به عنوان اعتراض معیشتی و اقتصادی مردم ایران بودهاند و مخاطب خود را اینگونه آماده پذیرش مؤثر بودن تحریمها بر ایران کردهاند، سرافرازانه ایستادن ایران را وسط تحلیلهای خود از سیاه نماییهای جهانگیری گم نخواهند کرد؟!
آقای جهانگیری از دلار 4200 هم بگویید
«وطن امروز» درباره اظهارات روز گذشته جهانگیری نوشت: هرچند جهانگیری از امکان بروز اشتباه در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها سخن گفت، با این حال حاضر نشد از تصمیمهای اقتصادی دولت از ارز 4200 تومانی گرفته تا تصمیم بنزینی اخیر که تقریبا همه کارشناسان به آن انتقاد داشتند، سخنی به میان آورده و از هزینهتراشی برای نظام و مردم عذرخواهی کند. روی دیگر سکه عدم عذرخواهی دولت، این گزاره است که مسؤولان دولتی همچنان معتقدند تصمیمهای آنها در حوزههای داخلی درست بوده است.
اما چرا نمیتوان ادعاهای جهانگیری در «بیتقصیری دولت» در رقم زدن شرایط فعلی را باور کرد، حتی اگر بپذیریم آمریکا شرایطی را به وجود آورده که به قول جهانگیری بدترین شرایط تاریخ ایران بعد از انقلاب است.
اول آنکه دولت روحانی ایده پیوند زدن اقتصاد کشور با سیاست خارجی را که مبدع آن هاشمی رفسنجانی بود بار دیگر پیادهسازی کرد. این ایده بر پایه «حسننیت» نسبت به کشورهایی است که دشمنی آنها علیه ایران بارها و بارها تجربه شده اما برای برخی سیاستورزان درس نشده است. در روابط بینالملل حتی میان کشورهای متحد و دوست «واقعگرایی» حرف اول را میزند؛ در جهانی که کشورها به دنبال کسب منفعت هستند و کشورها را «رقیب» خود در کسب منافع میدانند، «حسن نیت» آن هم با قرائتی که مسؤولان فعلی دولت از آن دارند چیزی جز پر شدن کیسه منفعت کشورهای رقیب و دشمن به بار نیاورده است.
علاوه بر این، جهانگیری در حالی معتقد است بعد از روی کار آمدن ترامپ و خروج وی از برجام فشارها بر ایران بیشتر شده است که مسؤولان تیم مذاکرهکننده و رئیسجمهور معتقد بودند به توافقی با کشورهای اروپایی و آمریکا دست پیدا کردهاند که هیچ عاملی حتی تغییر رئیسجمهور آمریکا سبب خدشه به آن نمیشود. برجامی که بنا بر قول جهانگیری لغو آن سبب گستردهترین تحریمها علیه ایران شده و بیشترین فشار را وارد کرده محصول تیم مذاکرهکننده همین دولت است.
دولتیها معتقد بودند صرف دستیابی به برجام به معنای حل تمام مشکلات حتی حل مشکل آب خوردن مردم است، حال آقای جهانگیری باید توضیح دهد چگونه توافقی که قرار بود حلال تمام مشکلات باشد شرایطی را رقم زده است که در این شرایط مردم بدترین وضعیت زندگی بعد از انقلاب را میگذرانند.
البته جهانگیری بهخاطر ایستادگی مردم در این شرایط اقتصادی و «کمر خم نکردن» از آنان تقدیر کرده است اما تقدیر از مردم صرفا بیان کلمات و جملات کلیشهای نیست، مردم خواهان «تقدیر و تشکر» نیستند، خواست حداقلی مردم این است که دولت هزینه بیتدبیری خود را از جیب آنان پرداخت نکند.
* دمیدن دوباره بر شیپور مذاکره
اما سرپوش گذاشتن بر بیتدبیریهای دولت و «برجسته کردن تحریمهای آمریکا» میتواند مقدمهای برای مطرح کردن دوباره مذاکره با آمریکا باشد؛ استراتژی مشابهی که روحانی و کابینهاش پیش از این برای دستیابی به توافق هستهای و همراه کردن مردم از آن بهره برده بودند. رئیسجمهور و اعضای کابینه او در جریان توافق هستهای، در سخنرانیهای متعدد مشکلات کشور را به عدم توافق هستهای پیوند زده بودند تا بتوانند ضعف فنی و حقوقی توافق احتمالی هستهای را در سایه خواست عمومی مردم پنهان کنند. هر چند منجیسازی از برجام در نزد مردم تصویر نادرستی از این توافق بود، با این حال دولتیها برای فراهم آوردن و متناسبسازی افکار عمومی به آن دامن زدند. البته در حال حاضر نیز این پروژه در حال تکرار است. مشکلات کشور به تحریمهای آمریکا و نه بیتدبیری دولت پیوند زده میشود، نتیجه منطقی چنین رویکردی آن است که برای حل مشکلات باید تحریمها برداشته شود و تحریمها تنها در سایه مذاکرات و بده بستان قابل حذف است.
سخنرانی جهانگیری و چند دلیل احتمالی
روزنامه «فرهخیتگان» هم در گزارشی که درباره اظهرات روز گذشته جهانگیری داشت، نوشته است: در واکاوی دلایل این سخن اسحاق جهانگیری آنهم در این برهه باید گفت احتمالا دولت در حال زمینهسازی برای انعقاد یک توافق یا مشابه آن در فضای سیاست خارجی است. مراجعه به این فضا گویای این است که حداقل در دو حوزه دولت نیازمند فضاسازی برای آمادهشدن افکارعمومی است. اول، ماجرای FATF. با وجود اینکه کارشناسان دلایل متعددی را درخصوص عدم تاثیر پیوستن به کنوانسیونهای مطرح در برنامه اقدام FATF ذکر کردهاند و حتی خطرات تبعی این اقدام را هم یادآور شدهاند، دولت همچنان بهدنبال یافتن راهی برای اجرای کامل برنامه اقدام و پیوستن به CFT و پالرمو است. با وجود آنکه پالرمو از دستورکار مجمع تشخیص مصلحت نظام خارج و اعلام شده دولت اگر خواهان بررسی مجدد است باید لایحه بیاورد، دولت همچنان بهدنبال یافتن راهی برای تصویب این لایحه و البته لایحه دوم یعنی پیوستن ایران به CFT است. از اینرو بهنظر میرسد دولت میخواهد برای این کار دست به اقدامات و روندهای عادی زده و برای مثال با طرح این مساله در شورای عالی هماهنگیهای اقتصادی سران قوا، از آن مسیر مجوز پیوستن را بگیرد، از اینرو میخواهد افکارعمومی را برای این کار آماده کند. در این خصوص البته کارشناسان توضیح دادهاند که با حضور کشورهایی چون آمریکا، عربستانسعودی و شورای همکاری خلیجفارس و نهایتا رژیم صهیونیستی در مجمع FATF، خروج ایران از لیست خاکستری عملا هیچگاه و در هیچ شرایطی امکانپذیر نخواهد بود ولو اینکه Action Plan به صورت صددرصدی اجرا شود؛ از سوی دیگر واضحترین مساله این است که با وجود تحریمهای آمریکا، عملا تصمیمات FATF درباره ایران چه مثبت و چه منفی فاقد هرگونه تغییر در میدان تجارت بینالمللی و مبادلات اقتصادی ایران به کشورهای دیگر است و اجرای مطالبات این نهاد مالی که نتیجه آن ارائه اطلاعات ذینفعان تبادلات اقتصادی به طرف همکار با ایران است، نهایتا موجب افزایش محدودیتهای کشور خواهد بود.دوم، کانال ارتباط مالی با اروپا یا همان INSTEX است که از زمان خروج آمریکا از برجام قرار بود راهاندازی شود و تا همین چندماه پیش به طول انجامید. البته از زمانی که این کانال مالی اجرایی شده تاکنون تقریبا نتوانسته بستر انجام تراکنش قابلتوجهی باشد. اما چند وقتی است که عباس عراقچی مذاکرات آن را پیگیری میکند و همین یکی، دو روز پیش هم خبر آمد که 6 کشور اروپایی بنای پیوستن به آن را دارند. درمورد این کانال همچنان که قبلا بارها گفته شده تا زمانی که خرید و فروش نفت جزئی از آن نباشد و دست ایران برای خرید کالاهای مورد نیازش باز گذاشته نشود، عملا نمیتوان از آن بهعنوان یک اتفاق قابلقبول نام برد، لذا قالب کردن آن به جامعه تحتعنوان یک دستاورد هم تنها جنبه تبلیغاتی خواهد داشت و در عمل بدون تاثیر.