دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ - 17 Jun 2024
 
۱
۱

درد اجاره نشینی و گوشی برای شنیدن!

شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۶
کد مطلب: 302113
مشکلات متعدد مستأجر بودن ده ها سال است که چنگال خود را بر نای آرزومندان خانه دار شدن و مستأجران می فشارد و گویی این مشکل قصد حل شدن ندارد.
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، برخی گرفتاری ها و مشکلات تا گریبان انسان را نگرفته باشد نمی توان درباره عمق و زوایای آشکار و پنهان آن مشکلات و گرفتاری ها به داوری نشست. حتماً برای فهم درد و رنج و مشکلات متعدد خانه به دوشی، این معضل دامن گیر را باید تجربه کرده باشیم تا درک کنیم اجاره نشینی یعنی چه؟ واضح و روشن است که سرپناه، گوشت و مرغ و برنج و دیگر مایحتاج زندگی نیست که بگوییم کمتر می خوریم و برخی اقلام را اساساً از سبد غذایی حذف می کنیم و صورتمان را با سیلی سرخ نگه می داریم! برای اجاره یک سرپناه فقط این گونه می توان صرفه جویی کرد که هر سال خود را به حاشیه شهر نزدیک تر کنیم تا شاید خانه ای با رهن و اجاره ای کمتر که کیمیای دوران است پیدا کنیم! خصوصاً سال های اخیر که اجاره خانه ها بی هیچ ضابطه ای سر به فلک کشیده است و هر روز قد و قامت اجاره خانه ها کشیده تر و قامت مستأجران خمیده تر می شود.

مشکلات متعدد مستأجر بودن ده ها سال است که چنگال خود را بر نای آرزومندان خانه دار شدن و مستأجران می فشارد و گویی این مشکل قصد حل شدن ندارد و چنگال این عقاب خشمگین هر روز تیزتر می شود و گلوی آزرده خانه به دوشان را بیشتر می فشارد. این قصه تلخ آن چنان تکراری و دنباله دار شده است که گویی برای برخی مسئولان آن قدر عادی شده که یا فریاد گرفتاران خانه به دوش را نمی شنوند یا نمی خواهند بشنوند یا می شنوند و به سبب زیادت همت و غیرت ککشان نمی گزد! آخر با چه زبانی باید گفت و دیگر با چه قلمی باید نوشت که با این تورم و گرانی فزاینده و با این حقوق های کارمندی و کارگری چگونه می توان از پس این اجاره های کمرشکن برآمد.

**بازار مکاره دلالی

و متأسفانه در این وانفسا و در این بازار مکاره برخی از این دلالان و واسطه های خانه و املاک چنان قاطر چموش خود را چهار نعل می تازانند و دائم چنان در گوش صاحب خانه ها می خوانند که اجاره خانه ها چنین و چنان شده است که حتی برخی صاحب خانه های باانصاف وسوسه می شوند و به دام ستمکاری برخی از این بنگاه داران می افتند و به مستأجران خود ظلم می کنند. حتی برخی از این بنگاه داران به در خانه مستأجران مراجعه می کنند و می گویند شما کی می خواهید خانه را خالی کنید آن هم بدون اطلاع صاحب خانه! اکبرآقا که مرد میان سال آبرومندی است چند روز پیش با من درد دل می کرد و می گفت شما که قلم به امانت در دست دارید و می توانید بنویسید تو را به خدا درد ما مستأجران را و آه دل ما را به گوش مسئولان برسانید. بنده خدا می گفت با ۵۸ سال سن حالا با چهار تا بچه حدود دوسوم حقوق و درآمدم را بابت اجاره به صاحب خانه می دهم.

سال گذشته با هزار بدبختی از یکی از این صندوق ها وام گرفتم و به عنوان پول پیش به صاحب خانه دادم تا کمی از مبلغ اجاره کاسته شود اما حالا که نزدیک به آخر سال شده صاحب خانه مبلغی را به عنوان افزایش اجاره خانه عنوان کرده که تنم را لرزانده و واقعاً دیگر توان پرداخت آن را ندارم. اکبرآقا می گفت فلانی باید اجاره نشین باشی تا درد خانه به دوشی را درک کنی که از همان اول سال به فکر آخر سال اند که سال بعد چه کنیم؟ یکی از همکاران نیز همین ماه گذشته می گفت خوش انصاف صاحب خانه ما حالا دیگر به افزایش ۱۰ یا ۱۵ و یا حتی ۲۰ درصدی قانع نیست. نمی دانم حالا که کم کم به فصل باز شدن مدارس نزدیک می شویم باید چه کنم؟ از قرار معلوم باز هم باید کوله بار یک سفر شهری دیگر و اثاث کشی از جایی به جایی دیگر به امید اجاره کمتر را ببندم.

این همکارم می گفت صاحب خانه مان می گوید من برای ساختن این خانه کلی هزینه کرده ام و شهرداری هم هر روز بر حق و حقوقات عوارض و جریمه هایش می افزاید بالاخره ما صاحب خانه ها هم باید چیزی از این همه سرمایه گذاری عایدمان شود.به بنگاه دارها هم که می گوییم شما چرا آن به آن هیزم به آتش این تنور داغ و افروخته می ریزید و باعث افزایش اجاره خانه ها می شوید برخی از آنان می گویند تقصیر ما نیست خود صاحب خانه ها مبلغ اجاره را پیشنهاد و زیاد می کنند اما کیست که نداند که این همه بنگاه همچون قارچ روییده بر جای جای شهرهاو حاشیه شهرها و حتی بخش ها و روستاها حاصل پول های هنگفت بادآورده ای است که برخی از بنگاه دارها به انحای مختلف و لطایف الحیل به جیب می زنند.

البته از انصاف به دور است که همه صاحبان این حرفه را به یک چوب برانیم و همه را مثل هم بدانیم بلکه می توان ادعا کرد در مقابل عده ای که برای به جیب زدن پول قسم های آنچنانی می خورند و حیله ها می کنند و بازار داغی هایی که در این بازار مکاره به راه می اندازند کسانی هم هستند که در همین بنگاه ها رعایت عدل و انصاف را می کنند و سعی بلیغ برای به دست آوردن نان حلال دارند. نباید از نظر دور داشت که در بین مستأجران هم هستند کسانی که به تعهدات خود عمل نمی کنند و از خانه مردم مراقبت لازم را انجام نمی دهند و رعایت حال صاحب خانه و همسایگان را نمی کنند.

**اقتصاد بیمار و پول های سرگردان

البته که نمی توان در این بلبشو، نقش اقتصاد بیمار را نادیده گرفت واضح است که رکود تورمی، باعث کاهش تولید کارخانه ها از یک سو و افزایش نقدینگی از دیگر سو می شود و نقدینگی های بی حساب و کتاب، یک روز به بازار سکه و ارز و دیگر روز به بازار مسکن و روز دیگر به دلالی و... سرازیر می شود و خانه در این اقتصاد بیمار به یک کالای سرمایه ای تبدیل و عاملی برای دلال بازی می شود. و در حالی که هر روز بر مشکلات خانه به دوش ها افزوده می شود در جای جای شهرهای کوچک و بزرگ تعداد زیادی خانه های ساخته شده و خالی از سکنه جلوه گری می کند.

این ساختمان های چند طبقه که هر روز بر تعدادشان افزوده می شود پرواز که نمی کند پس چرا هر روز قیمت خانه ها و اجاره ها بیشتر و بیشتر می شود؟ آیا کسی نیست که از برخی از این مسئولان بپرسد که ۷۵ میلیون نفر جمعیت بر اساس آمار که مشخص است چند خانواده را تشکیل می دهد به چه تعداد خانه در سراسر کشور نیاز دارند و چند میلیون خانه در سراسر کشور وجود دارد که پاسخگوی این تعداد خانواده نیست. آیا این معمایی لاینحل است؟ یا اراده ای برای حل این مشکل اساسی وجود ندارد؟ یا این که سوء تدبیرها و سوءمدیریت ها اجازه حل این مشکل اساسی مردم را نمی دهد؟

**شاخ تیز دیو مسکن


به هر صورت آن چه مسلم است، مجموعه ای از عوامل دست به دست هم داده و شاخ دیو مسکن را هر روز تیزتر کرده است. و شاخ و خنجر این دیو غول پیکر هر روز بیشتر سینه خانه به دوشان را می شکافد و بر جراحت آن می افزاید. اما در این بیدادکده هنوز هستند برخی کسانی که از مسیر اجحاف و ظلم به مستأجران بسیار دورند و بر مسیر انصاف و مدارا حرکت می کنند که سراغ دارم برخی از صاحب خانه ها را که ظرف ۳ سال اخیر با وجود افزایش سرسام آور اجاره ها این آدم های بسیار باانصاف در کل ۳ سال مجموعاً ۷۰ هزار تومان به اجاره خانه شان اضافه کرده اند و حتی کسی را می شناسم که گاه تا حدود ۴ ماه اجاره مستأجرش به تأخیر افتاده اما به گونه ای در ساختمان رفت و آمد می کند که مستأجر شرمنده نشود.

صاحب خانه هایی هم هستند که آنقدر با مستأجران خود مدارا کرده اند تا این که آنان توانسته اند سرپناهی برای خود تهیه کنند و در حالی که خانه دار شده اند خانه اجاره ای را به صاحب خانه اهل مروت خود تحویل داده اند. حتماً برخی از شما این خبر چاپ شده در روزنامه خراسان را خوانده اید که یک جوان نیک اندیش خیرخواه و نیکوکار مشهدی چند دستگاه آپارتمان را وقف نیازمندان شهرمان کرده است. آری هستند کسانی مثل آن معلم بازنشسته ای که شب گذشته رادیو با او مصاحبه می کرد و این مرد بلند همت پاداش سی سال خدمت معلمی خود را وقف ساخت و اهداء چند کلاس درس کرده بود.

**ماه عسل ایثار و محبت

آری هستند آدم های اهل ایثار و مروت و جوانمردی که کارهای خیر فراوان انجام می دهند. مثل آن زوجی که چند شب پیش در برنامه ماه عسل دعوت شده بودند واز قصه پرغصه از دست دادن جوانی که ۲۰ سال برای زندگی کردن او زحمت کشیده بودند، اشک می ریختند. همان جوانی که ۲۰ سال پیش نوزادی بود که از بهزیستی به فرزند خواندگی قبولش کرده بودند و چند وقت بعد پس از مراجعه به پزشک متوجه شده بودند که این کودک فلج کامل اعصاب است و وقتی به بهزیستی مراجعه کردند؛ جواب شنیدند که این کودک را بدهید تا کودکی دیگر به شما بدهیم ولی این زوج همان کودک فلج را ۲۰ سال تمام با آن همه سختی مراقبت کردند و بزرگش کردند و نفس به نفسش دادند تا بر روی تخت و ویلچر ۲۰ بهار بر او گذشت و حالا این زوج در غم از دست دادنش مثل ابر بهار می گریستند و ۲ غصه داشتند. اول؛ از دست دادن علی ۲۰ ساله که فلج کامل بودن او مسئله ای حل شده برای آنان بود.

دوم آن که وقتی برای بر عهده گرفتن سرپرستی کودک دیگری به بهزیستی مراجعه کرده بودند، چنین جواب شنیدند که حالا شما دیگر شرایط تحویل بچه را ندارید. اما چه نیکو تدبیر کردند تهیه کنندگان برنامه ماه عسل که همان شب با رایزنی هایی که انجام داده بودند بدون آن که آن زوج مطلع باشند، مسئولان بهزیستی کودک دیگری به آنان واگذار کردند تا سایه مهرشان را بر سر او بگسترانند و آن زوج پس از آن گریه بهاری چقدر کامشان شیرین شد از این هدیه الهی.

نمی دانم ربط اجاره های کمرشکن به این جریان را شما چگونه ارزیابی می کنید، اما با همین قلم الکن و کم بضاعت خواستم بنویسم برخی از هموطنان ما چقدر بزرگ و بزرگوار و عطوف و مهربان هستند که همه زندگی و جوانی و سرمایه خود را به پای یک کودک محروم از سرپرست و فلج کامل می ریزند و میوه های شیرین این کاشت خداییشان را هم در دنیا و هم در عقبی می چینند و اما متأسفانه در مقابل برخی گرگ های انسان نما در این شرایط کشور مایحتاج ضروری مردم را احتکار می کنند و خون مردم را می مکند. برخی داروهای حیاتی را به پستوها می برند و با جان مردم بازی می کنند و برخی هر چه می توانند کلاه سر مردم می گذارند و جیبشان را خالی می کنند.

برخی علناً لباس ننگین دشمنی با خدا بر تن می کنند و ربا می خورند و برخی زرنگ نماها به قول خودشان گنجشک را رنگ می کنند و به جای قناری به مردم می فروشند و برخی با آن که توانش را دارند به بدهکار ناچار خود رحم نمی کنند و فرصتی به او نمی دهند و نه تنها او را به پشت میله های زندان می فرستند بلکه خانواده بی پناه او را نیز به درد جانکاه بی سرپرستی و مشکلات فراوان آن دچار می کنند.

برخی هم جنایت کارانه قاچاق مواد مخدر می کنند و با به دام انداختن جوانان مردم و سوزاندن کاشانه و خانواده آنان پول های کثیف و حرام به جیب می زنند و برخی هم به مفت خوری و استثمار دیگران خو کرده اند و برخی هم حاصل دسترنج دیگران را با حیله و نیرنگ تاراج می کنند و برخی هم دانسته به مردم اجحاف می کنند و متأسفانه بر آن عمل زشت خود لباس و کلاه شرع و عرف می پوشانند. بالاخره در میان ما مردم اهل انصاف و مدارا کم نیستند. اما چه خوب است که اهل ظلم و اجحاف و حرام خوری آن قدر کم باشند که انگشت نما شوند و گوشه عزلت گزینند یا توبه کنند و به سلک و خیل اهل مدارا و انصاف بپیوندند. چنین بادا.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


مستاجر
صاحب خانه ی ما زن و شو هری هستن که سنی ازشان گذشته و هر سال به اجاره اضافه میکنند و امسال 2 میلیون با ماهی 200 هزار تومن اضافه کردن و ما هر چی قسمشان دادیم که حد اقل 50 هزار تومن کم کنید نکردن و حتی گفتیم به دو بچه ی ما رحم کنید شما که بچه ای ندارین ولی 50 تومن برای ما کلیه با کمال قساوت منکر اخرت و همه چیز شدن و پایین هم نیامدن که هیچ اخم و تخم هم میکنند