جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰
۱

افشاگری ویکی‌لیکس درباره عربستان و آمریکا

جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۵۴
کد مطلب: 228522
پایگاه ویکی‌لیکس تلگراف‌هایی را منتشر کرد که نشان‌دهنده توجه ویژه دیپلمات‌های آمریکا به چالش‌های انتقال قدرت در عربستان است.
به گزارش جهان به نقل از فارس، تلگراف‌های آمریکا نشان می‌دهد که این توجه از زمان ملک فهد آغاز شده و تا پس از روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز ادامه داشته است بخصوص اینکه سن فرزندان عبدالعزیز آل سعود موسس نظام سعودی در عربستان بالا رفته و نسل جدید در مرحله آتی بی‌شک به قدرت خواهد رسید و البته این تحول نگرانی آمریکا را به دنبال داشته است چرا که قدرت در عربستان، چشمان طماع زیادی را مقابل خود می‌بیند.

ثبات عربستان اهمیتی فوق‌العاده برای امنیت ملی آمریکا دارد

طبق منابع مطلع، با ظهور اولین نشانه‌های بیماری ملک فهد، سفارت آمریکا در ریاض توجهی ویژه به چگونگی انتقال قدرت در این خاندان کرد. در زمانی که سفارت آمریکا در ریاض در تلگرافی به شماره (95RIYADH5221 ) ابراز اطمینان بیشتری کرد که روند انتقال قدرت از طریق دور کردن ولی‌عهد عبدالله بن عبدالعزیز، پیچیدگی چندانی نخواهد داشت، تلگراف دومی از کنسولگری آمریکا در جدّه منتشر شد که در آن آمده است که اعضای خاندان حاکم تلاش کردند که ملک فهد را از کناره‌گیری از قدرت به سود ولی‌عهد خود عبدالله به دلیل بیماری در سال 1998 منصرف کنند.

این تلگراف به نقل از یکی از خبرنگاران سعودی و مسئول بلندپایه بازنشسته نقل می‌کند که بعد از آنکه شاه پس از سکته مغزی قدرت را تسلیم ولی‌عهد کرد، برادران سدیری ملک فهد و منسوبان ابراهیمی او بودند که شاه را به عدم کناره‌گیری متقاعد کردند.

طبق گفته این خبرنگار سعودی، فهد تلاش کرد که از قدرت کناره‌گیری کند اما اطرافیان او کوشش کردند که چنین چیزی رخ ندهد در حالی که تلگراف مذکور به نقل از برخی ناظران سعودی اعلام کرد که برخی وابستگان جریان ملک فهد نقش اصلی در سیاستگذاری دارند که ولی‌عهد تایید آن را بر عهده دارد و این کار را از طریق تحریک خواسته‌های نزدیکان ملک فهد انجام می‌شد.

این تلگراف از «دشمنان و متحدان» داخل خاندان حاکم سعودی سخن میگوید و اشاره می‌کند که بیشتر کسانی که با سفارت گفت‌وگو می‌کنند می‌گویند که سعود الفیصل متحد سرسخت عبدالله است و عبدالله نیز کاملا به او اعتماد دارد و در سیاست خارجی و مسائلی دیگر با او مشورت می‌کند. آنان می‌گفتند که احتمال دارد سعود الفیصل کار وزارت را بگذارد و مشاور عبدالله شود اگر عبدالله به قدرت برسد.

اما در خصوص خانواده سدیری‌ها، این تلگراف اشاره می‌کند که برخی ناظران گفته‌اند که اعضای خانواده سدیری عبدالله را بازی می‌دهند و کوشش می‌کنند در پشت پرده برای رسیدن به قدرت رقابت کنند. این تلگراف از یکی از ناظران نقل می‌کند که شاهزادگان سعودی اینگونه هستند: نایف بن عبدالعزیز [ولی‌عهد کنونی و وزیر کشور] شیفته [دستگاه] امنیت[ی] است. سلمان بن عبدالعزیز جاسوس دارد و هر کسی در کاخ پادشاهی جاسوسی دیگری را می‌کند.

طبق تلگرافی که ویکی‌لیکس فاش کرد: بندر بن سلطان بن عبدالعزیز که در آن دوره سفیر عربستان در آمریکا بود، «آدم آمریکاست» و اینگونه به او نگریسته می‌شود که او حافظ منافع آمریکا در عربستان است و اینجا [در عربستان] خیلی منفور است همچنین در خاندان حاکم. ناظران می‌گویند که «بندر میمون سیاه»ی است که هیچ گاه به دلیل اصل و نسب مادرش شاه نمی‌شود.

روی کار آمدن عبدالله بن عبدالعزیز

با روی کار آمدن عبدالله پس از مرگ ملک فهد، موضوع جانشینی از تلگراف‌های آمریکا کنار رفت تا اینکه دوباره در سال 2006 با صدور دستور شاه برای تشکیل هیئت بیعت مطرح شد. این اقدام سوالاتی را در خصوص میزان قدرت نظام جدید به تنظیم اختلافات قدرت در درون خاندان و تامین انتقال آسان قدرت پس از تغییر قواعد بازی مطرح کرد. بنابراین امتیاز مسن‌تر بودن به عنوان معیار اصلی برای نامزد احتمالی پادشاهی، اعتبارش کاهش یافت و این امر فضا را مقابل احتمالات کشمکش قدرت بین شاهزادگان سعودی باز کرد. امری که یکی از خبرنگاران سعودی را وا داشت [سند (09RIYADH1434 ) ] تا عربستان را کشوری توصیف کند که «در حال تحول» است و برای آینده خود با سوالاتی روبه‌روست. این خبرنگار اشاره کرده بود که روشن است که در 10 سال آینده رهبری جدید از نسل جدید شاهزادگان روی کار خواهد آمد و این امر کاملا نگران کننده است و هیچ کس نمی‌داند که این فرد کیست.

بر همین اساس، این تلگراف  (06RIYADH8921 ) به طور مفصل به موضوعی پرداخت که نام برندگان و بازدندگان نظام جدید [عربستان] را بر آن نهاد. در این تلگراف خاندان سعودی به شرکت فورد موتور تشبیه شد که نام خانواده را بر خود گذاشتند و عربستان تنها کشوری است که نام خانواده را بر کشور گذاشت.

ولی‌عهد سلطان از اولین برندگانی نام برده شد که از آنان سخن گفته شد بخصوص پس از آنکه مشاهده کرد که طبق نظام قدیم شاه می‌توانست ولو به صورت نظری و در حد حرف سلطان، ولی عهد خود را تغییر دهد اما در نظام جدید جایگاه سلطان تحکیم شده است بخصوص پس از آنکه نظام سعودی در ماده سوم احکام هیئت بیعت احتمالات آینده را در نظر گرفته و احکامش شامل شاه و ولی‌عهد کنونی‌اش نمی‌شود.

اما بیماری سلطان بن عبدالعزیز ولی‌عهد شاه و اقامت طولانی او خارج از عربستان برای مدتی طولانی جهت درمان در آمریکا و طی کردن نقاهت، دیپلمات‌های آمریکایی را وا داشت تا از سناریوهای فوت سلطان در تلگراف شماره  (08RIYADH1757) سخن بگویند. بخصوص اینکه در تاریخ عربستان تاکنون وارث قبل از رسیدن به تخت قدرت نمرده  است و در نتیجه نمونه‌ای وجود ندارد که بتوان احتمالات آتی را در صورت مرگ سلطان پیش‌بینی کرد. در این تلگراف اعلام شده است که به احتمال زیاد فرزندان عبدالعزیز موسس سعودی زنده خواهند ماند و این خود، مانعی در راه انتقال قدرت به نسل جدید و نوادگان منتظر است.

این تلگراف توضیح می‌دهد که لیست نامزدها دارای شرایط ظاهری سه نفر از برادران ولی‌عهد را در بر می‌گیرد: نایف، سلمان و احمد معاون وزیر کشور. سلمان را رقیب جدی می‌دانستند اما بازیگران دیگری نیز وجود داشتند از جمله فرزند عبدالله که مشاور او نیز هست. همچنین مقرن بن عبدالعزیز رئیس دستگاه اطلاعات و مشعل رئیس هیئت بیعت و شاهزاده طلال. اما سفارت معتقد بود که هر یک از این افراد را بر خلاف اینکه صدایی قوی دارند (یعنی نفوذ زیادی دارند)، به دلیل قوانین پیچیده و قبیله‌ای مورد توافق آل سعود، نمی‌توان به تنهایی لقب خادم حرمین شریفین را داد. برای همین بازگشت ولی‌عهد (سلطان بن عبدالعزیز) به کشور پس از گذران دوره درمان در آمریکا سبب سوال کردن از قدرت او برای انجام وظایف رسمی‌اش نشد با توجه به اینکه بیماری‌اش بسیار جدی بود. حتی این شایعات نیز منتشر شده بود که سلطان به کشور باز می‌گردد تا پس از ناکامی در درمان سرطان،‌ در کشور خود بمیرد اما در این شایعات هم و تمایل وی برای کناره‌گیری از مسئولیت‌هایش تشکیک شده بود.

این تردید آمریکا به این بازمی‌گردد که اولا، آل سعود دوست ندارد سنت‌شکنی کند چه آنکه هیچ یک از ولی‌عهد‌های سابق تاکنون استعفا نداده بودند و دوما هیئت بیعت برای این تشکیل شده بود که در صورت مرگ، جانشین یا ولی‌عهد پیدا کند.

بر خلاف شاهزاده سلطان، تلگراف (06RIYADH8921 ) توضیح می‌دهد که با توجه به افراد خانواده حاکم که باقی مانده است، استعداد و نه اولویت سنی، تعیین کننده اصلی برای رسیدن به تخت شاهی است. این تلگراف اعلام می‌کند که پسران کوچکتر حتی نوادگان ملک عبدالعزیز امکان حقیقی تکیه زدن بر تخت شاه را دارند. شاهزادگان فرزند عبدالعزیز مرده‌اند. اینها احساس کرده‌اند که با فرزندان موسس سعودی مساوی‌اند. همچنین شاهزادگان از نسل فرزندان طرد شده مانند شاهزاده مشاری بن عبدالعزیز که یک دیپلمات انگلیسی را کشت یا سعد بن عبدالعزیز که پسرش ملک فیصل را ترور کرد، در هیئت بیعت حق رای مساوی با هر شخص دیگر دارد.

طبق این تلگراف، این تحولات جدید به نوادگان موسس سعودی که مناصب بلندپایه‌ای دارند، مانند محمد بن سعود، مشعل بن سعود، سعود بن فیصل، ترکی بن فیصل، محمد بن فهد، فیصل بن بندر، متعب بن عبدالله، خالد بن سلطان، فهد بن سلطان، بندر بن سلطان، محمد بن نایف و عبدالعزیز بن سلمان، انگیزه‌ای داد. همچنین سودبرندگانی هم خارج از خاندان حاکم هستند که این تلگراف به آنان نیز پرداخته است. به خصوص روند تحول سیاسی تدریجی در عربستان پس از آنکه دریافت هیئت بیعت گامی به سوی اصلاح سیاسی و ثبات بیشتر  و عوض کردن قواعد شخصی با نهادهاست.

این تلگراف اضافه می‌کند که این امر، مورد قبول تاجران است که با یقین بیشتری به سرمایه‌گذاری می‌پردازند در حالی که تلگراف نقل می‌کند که لیبرالها اعتقاد دارند که با حل مسئله خلافت، ملک عبدالله به سراغ اصلاحات سیاسی می‌رود و بر همین اساس سفارت آمریکا در ریاض، معتقد است که عربستان با ثبات است و منافع ملی آمریکا را حفظ می‌کند و برای همین آمریکا نیز یکی از سودکنندگان است.

به موازات بهره‌برندگان، این تلگراف احتمال داد که کاهش اهمیت نقش عامل سنی و عدم اختیار شاه در تعیین جانشین خود، سبب می‌شود شاهزادگانی مانند مشعل بن عبد العزیز، عبد الرحمن بن عبد العزیز، ونایف بن عبد العزیز از ترتیبات جدید خرسند نباشند. شاهزاده مشعل که پیش از این بارها از حق خود تصاحب منصب ولایت‌عهده صحبت کرده و اعتراض کرده بود، در سایه تغییرات جدید تحقق آرزویش دشوار شده بود.

این تلگراف در عین حال از روند جبران غیرمستقیمی سخن گفت که شاهزاده مشعل [در قبال آنچه از دست می‌داد] به آن رسید به طوری که شرکت بین‌المللی او با شرکت‌های خارجی آلمانی و چینی بر سر طرح‌هایی اصلی در عربستان رقابت می‌کرد که ارزش آن به میلیاردها دلار می‌رسید.

آرزوهای شاهزاده مشعل در تلگلرافی دیگر که تاریخ آن 1995 به شماره (95RIYADH5405 ) است و تلگرافی که از اختلاف سنی مشعل بن عبدالعزیز سخن می‌گوید باز می‌گردد و سوالاتی مطرح می‌کند در آن دوره، از اینکه آیا از شاهزاده سلطان کوچکتر است و این قبل از آن است که شواهد مطمئن نشان داد که شاهزاده مشعل و عبدالمحسن بن عبدالعزیز از شاهزاده سلطان بزرگترند.

این تلگراف آورده است که شیخ عبدالمحسن التویجری به نقل از عبدالله [شاه کنونی] ولی‌عهد وقت نقل کرده است که وی از اینکه مشعل معاون دوم نخست‌وزیر وقت در سال 1982 شده است، بشدت ناراضی است که تصمیم آن را سه نفر با سرعت گرفته‌اند یعنی: فهد، عبدالله و سلطان که این مسئله هم سبب شد مشعل ناخرسندی خود را به بندر بن عبدالعزیز نشان بدهد که مسئله او را بر عهده داشت.

این تلگراف می‌افزاید که در سال‌های بعد مشعل به این نتیجه رسید که برادرانش او را فاقد ویژگی‌هایی می‌دانند که شاه باید داشته باشد که این تلگراف این ویژگی‌ها را ذکر کرده است: سعودی نبودن مادرش، سابقه کم‌رنگ او که کارمندی دولتی بوده و سوم آوازه جنجالی او. اما شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزیز برادر تنی سلطان، و برادر تنی کوچک پس از ولی‌عهد کنونی، خود را نفر بعدی لیست انتظار می‌دید.

تلگراف شماره (09RIYADH1434 ) نشان می‌دهد که بر خلاف اینکه عبدالله بن عبدالعزیز [شاه کنونی] از لحاظ سنی در مرتبه دوم است، شانسش به دلیل سابقه‌ دولتی‌اش اندک است به طوری که تاکنون [یعنی آن زمان] دو بار از منصب خود که حاکم بوده کنار گذاشته شده و این امر قدرت او برای رقابت را زیر سوال می‌برد.

تلگراف شماره (07RIYADH296 ) به نقل از یک منبع مطلع از اتفاقات جاری در خاندان حاکم نشان می‌دهد که درگیری لفظی شدیدی میان شاهزاده سلمان حاکم ریاض که منبع اختلافات داخلی شمرده می‌شود، و برادرش عبدالرحمن بن عبدالعزیز درگرفته است و وی به ترتیب جانشینی جدید اعتراض کرد و سلمان از عبدالرحمن خواسته است که ساکت شود و به سراغ کار خود بازگردد.

در میان بلندپروازی‌های مشعل و اعتراضات برادرش عبدالرحمن، نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور [ولی عهد کنونی] ظاهر شد که از زمان رسیدن ملک عبدالله به تخت شاهی آرزو داشت معاون دوم بشود و این متعلق به قبل از این است که این منصب از جانب شاه، اختیاری اعلام شود. تلگرافی دیگر اشاره می‌کند که نایف خیلی بر برادرش سلطان یا عبدالرحمن تکیه می‌کرد تا برایشان امکان انتخاب یکی از آنان برای منصب ولی‌عهدی به هنگامی که دیگری شاه شد، باشد اما با تشکیل هیئت بیعت، نایف آنچه آن را مسیر داخلی به سوی تخت شاهی می‌نامید از دست داد. با تحقق تمایل نایف در سال 2009 برای رسیدن به منصب معاون دومی، تلگراف‌های سفارت امریکا دیگر از تعیین او به این معنا که انتقال او برای خلافت برادرش سلطان حتمی است، سخن نمی‌گفت.

تلگراف (09RIYADH496 ) اشاره می‌کند که شاه پس از آنکه منصب مذکور از زمان به قدرت رسیدن خالی مانده بود، ناچار شد این گام را بردارد. بنابراین ولی‌عهد سلطان بن عبدالعزیز در همه اهداف و مقاصد ناتوان ماند و شاه هم می‌خواهد با خارج سفر کند و باید کسی باشد که مسئول باشد و نایف با توجه به سنش میان همه فرزندان عبدالعزیز و منصبش در وزارت کشور و با توجه به آدابی که وجود دارد، بهترین نامزد برای این کار است.

تلگراف شماره (09RIYADH482 )  جزئیاتی بیشتر نقل می‌کند و از محمد بن نایف معاون وزیر کشور [و فرزند وزیر کشور] نقل می‌کند که به سفیر آمریکا گفته است که نباید به پدرش از منظر جانشینی نگریسته بشود بلکه یک ضرورت اداری بوده است.. این سخن، دلیلی دیگری، که عدم گرایش سفارت آمریکا را به این اعتقاد تفسیر می‌کند که تعیین نایف در معاونت دومی شاه اشاره‌ای است به اینکه او «ولی‌عهد بعدی» است، در این اقدام شاه نمود یافت که وی همزمان با صدور دستور تعیین نایف در معاونت دومی، دستور تعیین مشعل بن عبدالله پسر خود در مقام حاکم نجران در مرز یمن را صادر کرد. این دستور پس از آن صادر شد که این منصب چند ماه به دلیل برکناری حاکم نجران که موفق نشد تنش ساکنان شیعی اسماعیلیه را آرام کند، خالی مانده بود.

سفارت تاکید کرد که این منصب [حاکم نجران] حساس است و این اقدام تعجبی برانگیخته است چرا که مشغل بن عبدالله 35 ساله جوان بود و بی‌تجربه و در آن زمان در وزارت خارج کار می‌کرد.

سفارت در تلگراف خود درباره تعیین نایف به معاون دومی شاه، می‌نویسد که ما به این تعیین به عنوان اقدامی که جبران‌کننده و برای رضایت گسترده محافظه‌کارانی باشد که با اصلاحات شاه مخالف هستند، گرایشی نداشتیم. در حالی که نایف در دیدی گسترده، یک محافظه‌کار به شمار می‌رود. این موضوع برای وزیری که توجه کاملش معطوف به تقویت نظام است، امری غافلگیرکننده نیست. سفارت می‌افزاید: بیشتر ناظران معتقد بودند که عبدالله ولی‌عهد سابق محافظه‌کارتر و مترجع‌تر از این بود که الان شاه است.

تلگراف شماره (09RIYADH1434) نشان می‌دهد که خاندان سدیری در کنار شاهزاده نایف، شاهزاده سلمان را نیز از میان فرزندان عبدالعزیز گزینه‌ای منطقی‌تر و بهتر برای رسیدن به تخت شاهی می‌دید. اما آنچه در واقعیت رخ میداد  اینطور نبود. زیرا او برادر تنی شاهزاده نایف بود. این تلگراف می‌گوید که اگر برای تاریخ این امکان وجود داشت که چگونگی رقم خوردن تحولات را راهنمایی کند، احتمال داشت که سایر اعضای خاندان را با این مسئله مخالف کند که احتمال وجود دو شاه متوالی از سدیری‌ها وجود ندارد اگر نایف به تخت شاهی برسد.

با این حال، تلگراف (06RIYADH8921 ) به نقل از برخی مسئولان اعلام می‌کند که اعتقاد داشتند حاکم ریاض سلمان بن عبدالعزیز از احترام کافی برخوردار است تا در انتخابات در هیئت بیعت پیروز شود اما شاهزاده احمد بن عبدالعزیز، طبق اعلام این تلگراف زیر سایه نایف کار میکند چرا که معاون وزیر کشور [نایف] است. این تلگراف اشاره می‌کند که وی کوچکترین عضو هفت نفره سدیری‌هاست که ممکن است نامزدی او با اعتراض افرادی روبه‌رو شود که به متمرکز شدن قدرت در این شاخه از خاندان اعتراض دارند.

خارج از دایره برادران سدیری، شاهزاده صطام که معاون امیر منطقه ریاض است، طبق گفته تلگراف آمریکایی، نامزدی پنهان است و او با دنبال کردن شاهزاده سلمان به دنبال ارتقاء دادن جایگاه خود است در حالی که شاهزاده مقرن رئیس دستگاه اطلاعات در این تلگراف فرد مبهم توصیف شده که همیشه همراه پادشاه است و او را برای تخت شاهی نامناسب می‌بینند به دلیل اینکه مادرش یمنی است اما این تگلراف احتمال داد که اگر شرایطش فراهم شود، نسب مادرش چندان مشکلی ایجاد نخواهد کرد.

به دنبال بلندپروازی تعدادی از شاهزادگان سعودی، سفارت به این تحلیل رسید که هیئت بیعت تغییری در ماهیت حکومت عربستان ایجاد نخواهد کرد چرا که این هیئت برای این هدف اصلی تشکیل شد که مانع اختلافات و کشمکش‌های جانشینی شود که می‌توانست عربستان را تهدید کند بخصوص اینکه بسیاری از شاهزادگان سعودی پا در سن گذاشته‌اند حال آنکه تهدیدهای منطقه‌ای برای عربستان افزایش یافته است برای همین سفارت معتقد بود که نظام جدید آماده شده برای تسهیل روند انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به نوادگان بااستعدادتر نه به افراد مسن‌تر.

در نهایت، سفارت آمریکا به این نتیجه رسید و تاکید کرد که روند انتقال قدرت در عربستان دارای تاریخی مقاوم در برابر دخالت خارجی است و اگر تاریخ می‌توانست نقش هادی را داشته باشد، هر نامزدی که ظهور می‌کرد می‌توانست بر حمایت برادران خود تکیه کند و اولویت نخستش تقویت موضعش برای ضمانت استمرار دولت آل سعود بود. علاوه بر این، هر پادشاهی در آینده برای حمایت منافع عربستان از طریق شراکت تعیین‌کننده با آمریکا تلاش می‌کرد.

تلگراف (07RIYADH296 ) مناقشات و اختلافات داخل خاندان حاکم عربستان را طی سالهای گذشته که فقط به قانون بیعت محدود نمی‌شود، ظاهر کرد. و این وقتی رخ داد که خاندان حاکم عربستان را یک خانواده توصیف کرد که در عین حال حزبی سیاسی نیز هست. این تلگراف از تلاش شاهزاده سلمان و نایف برای رویارویی با شاه در خصوص حرکت به سوی کاستن از امتیازات و مشخصا روند اختصاص اراضی سخن به میان می‌آرود که برخی شاهزادگان در پشت این روند سودهایی در حد چندین میلیون دلار کسب کردند و همین ولی‌عهد سابق یعنی سلطان را واداشت تا در کنار شاه بایستد. وی به برادرانش تاکید کرد که به چالش‌کشیدن شاه خط قرمز اوست و بر ثبات و امنیت داخلی که آن را هدف اصلی خاندان حاکم دانست، تاکید کرد و افزود: اگر عبدالله را به چالش بکشیم کار به کجا خواهد رسید؟

سفارت آمریکا به نقل از یکی از منابع خود تحلیلی را از گام سلطان در بیان این حرف که «ملک عبدالله خوب و حکیم» است «اما سلطان باهوش و زیرک» است، اعلام کرد و افزود که آنچه ولی‌عهد گفت نشان می‌دهد که او شاه را حمایت می‌کند یا حداقل این است که آشکارا با اقدامات اصلاح‌گرایانه شاه مخالف نیست و از آنجا که عبدالله شاه است و خودش ولی‌عهد، بنابراین با استقامت در پشت سر رئیس خود می‌ایستد.

تلگراف به نقل از منابع مطلع در سال 2006 اعلام کرد که پیش‌نویس اولیه سیستم هیئت بیعت حاوی اعطای حق رأی در هیئت به برخی مفتی‌های سعودی مانند عبدالعزیز الشیخ و صالح بن حمید رئیس مجلس شورا بود بدون اینکه این رویکرد مجالی برای تنفس بیابد.

در حالی که سفارت در در نظرگرفتن این نکته که برخی معتقدند عدم سهیم کردن افرادی غیر از خاندان حاکم در هیئت بیعت مانع شراکت تاریخ آل سعود و نهاد دینی در عربستان است، تردید کرده است، اما سفارت تاکید کرد که روشن است که به دانشمندان نقشی اساسی برای تعیین شاهان آینده داده نشده است و نهاد دینی در عربستان پس از این تصمیم در مقابیسه با دموکرات‌ها نامیدتر شده است.

ناگفته نماند که سیستم هیئت بیعت به اعضای خود این حق را می‌دهد که شاه را مجبور کنند اختیارات خود را در صورت بیمار شدن یا دعوت برای بیعت ولی‌عهد به عنوان شاه در صورت تایید گزارش پزشکی مبنی بر ناتوانی همیشگی از اجرای وظایف، به ولی‌عهد منتقل کند و حتی اگر ناتوانی شاه و ولی‌عهد او محرز و ثابت شود، شورای حکومتی موقتی تشکیل شود تا مقدمات انتخاب پادشاه جدید صورت بگیرد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
اي خاك بر سر چنين كشور پولداري كه ديگران برايش تصميم مي گيرند