مدیران خودرو
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۲۲
داغ کنيد+ ۰
با شروع عملیات والفجر ۵ شهید چیت‌سازیان یک راهکاری باز می‌کند و گردان شهید سلگی را به عقبه دشمن هدایت می‌کند. این گردان از پشت سر به دشمن حمله می‌کند و بدون حتی یک تلفات، مواضع دشمن را به تصرف درمی‌آورد. بعثی‌ها در این عملیات طوری غافلگیر شده بودند که در ابتدای حمله فکر می‌کردند نیرو‌های خودشان به سمت‌شان تیراندازی می‌کنند!
فرماندهی که دشمن سرش  را می‌خواست
به گزارش جهان نیوز به نقل از روزنامه جوان، در یکی از دیدار‌های مردمی با مقام معظم رهبری، وقتی که یکی از مداحان حاضر در جلسه جمله «اگر می‌خواهی از سیم خاردار دشمن رد بشوی باید از سیم خاردار نفست عبور کنی» را به رهبری منصوب و ایشان تصحیح می‌کنند: «این حرف من نیست.

حرف یک رزمنده همدانی است، چنانچه می‌خواهی از سیم خاردار عبور کنی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی.» این رزمنده همدانی کسی نیست جز سردار شهیدعلی چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات - عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان که ۴ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ماووت عراق به شهادت رسید.

علی چیت‌سازیان متولد ۱۳۳۹ در روستای «دره مرادبیگ» از توابع شهرستان همدان بود. او به عنوان یک نیروی اطلاعاتی، سال‌ها از میادین مین و سیم خاردار‌های دشمن عبور کرد و همانطور که خود گفته بود، پیش از هر عملیاتی ابتدا از سیم خاردار نفسش عبور می‌کرد. در گفتگو با سردار رضا میرزایی از همرزمان شهید چیت‌سازیان، گذری به زندگی جهادی این سردار رشید جبهه‌ها انداختیم. 

شناخت شما از شهید چیت‌سازیان به چه زمانی برمی‌گردد؟

من در بحبوحه انقلاب با علی چیت‌سازیان آشنا شدم. آن زمان همدان جمعیت زیادی نداشت و افراد شاخص انقلابی زود به چشم می‌آمدند.

شهید چیت‌سازیان در زمان انقلاب نوجوان بود. در راه‌اندازی تظاهرات خصوصاً راهپیمایی‌های دانش‌آموزی بسیار فعال بود و همینطور در نشر، پخش نوار‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام فعالیت می‌کرد. از همان زمان بین بچه‌های انقلابی همدان، ایشان یک چهره شاخصی بود.

با زیرکی و هوش سرشاری که داشت، سعی می‌کرد ردی از خودش برجای نگذارد و از گزند مأموران در امان بماند. این آشنایی از همانجا رقم خورد و تا بعد از انقلاب و ورود به جبهه‌های جنگ ادامه داشت. 

چطور شد که ایشان به عنوان یک نیروی اطلاعاتی شناخته شدند؟

بعد از پیروزی انقلاب، مدتی شهید چیت‌سازیان به عنوان بسیجی به کردستان اعزام شد. در خود همدان هم مبارزه بی‌امانی با ضدانقلاب داشت. اوایل انقلاب گروهک‌ها عمده فعالیت‌های‌شان در خیابان بوعلی همدان بود. یک دوستی داشتیم به نام آقای شریفی (اگر اشتباه نکنم) از بچه‌های حزب‌اللهی بود و در خیابان بوعلی دکه داشت. شهید چیت‌سازیان زیاد به آنجا می‌رفت و با ضدانقلاب درگیر می‌شد.

جمع‌شان را از هم می‌پاشید و در کنار مبارزه با آنها با زبان نرم هم سعی می‌کرد جوان‌هایی که فریب منافقین را خورده بودند، سر راه بیاورد؛ اتفاقاً بسیاری از همین جوان‌ها را اهل کرد. همه این مسائل باعث شد که فرماندهان به توانایی‌های شهید چیت‌سازیان پی ببرند؛ بنابراین مدتی ایشان در پادگان قدس، مربی آموزشی شده بود. با شروع جنگ، ایشان در چند عملیات بسیار خوش درخشید.

زمانی که قرار شد تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) به فرماندهی شهید همدانی تشکیل بشود، همه ما به اتفاق گفتیم بهترین گزینه برای فرماندهی معاونت اطلاعات - عملیات تیپ کسی نیست جز علی چیت‌سازیان، چراکه واحد اطلاعات نیاز به یک فرد توانمند و در عین حال باهوش و شجاع داشت که چیت‌سازیان همه این خصوصیات را دارا بود.
 
قبل از تشکیل تیپ ۳۲، رزمندگان همدانی در قالب چه یگانی به جبهه می‌رفتند؟

اوایل شروع دفاع‌مقدس، چون هنوز در استان تیپ تشکیل نشده بود، ما دو گردان تشکیل دادیم و به جبهه‌ها فرستادیم. مثلاً در عملیات مسلم‌بن‌عقیل این دو گردان در ذیل تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) به عملیات مسلم‌بن عقیل ورود کردند. در این عملیات شهید چیت‌سازیان عملکرد فوق العاده‌ای داشت.

ایشان آن زمان فرمانده یکی از گروهان‌ها را برعهده داشت. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل، رزمندگان توانستند ارتفاعات مشرف به شهر مندلی عراق را تصرف کنند و سپس از سراشیبی به سمت این شهر بروند. در آنجا شهید چیت‌سازیان تصاویر حضرت امام را روی دیوار‌های شهر می‌چسباند، اما روز بعد که پاتک دشمن شروع می‌شود، نیرو‌های خودی مجبور می‌شوند به ارتفاعات عقب‌نشینی کنند.

در این حین پیکر حدود ۹۰ نفر از رزمندگان که از سراسر کشور بودند، در منطقه جا می‌مانند و این پیکر‌ها تا سالیان درازی مفقود بودند، اما عملکرد شهید چیت‌سازیان در اینجا خودش را نشان می‌دهد. ایشان توانسته بود به همراه نیروهایش حدود ۱۴۰ نفر از بعثی‌ها را به اسارت دربیاورد.

وقتی که پاتک سنگین عراقی‌ها شروع می‌شود، شهید چیت‌سازیان مسئولیت حمل و بازگرداندن تعدادی از مجروحین را برعهده اسرا می‌گذارد، به این ترتیب از شهادت و جا ماندن تعداد قابل توجهی از نیرو‌های خودی جلوگیری می‌کند. 

شما هم در این عملیات حضور داشتید؟

من قبل از عملیات در قصرشیرین بودم. شب عملیات خودم را به منطقه رساندم. گردان بچه‌های همدان که چیت‌سازیان هم همراه شان بود، به خط دشمن زده بودند. با شنیدن خبر پاتک سنگین دشمن، تصور می‌کردیم که این گردان متلاشی شده است، اما چند ساعت بعد دیدیم اکثر بچه‌های گردان دسته‌دسته و گروه‌گروه از راه رسیدند و بازگرداندن مجروحین که ابتکار شهید چیت‌سازیان بود، یکی از صحنه‌های به یادماندنی شد که من آن روز به چشم دیدم. 

عملکرد شهید چیت‌سازیان به عنوان فرمانده اطلاعات- عملیات تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان چگونه بود؟

این شهید بزرگوار اولین کاری که کرد، انتخاب تعدادی از جوان‌های رشید و شجاع تیپ برای واحد اطلاعات- عملیات بود. بعد این بچه‌ها همراه علی چیت‌سازیان به منطقه مهران رفتند و آنجا شناسایی‌های بسیار خوبی انجام دادند. یکی از خصوصیات شهید چیت‌سازیان این بود که شخصاً به عقبه دشمن نفوذ می‌کرد.

خب معمولاً معاون اطلاعات- عملیات شخصاً یک یا دو بار به منطقه دشمن می‌رود، اما چیت‌سازیان از ابتدا تا انتهای تمامی عملیات‌های شناسایی، خودش همراه نیرو‌ها به عمق خطوط دشمن می‌رفت و شناسایی را انجام می‌داد.

در بسیاری از مواقع ایشان اول جلو می‌رفت و مسیر را هموار می‌کرد، بعد به نیروهایش می‌گفت که آنها کار را ادامه بدهند. بعضی وقت‌ها چیت‌سازیان به همراه یکی از نیروهایش برای شناسایی می‌رفت، یعنی دو نفری کیلومتر‌ها تا عمق عقبه دشمن نفوذ می‌کردند.

در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران عراق و ارتفاعات سخت پیرانشهر، شهید چیت‌سازیان عملکرد بسیار درخشانی داشت یا در عملیات والفجر ۸ شاهد بودیم که ایشان در بین گردان‌های رزمی حضور می‌یافت و هرجا که کار گره می‌خورد، کارگشایی می‌کرد. زمانی که تیپ انصار تبدیل به لشکر شد، شهید چیت‌سازیان از سال ۶۴ به بعد هم فرمانده اطلاعات- عملیات بود هم فرمانده محور عملیاتی، یعنی اگر سه یا چهار گردان می‌خواستند عملیاتی انجام بدهند، ایشان در ابتدا به عنوان فرمانده اطلاعات راهکار‌ها را باز می‌کرد و در گام بعدی به عنوان فرمانده محور، نیروهای عمل‌کننده عملیات را هدایت می‌کرد. 

عملکرد واحد اطلاعات در کدام عملیات شاخص‌تر بود؟‌

نمی‌شود یک عملیات خاص را نام برد، اما در کل در عملیات والفجر ۸ واحد اطلاعات- عملیات سپاه خیلی خوب عمل کرد. در این عملیات برادر مصیب مجیدی جانشین چیت‌سازیان در اطلاعات- عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) به شهادت رسید؛ مصیب واقعاً شخص توانمندی در مباحث اطلاعاتی و شناسایی‌ها بود. این دو نفر مثل دو دوست و بالاتر از آن دو برادر بودند، هرچه درخصوص شهید چیت‌سازیان و توانمندی‌ها و شجاعتش بگوییم، مصیب همه این خصوصیات را داشت.

در زمان جنگ یاد ندارم گروهی از بچه‌های اطلاعاتی به عقبه دشمن رفته و یکی از این دو نفر همراهی‌شان نکرده باشند. شهید مصیب مجیدی هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ روحیه و هوش آدم توانمندی بود. 

تا زمانی که مصیب به شهادت نرسیده بود، می‌دیدیم که اطلاعات- عملیات لشکر انصار فوق‌العاده قدرتمند است. حتی برای قرارگاه‌های کربلا و خاتم‌الانبیا (ص) که قرارگاه مرکزی بود و خودش یک واحد مجزای اطلاعات- عملیات داشت و مدیریت می‌کرد، علی چیت‌سازیان به قرارگاه می‌رفت و در آنجا کار‌های بزرگی انجام می‌داد، اما متأسفانه وقتی که در والفجر ۸ مصیب مجیدی به شهادت رسید، واحد اطلاعات لشکر ما آن قابلیت سابق را تا حدی از دست داد. چیت‌سازیان با شنیدن خبر شهادت مصیب گفت که کمرم شکست.

بعد از شهادت برادر مصیب وقتی که وارد عملیات کربلای ۴ و ۵ شدیم، همگی دیدیم که از قدرت واحد اطلاعات لشکر کم شده است. همانجا متوجه جایگاه شهید مجیدی شدیم. شهادت مصیب مجیدی تأثیر زیادی روی چیت‌سازیان گذاشته بود.

من به جرئت می‌گویم علی چیت‌سازیان قوی بود، ولی مصیب قوی‌تر. این حرف را از زبان خود چیت‌سازیان می‌گویم که بار‌ها به مصیب می‌گفت: تو باید فرمانده اطلاعات- عملیات بشوی، اما مصیب قبول نمی‌کرد.

برای این دو مرد بزرگ، فرماندهی و اینطور مسائل اصلاً مطرح نبود، مهم این بود که بتوانند وظایف‌شان را در جبهه و عملیات به خوبی انجام بدهند. 

خصوصیات اخلاقی شهید چیت‌سازیان چگونه بود که بعد از سال‌ها همچنان همرزمانش از ایشان به خوبی یاد می‌کنند؟

شهید چیت‌سازیان اخلاص داشت و همین یک رنگی و بی‌ریایی‌اش باعث می‌شد که همه او را دوست داشته باشند، خصوصاً نیروهایش عاشقش بودند. شهید چیت‌سازیان هیچ وقت به کسی نمی‌گفت جلو برو. خودش جلو می‌رفت و بعد به نیروهایش می‌گفت پشت‌سر من بیاین.

وقتی بچه‌های اطلاعات می‌دیدند در تمامی مراحل شناسایی عقبه دشمن، شهید چیت‌سازیان همراهی‌شان می‌کند، آنها هم روحیه می‌گرفتند و بهتر کارشان را انجام می‌دادند. شهید چیت‌سازیان یک استراتژی یا تاکتیک داشت که می‌گفت نیرو‌های رزمی ما باید در شب عملیات از رخنه‌های بین خطوط دشمن عبور کنند و با شروع عملیات از پشت‌سر به او ضربه بزنند. همه اینها نشان از تسلط چیت‌سازیان به منطقه عملیاتی می‌داد. 

پیش آمده بود که ایشان تاکتیک مدنظرشان را در عملیاتی پیاده کنند؟

در عملیات والفجر ۵ در منطقه چنگوله که بهمن سال ۶۲ انجام گرفت، تیپ انصار با تیپ امیرالمؤمنین (ع) و تیپ نبی‌اکرم (ص) قرار بود به صورت مشترک این عملیات را انجام بدهند. هدف ما هم آزادی ارتفاعات چنگوله بود، هم اینکه نیرو‌های دشمن را به این سمت بکشانیدم تا با شروع عملیات خیبر در سوم اسفندماه ۱۳۶۲، رزمندگان حاضر در این عملیات راحت‌تر بتوانند به اهداف شان دست پیدا کنند.

در واقع والفجر ۵ یک عملیات ایذایی قبل از شروع عملیات بزرگ خیبر بود. یکی دو هفته مانده به عملیات به تیپ ما اطلاع دادند که باید در این عملیات شرکت کنیم. در همین زمان کم شهید چیت‌سازیان شناسایی‌های خوبی انجام داد و گفت باید گردان‌ها را به عقبه دشمن ببریم و از پشت سر به خطوط آنها حمله کنیم.

با شروع عملیات، چیت‌سازیان راهنمای گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) از شهرستان نهاوند شد. شهید حاج‌میرزا محمد سلگی فرماندهی این گردان را برعهده داشت. سلگی از فرماندهان بسیار شجاع جنگ بود که مقام معظم رهبری شرح حالش را در کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» خوانده و به ایشان بسیار ابراز لطف و عنایت کرده بودند. به هرحال با شروع عملیات والفجر ۵ شهید چیت‌سازیان یک راهکاری باز می‌کند و گردان شهید سلگی را به عقبه دشمن هدایت می‌کند.

این گردان از پشت سر به دشمن حمله می‌کند و بدون حتی یک تلفات، مواضع دشمن را به تصرف درمی‌آورد. بعثی‌ها در این عملیات طوری غافلگیر شده بودند که در ابتدای حمله فکر می‌کردند نیرو‌های خودشان دارند به سمت‌شان تیراندازی می‌کنند! این عملیات با ابتکار شهید چیت‌سازیان بسیار موفقیت آمیز بود. شهید سلگی هم نقش بسیاری در آن داشت؛ سلگی جانباز ۷۰ درصد دفاع‌مقدس بود که چهار سال پیش براثر مجروحیت‌های دوران جنگ به شهادت رسید. 

گویا دشمن هم پی به توانایی‌های شهید چیت‌سازیان برده بود؟

بله. حتی برای سرش جایزه گذاشته بودند. معمولاً وقتی در عملیاتی دشمن از ما اسیر می‌گرفت، استخبارات سعی می‌کرد اسرا را تخلیه اطلاعاتی کند. رفته‌رفته بعثی‌ها متوجه می‌شدند که در عملیات مختلف چه کسانی بیشتر به آنها ضربه می‌زنند. از همین طریق چیت‌سازیان را شناخته بودند؛ بنابراین برای اسارت یا شهادت ایشان جایزه تعیین کرده بودند. 

علی چیت‌سازیان چطور به شهادت رسید و زمان شهادتش شما کجا بودید؟

ایشان ۴ آذر ۱۳۶۶ در منطقه ماووت عراق به شهادت رسید. من حدود یک‌سال فرمانده همان محور عملیاتی بودم که چیت‌سازیان در آنجا شهید شد. خیلی وقت‌ها شاهد بودیم که ایشان به محور ما می‌آمد و برای شناسایی منطقه دشمن به عمق خطوط‌شان نفوذ می‌کرد و گاهی یکی، دو روز همانجا می‌ماند و بعد برمی‌گشت.

به نظرم اول آذر ۶۶ بود که سردار شادمانی فرمانده وقت لشکر انصار از من خواست برای شرکت در جلسه‌ای با حضور نیرو‌های تدارکات و پشتیبانی به همدان بروم. مدتی بود از لحاظ تدارکات در مضیقه بودیم و این جلسه برای رفع مشکلات برگزار می‌شد. خلاصه به همدان رفتم و شب در منزل ماندم.

روز بعد به محل جلسه در حسینیه لشکر رفتم. چیت‌سازیان آمد و رو‌به‌رویم نشست. طوری نگاهم می‌کرد که انگار با من کار دارد. از نفر کناری‌ام خواستم جایش را با ایشان عوض کند. شهید کنارم نشست و آرام گفت که می‌خواهد به منطقه برود و از من می‌خواست که با هم برویم. گفتم دیشب به همدان برگشتم. این جلسه هم تا عصر طول می‌کشد و می‌خواهم یکی، دو روز دیگر در خانه بمانم.

اصرار کرد که برویم و من گفتم خب شما بمان دو روز دیگر با هم می‌رویم. قبول نکرد، در حالی که ساکش را همراهش آورده بود، رفت. من فردا یا پس‌فردای آن روز به محور خودمان برگشتم. تا رسیدم، پسرعمویم رضا محمد میرزایی که جانشین محور بود، گفت چیت‌سازیان به شهادت رسید.

جا خوردم. گفتم من دو روز قبل او را دیدم. چطور شهید شد؟ گویا علی چیت‌سازیان به همراه تعدادی از بچه‌های اطلاعاتی برای شناسایی منطقه دشمن رفته بودند که وارد میدان مین می‌شوند. علی از همراهانش می‌خواهد همانجا بمانند و خودش جلوتر می‌رود. ناگهان دشمن او را می‌بیند و با گلوله خمپاره ۶۰، او را مورد اصابت قرار می‌دهند. پیکرش در میدان مین می‌افتد و به شهادت می‌رسد.

علی چیت‌سازیان در حالی به شهادت رسید که تنها پنج ماه قبل، برادرش محمدامیر چیت‌سازیان، فرمانده گروهان واحد مهندسی رزمی جهاد سازندگی به شهادت رسیده بود؛ روح‌شان شاد.
https://jahannews.com/vdcaoino049nwu1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما

هنر بخرج می‌دادید عکسی از این شهید پی گذاشتيد