مدیران خودرو
يکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۲۶
داغ کنيد+ ۱
نسبت به دوستان شهیدش ادب و نزاکت خاصی را رعایت می‌کرد. دو زانو می‌نشست. انگار که او حضور دارد و در حضورش قدرت تکلم ندارد.
ماجرای فرمانده‌ای که حضور شهدا را احساس می‌کرد
گروه فرهنگی جهان نیوز: وقتی کاظم می آمد کنارش می‌نشستم و گرم صحبت می‌شدیم. من از دوستانم و او از دوستانش. نسبت به دوستان شهیدش ادب و نزاکت خاصی را رعایت می کرد.

دو زانو می‌نشست. انگار که او حضور دارد و در حضورش قدرت تکلم ندارد.

از خلق و خوی‌شان می‌گفت و لحظه شهادت‌شان و سلام بر سیدالشهدای آخرشان و بی رودر بایستی گریه می کرد.

با خودم فکر می‌کردم که کاظم با آنها به حدی زیسته که فقط یاد آنها آرامش می‌کند.

صحبتش که تمام می‌شد به جمع دو نفره خودمان برمی‌گشت و راحت می‌نشست و پایش را دراز می‌کرد و یا لم می‌داد.

راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید
مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید
https://jahannews.com/vdchkinwv23nvmd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما