مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد...اقرار به مستعمره بودن ایران نمود...ملت ایران را تحت اسارت آمریکاییها قرار داد.
به گزارش جهان نیوز، «ماده واحده ـ مجلس سنا در جلسه خود متن یادداشت شماره 8296 مورخ 26/8/1342 وزارت امور خارجه شاهنشاهی و یادداشت شماره 299 مورخ 18 دسامبر 1963 سفارت کبرای ایالات متحده آمریکا در تهران را مورد بررسی قرار دهد.»
این لایحه مبهم و نامشخص پس از به صدارت رسیدن حسنعلی منصور (از سرکردگان تشکیلات فراماسونری در ایران) در سال 1343، به مجلس سنا داده شد. اما متن یادداشت وزارت امور خارجه و از آن مهمتر مفاد یادداشت سفارت آمریکا چه بودند که این ماده واحده براساس آن شکل گرفته بود و قبل از هر کاری، جزو اولین اقدامات دولت منصور به حساب آمد؟!
شاید به جز خود منصور، کمتر کسی از محتویات نامهها و یادداشتهای فوق باخبر بود که حکایت از مصونیت قضائی مستشاران نظامی آمریکا و خانوادهها و منسوبین آنها داشت.
نکته دیگر برای تعجیل در تصویب لایحه یا ماده واحده مذکور این بود که در زمان طرح آن، مجلس سنا در ایام تعطیلات تابستانی به سر میبرد. اما منصور برای اتمام تعطیلات مجلس، صبر نکرد و تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده، برای رسیدگی به چند لایحه دیگر از جمله بودجه کل کشور و تأسیس مرکز آمار ایران را نمود و در کنار آنها، همان ماده واحده مرموز بهعنوان «تصویب دو فقره یادداشت بین وزارت خارجه و سفارت آمریکا» را مطرح کرد!
چگونه کاپیتولاسیون را تصویب کردند
سرانجام در 3 مرداد 1343 صحنهآرایی بهگونهای انجام گرفت که سناتورها را تا نیمه شب در مجلس سنا نگاه داشته و در نزدیکی نیمهشب و شرایط خواب و بیداری، بدون این که اسمی از «کاپیتولاسیون» برده شود، متن یادداشتهای متبادله که همان «کاپیتولاسیون» بود را طرح کردند و از تصویب سنا گذراندند!
یکی از دستاندرکاران مطبوعاتی وقت که خود شاهد جریان آن جلسه بود، از بیخبری کثیری از سناتورها از اصل واقعه و وحشت دولتیها از دفاع علنی و واضح از لایحه، خبر داده و میگوید که میرفندرسکی معاون وزارت خارجه با یک زرنگی خاص حاضر نشد از لایحه دفاع کند و با اصراری که برای توضیح درباره آن از سوی یکی دو سناتور شد، سعی کرد فقط در حدود گزارش کمیسیون خارجه سنا حرف بزند.
ماده واحده فوق در 21 مهرماه 1343 به مجلس شورا رفت. حسین خطیبی، نایبرئیس وقت مجلس شورا که در آن روز به جای عبدالله ریاضی، مدیریت جلسه را برعهده داشت، درباره چگونگی تصویب این لایحه گفته است: «یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم. زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشتند که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بیمقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم...»
مجلس شورا بررسی این لایحه را در دو نوبت ۴ ساعته انجام داد. ۸ ساعتی که شاهد نطقهای تند مخالفان پرشمار علیه طرح آن بودند. براساس مستندات تاریخی هنگام رایگیری در مورد ماده واحده فوق، با وجود تلاش دولت، عده زیادی از نمایندگان در مخالفت با این لایحه رای داده و لایحه طبق اصول و قواعد پارلمانی رد شده محسوب میشد، چرا که تعداد آرای موافق کمتر از نصف عده حاضر در جلسه بود. اما به دلیل این که برخی وکلا از رای دادن به این ماده واحده خودداری کردند، رئیس جلسه، آمار آنها را به شمار نیاورد و لایحه مورد نظر را با ۷۴ رأی موافق در مقابل ۶۱ رأی مخالف مصوب اعلام نمود.
کاپیتولاسیون از کجا آمد؟
ماجرای کاپیتولاسیون پس از دوران پهلوی اول، به نخستین سالهای دهه 1320 بر میگشت که مستشاران نظامی ایالات متحده در این سرزمین از اختیارات گستردهای برخوردار شدند و مراکز آموزشی از جمله آموزشگاهها، مدارس نظامی و دانشکده افسری را تحت کنترل خود گرفته و بر احداث تاسیسات نظامی هم نظارت میکردند. رؤسای اداره مستشاری آمریکا در مراکز نظامی نقاط مختلف ایران حضور داشتند و نظامیان ایرانی حتی با درجه فرماندهی در ارتش موظف به اطاعت از دستورات مستشاران آمریکایی بودند.
پس از حضور آنها در شکلدهی ساواک و نیروهای گارد شاهنشاهی و... در اوایل دهه 40، تعداد و انواع مستشاران نظامی و امنیتی آمریکایی در ایران رو به فزونی نهاد. اینجا بود که نیاز به برقراری قانون کاپیتولاسیون یا مصونیت قضائی مستشاران نظامی و اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده آمریکا لازم به نظر رسید و آمریکاییها سعی کردند هرچه سریعتر این قانون را در ایران برقرار سازند.
اگرچه این قانون از زمان نخستوزیری علی امینی به جریان افتاد و در زمان اسدالله علم، لایحه آن تدوین گردید، ولی آمریکاییها بر روی حسنعلی منصور عضو ارشد انجمنهای فراماسونری و از سیاستمداران نوکیسه سرمایهگذاری کرده و اجرای کاپیتولاسیون را به وی سپردند.
قاسم تبریزی، نویسنده و کارشناس تاریخ درباره احیای کاپیتولاسیون در آن سالها میگوید: «... بعد از 1342 ما شاهد خیانت بزرگتری در تاریخ ایران هستیم و آن تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود که به معنای مصونیت تمام آمریکاییها در ایران... به تعبیری اگر یک آمریکایی مرتکب قتل میشد، دادگاه و دادگستری ایران حق تعقیب و دستگیری او را نداشت. او باید میرفت در آمریکا برایش پرونده تشکیل بشود ولی اگر در ایران یک مقام عالی رتبه ایرانی نسبت به یک آمریکایی توهینی میکرد، دادگاه بایستی او را دستگیر کرده و محاکمه میکرد. این ننگینترین لایحهای بود که به تصویب رسید...»
بازهم امام تنها مرد میدان بود
حجتالاسلام محمدحسن رحیمیان از اعضای دفتر امام نیز درباره ماجرای کاپیتولاسیون گفته است: «در آن زمان، عامه مردم اصلا با کلمهای مثل کاپیتولاسیون آشنایی نداشتند، اولین بار بود که ما این کلمه را میشنیدیم و معنای آن را نیز امام برای اولین بار برای ما گفت. خیلی هم ساده و روشن و روان. یعنی اینکه با این قانونی که تصویب کردند، سگهای آمریکایی را بر مردم ایران برتری دادند...»
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه پس از اطلاع از تصویب مجدد قانون کاپیتولاسیون در ایران که این بار مربوط به مستشاران و اتباع آمریکایی میشد، اقدامات خودشان را برای اعتراض علیه چنین قانون ننگینی آغاز کردند.
این در حالی بود که هیچ یک از گروهها و دستهها و احزاب به اصطلاح سیاسی، علیرغم همه ادعاهای شدید و غلیظ میهنپرستانه و وطندوستانه و استقلالطلبانه، کوچکترین نفسی علیه تصویب این لایحه خفت بار نکشیدند.
حجتالاسلام سید حمید روحانی، نویسنده مجموعه کتابهای «نهضت امام خمینی»، این موضوع را مورد نقد قرار داده و میگوید: «... متاسفانه وقتی این لایحه ننگین در مجلس شورای ملی آن روز به تصویب رسید، هیچ کدام از این گروهها و احزاب سیاسی عکسالعملی نشان ندادند. حتی اعتراض نکردند، حتی نامه اعتراضآمیزی ننوشتند و سکوت کامل برقرار کردند، با اینکه ادعاهای زیادی داشتند، دم از پان ایرانیست میزدند، دم از ناسیونالیسم میزدند، شعار میدادند، چو ایران نباشد، تن من مباد، ولی دیدیم که در این قضیه کاملا توطئه سکوت حاکم بود...»
و این تنها امام بود که در آن لحظات خطیر و سنگین تاریخی بنا به تکلیف الهی، همه عزم خویش را برای مقابله با سلطه بیگانه جزم کرده بودند و اقدامات خودشان را در چند بخش به مرحله اجرا درآوردند.
سید حمید روحانی ادامه میدهد: «... امام تنها کسی بود در ایران که علیه احیاء رژیم کاپیتولاسیون صدای اعتراض بلند کردند، ایشان در گام نخست، تلاش کردند با نامههایی که برای علمای شهرستانها نوشتند، آنها را در جریان چنین خیانتی قرار داده و مسئله کاپیتولاسیون را برای آنها تشریح کنند...»
و حکایت آن اعلامیه و سخنرانی تاریخی
در مرحله بعد امام اعلامیهای افشاگرانه و روشنگرانهای نوشتند که اساسا برای مردم مشخص میکرد، رژیم دستنشانده شاه و اربابان آمریکاییاش چه خوابهای پلیدی برای ایران و ملت ایران دیدهاند. در آن اعلامیه برای نخستین بار مسئله کاپیتولاسیون و مبارزه با آن به سادهترین و در عین حال تاثیرگذارترین بیان تشریح شده بود.
در بخشی از آن اعلامیه تاریخی آمده بود: «...مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد...اقرار به مستعمره بودن ایران نمود...ملت ایران را تحت اسارت آمریکاییها قرار داد... اکنون من اعلام میکنم که این رای ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رای ملت مسلمان است...دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست...آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میدانند و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد و آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد... آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید. بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند...این دولت را ساقط کنند...بر خطباء و وعاظ است که با بیان محکم بیهراس بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند...»
سید حمید روحانی ادامه فعالیتهای امام علیه کاپیتولاسیون را چنین تشریح میکند:
«... امام در مرحله بعد درصدد برآمدند که طی یک سخنرانی، این خیانت رژیم شاه که به صورت خیلی دربسته و محرمانه صورت گرفته بود را برای مردم افشا کنند. اعلام شد که امام در روز 4 آبان 1343 میخواهند سخنرانی کنند...»
حضرت امام در بخشی از آن سخنرانی تاریخی فرمودند: «... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند.. قانونی را به مجلس بردند... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. چنانکه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه میکنند. چنانکه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد...»
حضرت امام 10 روز پس از این سخنرانی بدون هیچ محکمه و محاکمهای، توسط عوامل آمریکا تبعید شدند، اما وقتی پس از 14 سال به ایران بازگشتند، همه ملت ایران علیه استعمار و استبداد آمریکاییها و برای پیروزی نهضت امام، قیام کرده بودند.