سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۳۶
داغ کنيد+ ۰
قرار بود شب اتفاقی بیفتد و همه رزمنده‌ها باید با حالت آماده‌باش می‌خوابیدند؛ اما یکی از آن‌ها خوشش نمی‌آمد جیب خشاب‌هایش را موقع خواب به خود ببندد.
به جای خشاب شلوار بسته‌ای دور خودت؟
به گزارش جهان نیوز به نقل از فارس، حمید داودآبادی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «یکی از روزها شایعه شده بود که گردان امشب رزم دارد. حسین جیب خشاب و اسلحه‌اش را بالای سرش گذاشته بود.

خوشش نمی‌آمد آن‌ها را به خود ببندد و بخوابد. ترجیح می‌داد کمی دیرتر به ستون نیروها برسد؛ ولی این یکی ـ دو ساعت را راحت بخوابد.جیب خشاب او از نوع سینه‌ای بود که رنگ سبز داشت و مدل جیب خشاب‌های غنیمتی عراق بود. این نوع جیب خشاب‌ها به جلوی سینه بسته می‌شوند و بندهای آن را از پشت گره می‌زنند. نیمه‌های شب یکی از نماز شب خوان‌های گردان از حسینیه آمد.

شلوارش را که شسته و روی بند خشک شده بود، برداشت و آمد داخل اتاق. پتویش را انداخت کنار حسین تا بخوابد. شلوارش را قشنگ تا کرد و چون بالای سر خودش جا نبود، دست بر قضا گذاشت بالای سر حسین و بی‌خبر از همه جا روی جیب خشاب او.

ساعتی بعد با شلیک گلوله نیروها برخاستند و تجهیزات بسته پایین ساختمان به خط شدند. هنگامی که فرمانده گردان به نیروها «بدو، بایست» می‌داد، حسین متوجه شد چیزی جلویش تاب می‌خورد. بچه‌ها هم متعجب مانده بودند.

کم کم خنده‌های آرام به انفجاری تبدیل شد.حسین شلوار را به جای جیب خشاب برداشته، پاچه‌های آن را دور گردنش گره زده بود و این سو و آن سو می‌دوید.»

منبع: کتاب «تبسم‌های جبهه» به قلم حمید داودآبادی
https://jahannews.com/vdchkmn6x23nwzd.tft2.html
# تگ ها
نام شما
آدرس ايميل شما