گفت: حالا که آقای پزشکیان با رای مردم رئیسجمهور شده، جماعت انبوهی به دفتر ایشان مراجعه کرده و در انتظار پست و مقام هستند!
گفتم: آقای پزشکیان با رای مردم رئیسجمهور شده است. این جماعت منتظرالپُست چه میخواهند؟!
گفت: یکی میگوید من در حمایت از شما یک توئیت زدهام! آن یکی مدعی است که مردم را برای رای دادن به ایشان تشویق کرده است! دیگری میگوید با دو انگشتم برای شما «V» پیروزی نشان دادهام! و ...
گفتم: ولی آقای پزشکیان این همه پست را از کجا بیاورد که بین آنها تقسیم کند؟!
گفت: مگر ندیدی که انتظار دارند پستهای غیردولتی مثل شهرداری تهران و... را هم به آنها بدهد!
گفتم: یارو با دوتا پسرش راه میرفت یکی از بچهها به برادرش گفت؛ اگر بابا در قرعهکشی فلان شرکت برنده ماشین بشود، من روی صندلی جلو مینشینم! برادرش گفت؛ نه خیر من مینشینم! و با هم دعوایشان شد! پدرشان برگشت و با عصبانیت گفت؛ اگر دعوا کنید، الان ترمز میکنم و هر دوتایتان را پیاده میکنم!