یکی از رزمندگان مدافع حرم تعریف میکند: «یکی از نیروها تازه به سوریه آمده بود. اولین صبحی که پیش ما بود، با شنیدن اذان صبح بیدار شد و آمد بالای سر ما تا برای نماز بلندمان کند. اما من گفتم: «مگر دیوانهایم نماز بخوانیم که زود شهید شویم؟»
به گزارش جهان نیوز، یکی از زرمندگان مدافع حرم تعریف میکند: «حسین محرابی تازه آمده بود سوریه.
یک شب قبل از خواب با اشاره به بچهها گفتم که بیایید کمی با او شوخی کنیم و سر به سرش بگذاریم. ابوزهرا با یک چشمک به من فهماند که امشب خستهایم و بهتر است بخوابیم.صبح حسین با صدای اذان از خواب بیدار شد.
آمد بالای سرم و گفت: «حاجی! بلند شو نماز.» سرم را از زیر پتو بیرون آوردم و گفتم: «مرد حسابی! ولمون کن. نمازِ چی؟ برو بخواب.»با تعجب گفت: «حاجی صدای اذونه.»از زیر پتو گفتم: «بگیر بخواب آقاجان! حوصله داری؟»گفت: «من میخوام نماز بخونم.»با بیحوصلگی گفتم: «میخوای نماز بخونی بخون.
ولی از من میشنوی نخون که شهید میشی.»با ناامیدی پرسید: «یعنی شماها نماز نمیخونید؟»گفتم: «نه! مگه دیوانهایم نماز بخونیم که زود شهید بشیم؟ برو آقاجان. جمع کن خودت رو.» حسین نمیدانست اذان اول، اذان اهل سنت است.
همین که صدای اذان را شنیده بود بلند شده بود. من هم پیش خودم گفتم حالا که دیشب نشد اذیتش کنیم، الان تلافی کنم. حسین از حرفهای من تعجب کرده بود.
من هم زیر پتو از خنده غش کرده بودم. رفیقم محمد هم که اولین سفرش بود، کنارم خوابیده بود. با تعجب پرسید: «حاجی! مگه تو اینجا نماز نمیخونی؟» گفتم: «حرف نزن یره. مو تو مشهد نماز نخوانم که اینجه نخوانم؟ برو زیر پتو ساکت باش ببینم چکار مکنه.» حسین یکی یکی سراغ بچهها میرفت که بیدارشان کند.
بچهها هم موضوع را گرفته بودند، همه میگفتند که نماز نمیخوانند.حسین که دید هیچ کس بلند نمیشود، رفت وضو گرفت و ایستاد به نماز خواندن. تعقیباتش را هم خواند. ما هم از خنده پتو را گاز میزدیم.
نماز و تعقیباتش حدود یک ربع طول کشید. انگار خیلی هم دلش شکسته بود که با کسانی جهاد آمده که نمازخوان نیستند. همین طور که روی سجاده نشسته بود و داشت ناله میکرد و توی حال خودش بود، یک دفعه صدای اذان دوم که اذان شیعیان بود بلند شد.
حسین جا خورد. یک نگاه به پنجره کرد که این اذان چیست؟ در همان لحظه ما هماهنگ با هم بلند شدیم و آستینها را بالا زدیم که برویم وضو بگیریم. حسین پرسید: «پس اون اذان قبلی چی بود؟» زدیم زیر خنده. گفتم: «اینجا بیست تا اذان میگن. تو باید تشخیص بدی اذانت کدومه.»