دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 29 Apr 2024
 
۲
۲

خاطره گویی مهدی سلحشور از یک شهید بی‌سر +فیلم

جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۹
کد مطلب: 852643
مهدی سلحشور در خاطره‌ای از شهید مدافع‌ حرم محمد حمیدی گفت: به مادرش گفتم چه چیزی را می‌خواهی ببینی؟ او سر ندارد. تا گفتم سر ندارد. این پیرزن خودش را روی خاک‌ها عقب کشید و زد به سینه‌اش و گفت: آی حسین!
خاطره گویی مهدی سلحشور از یک شهید بی‌سر +فیلم
به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، فارس، مهدی سلحشور مداح سرشناس کشورمان و از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای از شهید مدافع‌ حرم محمد حمیدی اظهارداشت: محمد حمیدی سال ۹۴ در سوریه به شهادت رسید. بعد از ۱۱ سال چشم انتظاری، خدا به او یک بچه داد. بچه یک ماهه را گذاشت و به سوریه رفت. همسرش تعریف می‌کرد، در لحظات آخر که داشتم محمد را بدرقه می‌کردم، در یک دست طه را بغل داشتم و در دست دیگر قرآن داشتم. در آستانه در به او گفتم، بعد از ۱۱ سال خداوند به ما بچه داده است. او را در یک ماهگی می‌گذاری و به سوریه می‌روی؟ مدتی بیشتر می‌ماندی تا پا می‌گرفت و بعد می‌رفتی.

عاشق طه هستم اما حضرت رقیه(س) را بیشتر دوست دارم
وی افزود: همسر می‌گفت وقتی این حرف را زدم، بچه را بغل گرفت و دیدم این عواطف ناب پدری شکل گرفته است و اشک از گوشه چشمانش جاری شده است. رو به من کرد و گفت: تو می‌دانی من طه را چقدر دوست دارم؟ جانم برای او می‌رود و او را از امام حسین(ع) خواستم. عاشق طه هستم اما حضرت رقیه(س) را بیشتر دوست دارم.

سلحشور گفت: این اعزام آقامحمد تنها سه روز طول کشید و بعد از سه روز، پسردایی من تماس گرفت و خبر شهادت او را به من داد. زمانی که به معراج رفتم و تابوت را باز کردم. دیدم تنها یک تکه دست و یک تکه پا در تابوت است و شاید تمام باقیمانده بدنش ۷-۸ کیلو گوشت و استخوان نشود. سوال کردم محمد است؟ گفتند بله موشک کورنت به تویوتا آنها خورده است و هیچی از او باقیمانده است. اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که آیا مادرش محمد را دیده است؟ پاسخ دادند که نه!

حاج مهدی، جان حضرت زهرا(س) آرزو به دلم نگذار
وی ادامه داد: گفتم بهانه بیاورید و اجازه ندهید که بدن را ببینند. هربار همین کار را کردند تا کنار قبر رسید. من زمانی که خواستم آخرین لحد را بگذارم با التماسی به من گفت حاج مهدی جان حضرت زهرا(س) آرزو به دلم نگذار و چند لحظه روی کفن را باز کن تا محمد را ببینم.

این مداح سرشناس کشورمان افزود: به مادرش گفتم چه چیزی را می‌خواهی ببینی؟ او سر ندارد. تا گفتم سر ندارد. این پیرزن خودش را روی خاک‌ها عقب کشید و زد به سینه‌اش و گفت: آی حسین!

وی ادامه داد: ای که به عشقت اسیر، خیل بنی‌آدمند/سوختگان غمت، با غمِ دل خرم‌اند/ هرکه غمت را خرید، عشرت دنیا فروخت/ باخبران غمت، بی‌خبر از عالمند.
 
https://jahannews.com/vdcfj0dcmw6dtva.igiw.html
jahannews.com/vdcfj0dcmw6dtva.igiw.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
شهدا حجت را بر ما تمام کرده اند.
Iran, Islamic Republic of
خوش بحالشان که ما برای چیزهای خیلی کوچک زمین و زمان را به هم میدوزیم و...
شهادت را به بها دهند نه به بهانه