نوجوان بسیجی که یک سال در اسارت ضدانقلاب بود، میگوید: من با اینکه ۱۶ ساله بودم، ضدانقلاب من را شکنجه جسمی و روحی میکرد. یکی از شکنجههای روحی آنها این بود که گوش پاسدارها را میبریدند و برای تمسخر تسبیح درست میکردند.
کومله با گوش پاسدارها تسبیح درست میکرد!
18 شهريور 1402 ساعت 8:57
نوجوان بسیجی که یک سال در اسارت ضدانقلاب بود، میگوید: من با اینکه ۱۶ ساله بودم، ضدانقلاب من را شکنجه جسمی و روحی میکرد. یکی از شکنجههای روحی آنها این بود که گوش پاسدارها را میبریدند و برای تمسخر تسبیح درست میکردند.
به گزارش جهان نیوز به نقل از فارس، وقتی پای خاطرات مردم غرب کشور به ویژه مردم استان کردستان و نیروهای بسیجی و پاسداری که در این منطقه خدمت کردند مینشینیم، برایمان از خوی وحشیگری اعضای گروهک دموکرات و کومله که کمتر از گروهک تروریستی داعش نبودند، میگویند. آنهایی که حتی به مرد و زن و کودک همشهریشان رحم نمیکردند.
این اعضای گروهکهای کومله و دموکرات فقط کافی بود که مطلع شوند، فردی بسیجی یا پاسدار بوده یا به انقلاب اسلامی وفادار است، حتی به خانه و زندگی و زمینهای کشاورزی و زن و بچهشان رحم نمیکردند. نمونه این جنایات را در زندگی بسیاری از خانوادهها دیدیم که هنوز هم داغدار عزیزانشان هستند.
کومله در پوشش روحانیت و پاسدار
آقای موسوی یکی از نیروهای بسیجی ۱۶ ساله در منطقه کردستان بود. با توجه به اینکه غرب کشور از وجود گروهکهای کومله و دموکرات ناامن شده بود، وی و همسنگرانش سعی داشتند تا امنیت و آرامش را به مردم منطقه بازگرداند. این نوجوان در مسیری که داوطلبانه انتخاب کرده بود، تلاشهای بسیاری کرد تا اینکه در آبانماه ۱۳۶۰ به اسارت ضدانقلاب درآمد.
وی درباره عملیاتی که منجر به آغاز اسارتش شد، میگوید: «روز ۲۸ آبان هوا تاریک میشد و درگیری بین نیروهای ضدانقلاب و نیروهای پاسدار رخ داده بود. یکی از نیروهای پاسدار به من گفت: بچههایی که پیاده شدند، جایشان مشخص است.
ضدانقلاب هم در گودی هستند. به بچهها بگویید محل استقرار ضدانقلاب را با خمپاره بزنند. بخاطر شرایط منطقه، در ابتدا تمرد کردم. خشاب را به بچههایی که در درگیری بودند، دادم و سینهخیز به سمت نیروهای سپاه حرکت کردم. خودم را به جایی رساندم تا از تیررس خارج شدم. به جاده رسیدم و داشتم میدویدم، دیدم چهار نفر بالای جاده ایستادهاند. یکی از آنها به نام «قادر» لباس روحانیت به تن داشت و سه نفر دیگر لباس سپاه. همینطور که میدویدم تا خودم را به نیروهای سپاه برسانم، یکی از آنها من را صدا زد و گفت: بسیجی کجا فرار میکنی؟ گفتم: من فرار نمیکنم؛ بسیجی هستم شما کی هستید؟ گفت: ما هم بسیجی هستیم بیا اینجا. وقتی نزدیک آنها رسیدم، آن فردی که لباس روحانیت به تن داشت، با من دست داد. وقتی میخواستم صورتم را برگردانم، دیدم یکی دیگر از آنها اسلحهاش را کنار گوشم گرفته است. او دست دیگرش را آورد و اسلحهام را گرفت و بعد من را زدند. من را به جایی بردند که تعدادی اسیر در آنجا بودند. یکی از اسرا پرسید کی هستی؟ من هم خودم را معرفی کردم. پرسیدم این افراد کی هستند و چرا ما را اینجا نگه داشتهاند؟ گفت: اینها کومله هستند! ما هشت نفر بودیم. سه نفر مردم عادی بودند؛ چهار نفر هم بسیجی که من آنها را نمیشناختم. ما را حدود ۲۰ دقیقه در آنجا نگه داشتند و سپس ما ۸ نفر را با طناب به هم وصل کردند و اسارتمان آغاز شد».
بیرون کردن صاحبخانهای که از اسیر ۱۶ ساله طرفداری کرد
اسارت این نوجوان ۱۶ ـ ۱۷ ساله در حالی آغاز شد که پدر پیرش انتظار آمدنش را میکشید. کومله این نوجوان را به همراه دیگر اسرا جاده به جاده حرکت میداد. حتی در این مسیر، نیروهای سپاه از راه میرسند و با کومله درگیر میشوند. (این درحالی بود که در زمان درگیری نیروهای سپاه نمیدانستند، کومله این افراد را به اسارت گرفتهاند) کومله برای حفظ جان خودشان، این اسرا را به عنوان سنگر مقابل خودشان گرفته بودند تا اگر گلولهای به سمتشان آمد، به این اسرا اصابت کند؛ اما درگیری کوتاه بود و اسرا توانستند از این مرحله جان سالم به در ببرند.
موسوی درباره ادامه اسارت بیان میکند: «بعد از اتمام درگیری نیروهای سپاه با کومله، ضدانقلاب چشم و دستهای ما را بستند و سوار تراکتورمان کردند. آنها ما را به مسجدی در قرهطویله بردند. مردم این روستا طرفدار کومله بودند. وقتی به مسجد رسیدیم، زن و مرد و پیر و جوان به ما سنگ زدند؛ آب دهانشان را به طرفمان انداختند و توهین کردند. بعد برای ما یک تکه نان دادند و مجدد دست و پای ما را بستند و به روستای آقکند بردند. هوا نسبتاً سرد بود. آنها ما را به خانهای بردند خودشان زیر کرسی خوابیدند و ما را به پایههای کرسی بستند. صاحبخانه پیرمردی به نام کاکسعید بود، او وقتی من را دید که ۱۶ سال بیشتر ندارم، ناراحت شد و به زبان کردی گفت: این بچه را کجا میخواهید ببرید؟ او شروع به بگو مگو با کومله کرد. کومله کاکسعید را به خاطر طرفداری از من از خانهاش بیرون انداخت.»
کد مطلب: 850277
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/850277/کومله-گوش-پاسدارها-تسبیح-درست-می-کرد