پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۰
۱۳
گفتگو با دکتر حکیم زاده؛ معاون سابق وزیر آموزش و پرورش

همه از نتایج المپیاد‌ها خبر دارند، اما کسی از نتایج تیمز و پرلز خبری ندارد/ گرفتن مجوز دکه روزنامه فروشی از گرفتن مجوز مدرسه سخت تر است/ با دوگانه سازی، مدارس دولتی را تحقیر کرده‌ایم/ تعداد زیادی از دانشجویان نمی‌توانند یک متن ساده را درست بنویسند/ بسیاری از دانش آموزان استعداد و توانایی خود را درست نمی‌شناسند/ رشته دانشگاهی هم بدون شناخت کافی انتخاب می‌کنند

شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۲۶
کد مطلب: 838722
امروز برای من به عنوان استاد این دانشگاه خیلی دردناک است که می‌بینم در کلاس کارشناسی از یک کلاس ۲۶ نفره، ۲۱ نفر از مدارس خاص هستند، این در حالی است که یکی از کارکرد‌های نظام آموزشی ما در گذشته، فراهم کردن فرصت حضور فرزندان همه اقشار مردم جامعه در دانشگاه‌های با کیفیت بود.
همه از نتایج المپیاد‌ها خبر دارند، اما کسی از نتایج تیمز و پرلز خبری ندارد/ گرفتن مجوز دکه روزنامه فروشی از گرفتن مجوز مدرسه سخت تر است/ با دوگانه سازی، مدارس دولتی را تحقیر کرده‌ایم
گروه سیاسی جهان نيوز: دکتر رضوان حکیم‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و از کارشناسان و مدیران سابق وزارت آموزش‌و‌پرورش که در سابقه خود معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پروش هم دارد با روزنامه جوان به طور تفصیلی گفتگو کرده است که بخش هایی از آن را در ادامه خواهید خواند:

**به طور کلی آموزش‌و‌پرورش در هر جامعه‌ای از جمله جامعه ما کارکرد‌های مهمی دارد که یکی از آن‌ها فراهم کردن فرصت رشد شخصی و شکوفایی استعداد‌های افراد جامعه است. یکی از دلایلی که خانواده‌ها فرزندان خود را به مدرسه می‌فرستند و اشخاص در مدرسه حضور پیدا می‌کنند، همین رشد و توسعه فردی و شکوفایی استعدادهاست. کارکرد دیگر آموزش‌و‌پرورش این است که افراد به شکلی تربیت شوند که عضو فعال، مفید و مؤثر جامعه انسانی باشند و ایفای نقش کنند و انتظاراتی که از آن‌ها به عنوان یک انسان تربیت‌شده می‌رود، برآورده کنند. یکی دیگر از کارکرد‌های نظام آموزشی پاسخگویی به نیاز‌های جامعه در آینده از نظر نیاز‌های شغلی است. مدرسه، بستر و رهگذری است که می‌تواند به تدریج دانش‌آموزان را برای ورود به دنیای شغلی آماده کند. این طور بگوییم اگر هدایت تحصیلی به شکل درستی انجام شود، زمینه را برای پرورش نیروی انسانی مورد نیاز فراهم می‌کند. یکی دیگر از کارکرد‌های مهم نظام آموزشی فرهنگ‌سازی، هویت‌بخشی و جامعه‌پذیری است که در کنار انتقال دانش و معرفت بشری و ارزش‌ها، مدرسه را تبدیل به مهم‌ترین نهاد تمدن‌ساز می‌کند.

**دانش‌آموزان ما حتی زمانی که وارد دانشگاه می‌شوند از رهگذر حضورشان در مدرسه، استعدادهای‌شان را شناسایی نکرده‌اند. توانایی‌های خود را نمی‌شناسند. بسیاری از دانشجویانی که وارد دانشگاه‌ها می‌شوند اطلاع اندکی از رشته‌های تحصیلی دارند و رشته‌های خود را اغلب بدون داشتن شناخت کافی انتخاب کرده‌اند، در حالی که باید چنین بستری در مدرسه فراهم شود. علاوه بر این افراد با کسب مهارت‌های ضروری زندگی در مدرسه به شهروندی آگاه، مسئولیت‌پذیر و وظیفه‌شناس تبدیل می‌شوند تا عضو مؤثری در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود باشند، در حالی که بررسی‌های علمی، دیدگاه صاحبنظران و برداشت همگانی نشان‌دهنده این است که این اتفاق نمی‌افتد. یک مسئله خیلی مهم، بحث هویت‌بخشی، ایجاد انسجام اجتماعی، توجه به ارزش‌ها و تربیت یک نسل به شکلی است که بتوانند پذیرای ارزش‌ها و باور‌ها باشند. اندک نگاهی به فارغ‌التحصیلان مدارس ما بیانگر این است که این خروجی‌ها با آن انتظاراتی که در سند تحول مطرح شده است، همخوانی ندارد.

**دانش‌آموزان ما به مدرسه می‌روند و یکسری مفاهیم را از کتاب‌های درسی دریافت می‌کنند و در پایان هر ترم تحصیلی محفوظاتی را روی برگه کاغذ می‌نویسند و نمره‌ای به اسم ارزشیابی در کارنامه تحصیلی‌شان درج می‌شود و بعد هم وارد دانشگاه می‌شوند.

**متأسفانه به اندازه‌ای که سلامت جسم برای ما مهم است، سلامت روان هنوز مهم نیست، در حالی که سلامت انسانی و تربیت پیچیده‌ترین و تخصصی‌ترین کار انسانی است. این موضوع کمی نیست. جزو شئوناتی است که به پیامبران (ع) عطا شده است. در اولین خطابی که خداوند در قرآن می‌فرماید، نقش خود را به عنوان معلم بیان می‌کند: الذی علم بالقلم.

**اگر کسی اندک سروکاری با نسل جدید داشته باشد، کافی است از آن‌ها بخواهد متنی ساده یا درخواستی را بدون اشتباهات دستوری بنویسند. ما حتی در دانشگاه نیز این مشکل را داریم که تعداد زیادی از دانشجویان نمی‌توانند یک متن ساده را به شکل درست بنویسند. این در حالی است که ما میراث بسیار پرافتخاری از فرهنگ و ادب پارسی داریم که هم اثر تربیتی دارد و هم به عنوان مهارت‌های زبانی منبع بسیار خوبی است. در این رابطه در شورای معاونان جلسات متعددی برگزار شد و طرحی را به عنوان طرح «خوانا» آماده کردیم که مخفف خواندن، نوشتن، آداب و مهارت‌های زندگی بود، البته ما توأمان به چهار مهارت زبانی خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش کردن پرداختیم، چون به این دو مقوله آخر در برنامه‌های درسی و آموزش‌های مدرسه‌ای کمتر توجه می‌شود و سه مهارت مهم و پایه برای تربیت که بچه‌ها باید در سنین کودکی یاد بگیرند: مسئولیت‌پذیری، جرئت ورزیدن و ادب. خیلی مهم است که آدم‌ها در تعامل خود با دیگران در موقعیت‌های مختلف چطور برخورد کنند.

**ما این طرح را با عنوان کلاس گویا و مدرسه خوانا برای مقطع پیش‌دبستانی و دبستان شروع کردیم. با کار کارشناسی و به صورت کشوری و گام‌به‌گام مدرسان کشوری و استانی را دعوت کردیم. تمام مراحل علمی کار طی شد، مقرر شد آموزش‌ها به شکل تلفیقی و مدرسه‌محور باشد و معلم‌ها و خانواده‌ها مشارکت کنند. سال اول با وجود اینکه به کرونا برخورد کردیم، در ۵‌درصد مدارس اجرا شد، سال دوم در ۲۵ درصد مدارس و بازخورد‌های خیلی خوبی گرفتیم. مرداد ۱۴۰۱ که از وزارتخانه بیرون آمدم، به رغم همه دستاورد‌های خوبی که داشت، خیلی راحت این طرح را متوقف کردند... من با این مثال خواستم نشان دهم چطور بی‌ثباتی مدیریتی روی بازدهی آموزش‌و‌پرورش تأثیر می‌گذارد،

**ما شاخص‌های عملکردی در آموزش‌و‌پرورش داریم که می‌تواند به ما نشان دهد وضعیت‌مان از نظر شاخص‌های آموزشی و بقیه شاخص‌های عملکردی چگونه است. افکار عمومی اطلاع ندارند که ما اصلاً وضعیت خوبی در آزمون‌هایی مثل تیمز و پرلز نداریم؛ آزمون‌های بین‌المللی‌ای که مهارت‌های علوم، ریاضیات و خواندن دانش‌آموزان را در پایه‌های چهارم و هشتم ارزیابی می‌کند و رتبه می‌دهد. بسیاری از مردم خبر ندارند که ما حتی با میانگین جهانی فاصله زیادی داریم و جزو ۱۰ کشور آخر دنیا هستیم.

**همه از نتایج المپیاد‌ها خبر دارند، اما کسی از نتایج تیمز و پرلز خبری ندارد. به خاطر اینکه المپیاد ویترین و رأس نظام آموزشی ماست. یک عده دانش‌آموز را غربال و جدا می‌کنیم و روی آن‌ها کار انجام می‌دهیم، مدال بر گردن آن‌ها می‌آویزیم و بعد هم آن‌ها را تقدیم کشور‌های دیگر می‌کنیم، اما جریان اصلی دانش‌آموزی ما که با آزمون‌هایی مثل پرلز و تیمز محک می‌خورند، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارند. می‌دانید که هر چهار سال یک بار آزمون تیمز و هر پنج سال یک بار آزمون پرلز توسط انجمن بین‌المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی برگزار می‌شود و دانش‌آموزان ما هم شرکت می‌کنند، با این حال آگاهی عموم ما حتی رسانه‌ها درباره این آزمون‌ها اندک است، در حالی که در خیلی از کشور‌ها نتایج تیمز منجر به استعفای وزیر آموزش‌و‌پرورش شده است. در نروژ نتایج نامطلوب تیمز منجر به استعفای وزیر آموزش‌و‌پرورش شد و بسیاری از اصلاحات اساسی آموزش در کره‌جنوبی بعد از نتایج تیمز اتفاق افتاده است و الان وضعیت‌شان را بهبود بخشیده‌اند. این خیلی موضوع مهمی است، اما ما نسبت به آن آگاهی ملی نداریم. زمانی که مسئولیت داشتم گاهی برای برخی مسائل معمولی که خیلی از آن‌ها مسائل منطقه‌ای و جزئی بودند، باید می‌رفتیم کمیسیون آموزش مجلس و پاسخگو می‌بودیم. من یک بار آنجا گفتم کاش ما را می‌خواستید و از ما می‌پرسیدید که چرا نتایج ما در آزمون‌های جهانی پایین است. چرا جایگاه دانش‌آموزان ایرانی در این ارزیابی‌ها مناسب نیست. چرا نمی‌پرسند؟ به خاطر اینکه حتی در کمیسیون‌های تخصصی نیز بیشتر به مسائل اداری و اجرایی توجه می‌شود. روند نمرات و جایگاه رتبه‌ای ایران در این آزمون‌ها چقدر است؟ ما در دوره‌هایی که شرکت کرده‌ایم، متأسفانه هنوز به نمره میانگین جهانی در این آزمون‌ها نرسیده‌ایم و رتبه ما جزو ۱۰ کشور آخر در بین کشور‌های شرکت‌کننده است.

**شما می‌دانید چندین مصوبه از مجلس داشته‌ایم که طی آن نیرو‌های نهضتی، نیرو‌هایی که آماده نیستند و تخصص‌های لازم را ندارند، به وزارت آموزش‌و‌پرورش تحمیل شده‌اند. خب این مسئولیت واقعاً مهم و سنگینی است. این طور نیست هر کسی سواد خواندن و نوشتن داشت، بتواند معلم کلاس اول شود. فرصت‌های یادگیری برای دانش‌آموزان یکسان نیست معلمان با کیفیت را به مناطق برخوردار می‌دهیم، سرباز معلم‌ها را به مناطق محروم هیچ مشوقی برای حضور معلمان خوب در مناطق محروم وجود ندارد.  یکی از مطالبات جدی از آموزش‌و‌پرورش که در سخنان رهبری هم منعکس می‌شود، عدالت آموزشی است. کارنامه آموزش‌و‌پرورش با توجه به آنچه امروز در جریان کنکور و کیفیت نازل مدارس دولتی و ترکیب معنادار راه‌یافتگان به دانشگاه‌ها که عموماً از مدارس غیردولتی و خاص هستند، تاریک است.

**مثل روز روشن است که فرصت‌های یادگیری برای دانش‌آموزان یکسان نیست. دانش‌آموزان ما در مناطق محروم و کمتر برخوردار واقعاً از نابرابری‌ها رنج می‌برند. یکی از دلایل این است که اصلاً سیاست‌های جذب و به‌کارگیری معلم سیاست‌های درستی نیست. ما سربازمعلم و افراد غیرآماده و نیرو‌های خرید خدمات را که وضعیت مستقری ندارند، در مناطق روستایی، محروم و عشایری به کار می‌گیریم و معلمان باتجربه و باکیفیت‌مان را به مناطق برخوردار می‌فرستیم... ماه‌های پایانی که در وزارتخانه مسئولیت داشتم جلسات مشترکی بین معاونان وزارت آموزش‌و‌پرورش و همکاران سازمان برنامه‌و‌بودجه با حضور آقای دکتر علی احمدی برگزار می‌شد، آنجا به ایشان گفتم اگر آموزش‌و‌پرورش برای ما مثل بقیه امور اولویت داشت، طور دیگری برنامه‌ریزی می‌کردیم. گفتم وقتی ما می‌خواهیم پزشکی را در مناطق محروم به کار بگیریم و این پزشک می‌خواهد طرحش را بگذراند، به او حقوق دو برابر می‌دهیم، ماشین در اختیارش قرار می‌دهیم، فکری برای محل اقامتش می‌کنیم تا پزشک دو سه روز در هفته به یک منطقه روستایی برود و چند نفری را درمان کند، آن هم نه درمان‌های پیشرفته، بیشتر درمان‌های عمومی اولیه. در آن سو نگاه کنید به معلمی که ما به روستا می‌فرستیم، نه فکر رفت‌وآمدش هستیم، نه فکر محل سکونتش و نه حقوق بیشتری به او می‌دهیم، اما اگر ما برای فارغ‌التحصیلان برتر دانشگاه‌ها مشوق قرار دهیم که دو برابر حقوق دریافتی معلمان در شهر‌های برخوردار به شما حقوق می‌دهیم، بروید دوره سه ساله در روستا‌ها و مناطق محروم خدمات ارائه کنید، تحول در کشور روی نمی‌دهد؟

**خیران مدرسه‌ساز شریف‌ترین انسان‌ها هستند و واقعاً زحمات زیادی می‌کشند، اما من می‌خواهم بگویم اساساً وظیفه آموزش‌و‌پرورش تأمین فضای آموزشی نیست. در دنیا شهرداری‌ها مسئول ساخت‌و‌ساز و نگهداری مدرسه‌ها هستند. مدیر مدرسه، راهبر آموزشی و تربیتی است. مگر حواس مدیر باید به ساختمان، ایزوگام و پول آب و برق باشد؟ من فکر می‌کنم اصلاً اینکه سازمانی به نام سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس وابسته به آموزش‌و‌پرورش است، یکی از اشتباهات راهبردی ما در تأمین فضا‌های آموزشی است. این کار غلط است. اصلاً کار آموزش‌و‌پرورش، ساخت‌و‌ساز نیست. این کار را باید شهرداری‌ها و وزارت مسکن و شهرسازی به عهده بگیرند. توجه داشته باشیم ما تنها کشوری نیستیم که مدرسه اداره می‌کنیم. کشور‌های دیگر خصوصاً کشور‌های پیشرو در امر آموزش چطور مدرسه را اداره می‌کنند؟ مدیر مدرسه باید تمام وقت و حواسش به دانش‌آموزان، تربیت، ارتقای یادگیری و ارتباط با معلمان و خانواده‌ها باشد نه اینکه از وقتی پایش را داخل مدرسه می‌گذارد، نگران ساختمان، تجهیزات، استحکام و ضروریات فضای مدرسه باشد. قسمت اعظم وقت مدیران مدارس ما صرف امور حاشیه‌ای می‌شود؛ سقف مدرسه‌مان چکه می‌کند، کولرمان کار نمی‌کند، وسایل کمک‌آموزشی نداریم.

**در وضعیت فعلی به رغم داشتن یک سازمان عریض و طویل با عنوان نوسازی مدارس بودجه ساخت‌وساز و نوسازی مدارس اصلاً با کمبود‌ها تناسبی ندارد. نه تنها بودجه برای ساختمان مدارس بلکه کل بودجه آموزش‌وپرورش با مأموریت‌های این وزارتخانه همخوانی ندارد.

**من کودک خود را به مدرسه دولتی می‌فرستم، اما راضی نیستم. از آن طرف نگاه می‌کنم که کودک خود را به غیرانتفاعی بفرستم، دست‌کم باید ۴۰-۳۰‌میلیون تومان هزینه کنم که با حقوق من همخوانی ندارد. حس می‌کنم در تله افتاده‌ام، چون از نگاه من اینجا مدرسه نیست، جایی است که نمی‌توانم کودک خود را از آنجا خارج کنم.

بیشتر بخوانید:
پول بازی و تجارتی که مدارس غیردولتی به راه انداخته‌اند/ آقای مرادصحرایی! برنامه و توان مقابله دارید؟


**بحث جداسازی و تنوع مدارس یکی از ابربحران‌های نظام آموزشی ماست که برخی از مهم‌ترین کارکرد‌های مدارس ما را که هویت‌سازی و ایجاد انسجام اجتماعی است دچار خدشه کرده است. حالا شما مسئله را در بُعد فردی و نگرانی خانواده‌ها می‌بینید، من می‌خواهم در بُعد وسیع‌تری مسئله را بازنمایی کنم که چه اتفاقی در کلان ماجرا می‌افتد. جداسازی که در مدارس ما می‌افتد، منجر به بازتولید طبقات اجتماعی و گسست در جامعه ما شده است. اثرات روانی دوگانه مدرسه دولتی و غیردولتی شاید بیشتر از اثرات واقعی آن خانواده‌ها را شکنجه می‌دهد. به عبارتی ما با این دوگانه‌سازی، مدارس دولتی‌مان را تحقیر کرده‌ایم. ما ظرفیت‌های این مدارس را نادیده گرفته‌ایم. من این را با شواهد و مستندات می‌دانم که بسیاری از معلمان ما در مدارس دولتی به مراتب از معلمان مدارس غیردولتی افراد باتجربه‌تری هستند، رشته‌های مرتبطی دارند و آموزش‌های مرتبطی دیده‌اند.

**شما اگر بخواهید دکه روزنامه‌فروشی بزنید، سخت‌تر از این است که مجوز مدرسه بگیرید و این اغراق نیست. فقط یک مدرک تحصیلی داشته باشید هر مدرکی شد، اما اگر بخواهید سردفتر باشید، می‌گویند باید حقوق خوانده باشید، دفتر بیمه بخواهید دایر کنید، می‌گویند حتماً باید بیمه خوانده باشید، اما اگر بخواهید مدرسه‌داری و در واقع کار تربیتی انجام دهید، نیازی به هیچ تخصصی ندارید. با هر تخصصی می‌توانید مدرسه دایر کنید. این بی توجهی به استاندارد‌ها در به‌کارگیری نیروی انسانی، خودش را در مدارس غیرانتفاعی نشان می‌دهد. در این مدارس مهندسی دارید که مشاور مدرسه است. فردی دبیر درسی است که هیچ ربطی به رشته‌اش ندارد. تعداد زیادی از مدارس غیرانتفاعی این شرایط را دارند. اگر یک بخش کوچک از مدارس خاص و برند را کنار بگذارید و بروید گزارش میدانی از مدارس غیرانتفاعی تهیه کنید، متوجه می‌شوید رشته‌های دانشگاهی افرادی که آنجا مشغول هستند، چقدر مرتبط با درسی است که تدریس می‌کنند؟ مسئله دوم هم استثمار و بی‌عدالتی در پرداخت به نیرو‌های شاغل در مدارس غیردولتی است. بررسی کنید خیلی از این مدارس از والدین چقدر شهریه می‌گیرند و چقدر به کادر آموزشی‌شان پرداخت می‌کنند.

**کادر آموزشی خود را وادار به امضای قرارداد‌های صوری می‌کنند، یک استثمار واقعی در مدارس غیرانتفاعی اتفاق افتاده است، اما این باور عمومی همچنان در ما جریان دارد که، چون مدرسه غیردولتی است، پس مدرسه بهتری است. مشکلی که ما داریم این است که سازمان اداری و امور استخدامی و سازمان برنامه‌و‌بودجه ما متناسب با قانون و استاندارد‌های مصوب کشور، یعنی مصوبات شورای عالی آموزش‌و‌پرورش، بودجه و امکانات به آموزش‌و‌پرورش اختصاص نمی‌دهند و امکان جذب نیروی انسانی وجود ندارد. نتیجه‌اش چه می‌شود؟ کلاس‌های بسیار پرتراکم و پرجمعیت در مدارس دولتی.

**خیلی از خانواده‌ها این نگرانی بجا را دارند که دانش‌آموزان آن‌ها در کلاس‌های ۴۰ نفره درس می‌خوانند و اگر بتوانند فرزندشان را به کلاس ۲۰ نفره ببرند، شرایط بهتری خواهد داشت و این حرف غلطی نیست، در حالی که معلم مدرسه دولتی ممکن است خیلی معلم باکیفیت‌تر و آموزش‌دیده‌تر باشد، ولی شما تصور کنید در کلاسی با ۴۵ نفر دانش‌آموز آن هم در مناطق پرجمعیت، در مناطقی که ممکن است خانواده‌ها نتوانند همراهی خوبی با بچه‌های‌شان داشته باشند، هر چقدر هم این معلم زحمت بکشد، شرایط یادگیری این دو دسته دانش‌آموز باهم متفاوت است.

**مصوبه ۸۸۶ شورای عالی آموزش‌و‌پرورش درباره تراکم کلاس‌های درس تراکم مطلوب را ۲۰ دانش‌آموز در کلاس تعریف کرده است، البته این تراکم در کشور‌های پیشرو که عملکرد آموزشی موفقی دارند معمولاً از ۲۰ کمتر است: ۱۵ تا ۱۸ دانش‌آموز. مصوبه ۸۸۶ گفته حداکثر تراکم قابل قبول ۲۶ نفر است. آنجا اشاره شده است که هیچ کلاسی نباید با جمعیت بیشتر از ۲۶ نفر برگزار شود.

**واقعیت‌های میدانی می‌گوید ۶۰‌درصد از جمعیت دانش‌آموزی دوره ابتدایی ما در کلاس‌هایی با تراکم بالای ۲۶ نفر حضور دارند، این تراکم شامل ۵۰‌درصد کلاس‌های ما می‌شود. این یعنی چه؟ یعنی ما نیروی انسانی و کلاس به اندازه کافی ایجاد نکرده‌ایم.

**من خیلی وقت‌ها به همکاران مناطق پیشنهاد می‌کردم به جای دایر کردن کلاس با جمعیت زیاد از شیفت مخالف استفاده کنید، چون معلم با تدریس در دو کلاس ۲۰ نفره خیلی بهتر از کلاس ۴۰ نفره می‌تواند فرصت یادگیری مؤثر ایجاد کند، اما آن‌ها معمولاً به مشکل کمبود معلم و ممنوعیت به کارگیری نیروی حق‌التدریس اشاره می‌کردند، در حالی که ما می‌توانیم حق‌التدریس را به همان معلم بدهیم و برای کاهش تراکم نیروی جدید جذب نکنیم و معلم ما هم به جای اینکه مجبور شود شغل دومی متفاوت از شغل آموزشی و تربیتی داشته باشد، از این طریق درآمد خود را اندکی بهبود ببخشد. 

8*می‌دانید چرا این سخنان، افراد را درگیر نمی‌کند؟ چون این اتفاق جا‌هایی می‌افتد که مردم اکثراً بی‌صدا هستند. جا‌هایی که قشر کمتر برخوردار ما- قشر متوسط به پایین- در حاشیه شهر‌های ما زندگی می‌کنند. این افراد صدایی ندارند. اشخاصی که در طبقات بالاتر هستند صدای‌شان بلند است، از طرفی بچه‌های مسئولان ما هیچ کدام در مدارس حواشی شهر‌ها درس نمی‌خوانند، بنابراین مسئولان ما چنین تجربه زیسته‌ای ندارند، از طرفی از دل این آشوب، بیراهه‌ای با عنوان مدارس غیردولتی اتفاق می‌افتاد و بهانه برای جداسازی و گسترش مدارس غیردولتی باز می‌شود.

**شما ببینید همه گروه‌های سیاسی ما در هر مقوله‌ای هم اختلاف نظر داشته باشند در این زمینه کاملاً اتفاق نظر دارند که برای فرزندان خودشان مکان‌های ایمن و مطلوب ایجاد کنند تا در آنجا تحصیل کنند. من فکر می‌کنم این درد متعلق به بی‌صدایان جامعه است و ما صورت‌مسئله را پاک و از پیامد‌های بسیار منفی که این جداسازی فرزندان مردم ایجاد می‌کند، غفلت کرده‌ایم. ما بچه‌ها را بر اساس طبقات اجتماعی و اقتصادی‌شان از هم جدا کرده‌ایم، اما این‌ها باید در جامعه با‌هم زندگی کنند. ما جامعه جدا نداریم.

8*نشانه‌های این تحقیرشدگی و این باورنداشتن به موفقیت در دانش‌آموزان مدارس دولتی را می‌توانید رصد کنید. در همین اتفاقاتی که اخیراً در کف خیابان افتاده است، می‌توان ردپای این آسیب را شناسایی کرد؛ نسلی که احساس ارزشمندی نمی‌کند، نسلی که به او نگفته‌اند تو با اهمیت هستی و تربیت و یادگیری تو برای ما مهم است، هویت‌سازی نشده و هیچ کسی او را جدی نگرفته است. چون اگر پولدار بود می‌توانست به مدارس لاکچری برود، اگر امکانات داشت، برای قبولی در آزمون‌های تیزهوشان هزینه می‌کرد و به آن مدارس می‌رفت و اگر امتیازات خاص داشت، به مدارس خاص می‌رفت.

**امروز برای من به عنوان استاد این دانشگاه خیلی دردناک است که می‌بینم در کلاس کارشناسی از یک کلاس ۲۶ نفره، ۲۱ نفر از مدارس خاص هستند، این در حالی است که یکی از کارکرد‌های نظام آموزشی ما در گذشته، فراهم کردن فرصت حضور فرزندان همه اقشار مردم جامعه در دانشگاه‌های با کیفیت بود. این امر باعث تحرک اجتماعی می‌شد و به اشخاص مختلف این امکان را می‌داد که از طریق تحصیلات بتوانند طبقه اجتماعی خود را عوض و برخلاف آن نظام طبقاتی عمل کنند.

**فرزندان ما در مدارس، سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی را یاد نمی‌گیرند و، چون این مهارت‌ها را کسب نمی‌کنند، خیلی راحت در معرض شکار هدفمند رسانه‌ای قرار می‌گیرند و یک مصرف‌کننده منفعل دنیای مجازی می‌شوند. شما می‌دانید در خیلی از کشور‌ها به دانش‌آموزان یاد می‌دهند به این تشخیص برسند که چه منابعی مورد اعتماد هستند.

**در مدارس ما فقط تعدادی از دانش‌آموزان، برجسته و تشویق و شاگرد اول و دوم می‌شوند، بقیه را خواسته یا ناخواسته تحقیر می‌کنیم. اگر بچه‌ها در مدرسه احساس ارزشمندی کنند، اگر به آن‌ها یاد بدهیم وقتی با خبری مواجه می‌شوند، بتوانند استدلال کنند که این خبر منطقاً می‌تواند درست باشد یا نه، به آن‌ها یاد بدهیم چطور به شکل منطقی مخالفت و اعتراض کنند، بدون اینکه اسیر هیجانات شوند، آن وقت آن تحول روی خواهد داد. شما می‌دانید این‌ها چه آورده‌های مهمی برای نظام آموزشی ما دارد؟ مدارس می‌توانند بهترین مکان‌هایی باشند که بچه‌های ما جرئت‌ورزی، مدیریت هیجان و سواد رسانه‌ای را یاد بگیرند، به ویژه در دنیای مجازی که دریایی رها شده است و بچه‌ها نیاز دارند ما آن‌ها را در این فضا به تفکر انتقادی مجهز کنیم.
https://jahannews.com/vdchi6n6i23nxqd.tft2.html
jahannews.com/vdchi6n6i23nxqd.tft2.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
جانا سخن از زبان ما می گویی .
زينب
Iran, Islamic Republic of
خودتان يك زماني معاون وزير بوديد ، حالا داريد همه چيز را زير سوال مي بريد ، اين نتايج مديريت شما در دولت قبل است.
Iran, Islamic Republic of
درزمان معاون وزیری بفرمایید فرزند شما کدام مدرسه دولتی درس خونده است
Iran, Islamic Republic of
مشکل اینه که همه صاحب منصبان ریز و درشت ما وقتی می بینن دیگه دستشون به اونور میز بند نیست میشن علامه دهر و دم به ساعت تز و برنامه و راهکار ارائه می فرمایند!!
Iran, Islamic Republic of
ماکه دوره ابتدایی مون درزمان طاغوت بود وتادبیرستان نمیدونستیم مدرسه غیر انتفاعی چیه در مدارس دولتی همه بارتبه های خوت در بهترین دانشگاههای کشور قبول میشدیم.
Iran, Islamic Republic of
....
Iran, Islamic Republic of
اين خواهر محترم سالها معاون ابتدايي وزير آموزش و پرورش و مسئول اصلي سوادآموزي كودكان كشور بوده اند. مخاطب بسياري از اين كاستي ها همين معاونت است.
Iran, Islamic Republic of
چرا اون موقع که سوار خر مراد بودی حرف نمی زدی
Iran, Islamic Republic of
ظاهرا خاصیت پست و مقام در ایران طوریه که اگه همین الآن .... بشه وزیر تموم این حرفهایی که اینجا گفته و برنامه ها و پیشنهادهایی که ردیف کرده کلا" از یادش میره و انگار نه انگار چنین چیزهایی گفته !!؟
Iran, Islamic Republic of
حرف هاکاملا منطقی ومستدل هست ایشون به اندازه مسئولیتش کارکرده اما یک دست که صدانداره .
علی
Iran, Islamic Republic of
عالی ای کاش مسئولین به این مصاحبه توجه نمایندا
Iran, Islamic Republic of
قلبم به درد اومد
رضا
Iran, Islamic Republic of
فرار به جلو استراتژی مدیران دولت روحانی است! .