جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۰
۲
سردار سالار آبنوش:

شهید همدانی در فتنه ۸۸ گفت کُشته می‌شویم اما نمی‌کُشیم

سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۳۸
کد مطلب: 815095
سردار همدانی در فتنه ۸۸ خطاب به فرماندهان گفتند امروز دفاع از اسلام، انقلاب اسلامی و ولایت، با مُردن ماست. نکند کسی را بکُشید. امروز سلاح بُرنده برای دفاع از کیان ولایت و اسلام، جان دادن و مُردن ماست.
شهید همدانی گفت کُشته می‌شویم
به گزارش جهان نيوز، 16 مهر ماه سال 1394 سردار حسین همدانی پس از برگزاری جلسه‌ای با حضور سردار قاسم سلیمانی و سردار محمدجعفر اسدی در دمشق، راهی حلب شد. او در آن روزها دیگر فرماندهی مستشاران نظامی ایران در سوریه را برعهده نداشت و سردار اسدی عهده‌دار این مسئولیت بود. اما او به درخواست حاج قاسم در سوریه ماند تا یاری‌دهنده فرماندهان جبهه مقاومت باشد.

آن روز سردار همدانی در مسیر دمشق به حلب دچار حادثه شد و به شهادت رسید.

او یکی از سه «حبیب‌» سپاه بود که در میان فرماندهان جبهه و جنگ سن و سال بیشتری داشتند و به تعبیر سردار اسدی دیگر فرماندهان به آن‌ها بابا می‌گفتند.

سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه یکی از آن سه نفر بود که مهر ماه سال 88 در منطقه پیشین سیستان و بلوچستان توسط گروهک‌های تروریستی به شهادت رسید. 6 سال بعد سردار همدانی در سوریه شهید شد.

به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت سردار همدانی، خبرگزاری تسنیم با سردار سالار آبنوش فرمانده سابق سپاه صاحب الامر (عج) قزوین که از همرزمان سردار همدانی در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان لشکر 32 انصارالحسین (ع) در آن دوره بود، گفتگو کرده است که در ادامه می‌خوانید:

ابتدا بفرمایید که چگونه با سردار شهید همدانی آشنا شدید و مهمترین ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری این شهید مدافع حرم چه بود؟
آبنوش: بنده از ابتدای دوره نوجوانی با سردار شهید حسین همدانی که از اعضای شورای فرماندهی سپاه همدان بود، آشنا شدم و تاکتیک‌ها و تکنیک‌های دفاعی را از ایشان آموختم. رفاقت ما 38 سال به طول انجامید و تا روزی که ایشان به شهادت رسید، با هم رفیق بودیم. البته ایشان از ابتدا تا آن روزی که به شهادت رسید، فرمانده ما بود.

خیلی‌ها را نابغه می‌نامند و هر کس که توانمندی خاصی داشته باشد، نخبه می‌دانند. به نظر من، سردار شهید همدانی نیز یک نابغه بود. ایشان در وضعیتی که شرایط برایش فراهم نبود، رشد کرد و خودساخته شد. سردار همدانی سه ساله بود که پدرش را در شهر غریب از دست داد. این‌ها همدانی بودند، اما در آبادان زندگی می‌کردند. او با یتیمی و در سختی بزرگ شد. شرایطش برای حضور آسان در مدرسه و دانشگاه فراهم نبود، اما به تدریج نان‌آور خانواده و به یکی از مبارزان انقلاب و فرماندهان برجسته جبهه و جنگ تبدیل شد.

حسین همدانی از ابتدای نوجوانی متدین و زحمتکش بود. به دلیل شاغل بودن فرصت حضور در کلاس‌های درس دینی نداشت، اما نسبت به مسائل و احکام دینی آگاه بود، از هر فرصتی برای آشنایی با دین استفاده می‌کرد و خود را به لحاظ اخلاقی و تدین رشد می‌داد. ایشان همچنین ورزشکار بود و در مسابقات کشتی مقام کسب کرد. یکی از دوستان آن دوره ایشان شهید داود کریمی بود.

شهید همدانی انسان صادقی بود و مهمترین ویژگی‌اش نجابت بود. منیّت در درونش وجود نداشت و هیچگاه به دنبال خودنمایی نبود.

شهید همدانی در پایه‌گذاری سه یگان بزرگ در دوران دفاع مقدس یعنی لشکرهای 27 محمد رسول الله (ص) تهران، 32 انصارالحسین (ع) همدان و 16 قدس گیلان نقش داشت. ایشان برای پایه‌گذاری این یگان‌ها چه اقداماتی انجام داد؟
آبنوش: شهید همدانی یکی از بنیان‌گذاران سپاه همدان بود. ایشان قبل از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی، سپاه همدان را تشکیل داد. در آن دوره فرمانده سپاه همدان آقای نوروزی بود که ابتدای جنگ به اسارت دشمن درآمد. پس از آن خانم دباغ فرمانده سپاه همدان شد.

ایشان قبل از انقلاب نیز نقش مهمی در سازماندهی نیروهای انقلابی در همدان داشت. آیت‌الله مدنی قبل از اینکه انقلاب پیروز شود، در همدان حاکمیت جمهوری اسلامی را برپا کرد. آیت‌الله مدنی در خرم‌آباد در حصر بود که مردم همدان در ستونی به خرم‌آباد رفتند، حصر را شکستند و آیت‌الله مدنی را به همدان آوردند.

اقداماتی که مردم همدان انجام دادند در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهم و موثری داشت. علاوه بر اینکه با آن ستون آیت‌الله مدنی را به همدان بردند، مانع از حرکت نیروهای نظامی از غرب کشور به مرکز کشور و تهران شدند؛ چراکه آن ستون نظامی با هدف سرکوب مردم و مقابله با انقلاب اسلامی راهی تهران بود.
آبنوش: بله. شهید همدانی در راه‌اندازی این دو ستون و سازماندهی مردم و جوانان نقش مهم و اثرگذاری داشت. او یکی از محورهای حرکت‌های انقلابی مردم در همدان بود. در همدان نیروهای انقلابی سازماندهی شدند و حاکمیت رژیم پهلوی در آن شهر از بین رفت. نیروهای ارتش از پادگان‌های مختلف نیز به ما پیوستند.

با محوریت سردار همدانی و شهید اکبر یارمحمدی نیروهای انقلابی توانمند همدان در گروهی سازماندهی شدند که نام آن را «ضربت» گذاشتیم. سپاه همدان را اعضای این گروه تشکیل دادند.

** همدانی نقش مهمی در مقابله با تجزیه‌طلبان کردستان داشت
در واقع پیش از پیروزی انقلاب، چیزی شبیه بسیج در همدان شکل گرفت.
آبنوش: بله. انقلاب که پیروز شد نیروهای پایگاه هوایی شاهرخی (شهید نوژه) و پادگان همدان به نیروهای انقلابی پیوستند. لشکر 81 که از کرمانشاه به راه افتاد تا برای مقابله با مردم به تهران برود، با مقاومت این گروه و مردمی که گرد آن جمع شده بودند، مواجه شد. این گروه و مردم به رهبری آیت‌الله مدنی به سوی جاده حرکت کردند و مسیر حرکت لشکر 81 را بستند. البته نیروهای لشکر 81 هم بدشان نمی‌آمد که مسیرشان بسته شود و به تهران نروند که این اقدام همدانی‌ها موجب شد، آن‌ها مقاومتی نکنند و به سرعت متوقف شوند.

شهید همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تشکیل دادگاه انقلاب نقش داشت. ایشان یکی از موسسان این نهاد در همدان بود. ایشان پس از آن در دستگیری سران رژیم پهلوی و سلطنت‌طلب‌ها نقش داشت. همچنین به مقابله با منافقین که موج ترور در شهرهای کشور به راه انداخته بودند، پرداخت. منافقین برنامه داشتند این چهره برجسته انقلابی را ترور کنند، اما موفق نشدند و ایشان سال‌های سال زنده ماندند و به نظام جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت خدمت کردند.

زمانی که جنگ آغاز شد، جمعیت استان همدان کمتر از 700 هزار نفر بود، اما همدانی‌ها در جنگ حدود 8 هشت هزار نفر شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردند و چند هزار نفر جانباز و مجروح شدند. چند برابر این جمعیت نیز به عنوان رزمنده در جبهه‌های جنگ حضور یافتند. شهید همدانی در بسیج نیروهای همدانی نقش مهم و موثری داشت. برخی از یگان‌ها از سوی دو سه استان پشتیبانی می‌شدند، اما لشکر انصارالحسین (ع) تنها از سوی استان همدان پشتیبانی و تامین نیرو می‌شد.

شهید همدانی در مقابله با تجزیه‌طلب‌ها و گروهک‌های ضدانقلاب در کردستان نیز نقش داشت. باتوجه به اینکه استان همدان در نزدیکی استان کردستان قرار داشت، نیروهای بسیاری از این استان به فرماندهی سردار شهید همدانی و سایر فرماندهان به جبهه کردستان اعزام شدند. همدانی‌ها در پاکسازی شهرها و مسیرهای مواصلاتی کردستان نقش مهمی داشت. در آن دوره شهید همدانی با سرلشکر صفوی ارتباط نزدیکی داشت و اولین پیوند و دوستی وی با احمد متوسلیان و شهید همت نیز در آنجا شکل گرفت و در ادامه در لشکر 27 محمد رسول الله قوت بیشتری یافت.

وقتی هم که جنگ شروع شد، نیروهای استان همدان به فرماندهی سردار شهید همدانی جزو اولین نفراتی بودند که به جبهه سرپل ذهاب رفتند و در برابر دشمن بعثی ایستادند. ما در آن موقع هیچ چیز نداشتیم. شهید شیرودی با بالگردش از ما پشتیبانی می‌کرد و تعداد سلاح‌هایمان نیز بسیار محدود بود. یک قبضه آموزشی خمپاره‌انداز داشتیم، اما نمی‌دانستیم چگونه باید با آن کار کنیم. همدانی‌ها در شرایط سختی جبهه سرپل ذهاب را نگه داشتند و اجازه ندادند عراقی‌ها در محور غرب پیشروی بیشتری کنند.

لشکر 27 محمد رسول الله (ص) چگونه شکل گرفت و شهید همدانی در راه‌اندازی آن چه نقشی داشت؟
آبنوش: احمد متوسلیان یک شب در مسیر بازگشت از مریوان در سپاه همدان حضور یافت. در آنجا جلسه‌ای با حسین همدانی و فرماندهان همدانی سپاه برگزار کرد. اتاقی که آن جلسه در آن برگزار شد، هنوز باقی است. آقای متوسلیان در آنجا بیان کردند که باید یگانی تشکیل بدهیم و از همدانی‌ها خواستند که در راه‌اندازی این یگان نقش داشته باشند.

ایشان به طور ویژه از حسین همدانی خواستند که در این موضوع به ایشان کمک کنند. آقای همدانی هم تجربه نظامی‌گری داشت و هم به دلیل ارتباطاتی که داشت می‌توانست، یگان را پشتیبانی کند. بدین ترتیب حسین همدانی جانشین رئیس ستاد لشکر شد. ایشان چند نفر از نیروهای زبده همدانی را هم با خود به لشکر بردند و در رده فرماندهی به کار گرفتند. آن‌ها سپس به جنوب و دوکوهه رفتند و در عملیات‌های مهمی همچون فتح المبین و بیت المقدس نقش آفرینی کردند. شکل‌گیری تیپ 27 محمد رسول الله (ص) فصل جدیدی در جبهه‌های جنگ بود.

این تیپ به طور ویژه از سوی همدانی‌های پشتیبانی و تجهیز شد و در این رابطه نقش محوری برعهده همدانی بود. ایشان در بازار همدان انسان شناخته شده‌ای بود و بازارهای‌های همدان را پای کار یگان آورد. آقای سماوات که امینِ بازار همدان بود، ارتباط نزدیکی با شهید همدانی داشت. آقای نیکومنظر مسئول پشتیبانی لشکر 27 نیز از بازاری‌های همدان بود.

** لشکر 16 قدس گیلان توسط سردار همدانی پایه‌گذاری شد
لشکر 16 قدس گیلان چگونه شکل گرفت و چرا سردار همدانی برای فرماندهی این لشکر که متعلق به استانی دیگر بود، انتخاب شد؟
آبنوش: مشکلاتی در استان گیلان وجود داشت و آن‌ها به دنبال فردی بودند که بتواند این مشکلات را مدیریت کند و یک یگان رزمی قوی نیز راه‌اندازی کند. سردار همدانی به دلیل ویژگی‌های خاصی همچون صداقت، اخلاص، تدبیر، بزرگمنشی و... داشت، توانست این مسئولیت را عهده‌دار شود. آقای رضایی فرمانده کل سپاه سردار همدانی را بهترین فرد برای فرماندهی این یگان تشخیص داد. این استان رزمندگان بسیار و توانمندی داشت و مسئولان به دنبال این بودند که این استان یگانی مجزا در جبهه‌های جنگ داشته باشد. پس از شهادت سردار همدانی، مراسم‌هایی که در استان گیلان برگزار شد از استان همدان بسیار بیشتر بود. گیلانی‌ها اینگونه به سردار شهید همدانی ابراز محبت و علاقه کردند.

شهید همدانی یک ویژگی داشت که ایشان را در فرماندهی بسیار کمک می‌کرد و آن این بود که هر جا می‌رفت، اختلافات کنار گذاشته می‌شد و همه دور او جمع می‌شدند. او اینگونه توانست یگان‌ها را فرماندهی و راهبری کند. لشکری که ایشان در گیلان ساخت یک لشکر قوی عملیاتی بود.

ایشان با همین روحیه و ویژگی نیز توانستند بسیج مردمی و دفاع وطنی را در سوریه پایه‌گذاری کنند و به مقابله با تروریست‌های داعشی بپردازند.
آبنوش: چند روز از عملیات کربلای پنج گذشته بود و وضعیت سختی بر نیروها و رزمندگان متحمل شده بود. دو سه گردان از لشکر قدس گیلان که سردار همدانی فرمانده‌اش بود، در سمت پتروشیمی مستقر بودند و با دشمن بعثی می‌جنگیدند. دشمن حرکتی انجام داد و آن‌ها در محاصره دشمن گرفتار شدند.

حسین همدانی به فرماندهان قرارگاه اطلاع داد که نیروهایش در محاصره گرفتار شدند.

فرماندهان قرارگاه با توجه به اینکه نیروها در چند جبهه دیگر مشغول جنگ با دشمن بودند، به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند این نیروها را از محاصره خارج کنند باید دو سه تیپ و لشکر را از منطقه‌ای آزاد کنند که اگر این کار صورت می‌گرفت جبهه‌ای از دست می‌رفت و ممکن بود سایر نیروها نیز دور بخورند و به محاصره بیافتند، پس به همدانی گفتند که به نیروهایت بگو خودشان تلاش کنند تا از محاصره خارج شوند یا اینکه بدون درگیری اسیر بشوند تا سالم بمانند؛ چرا که به لحاظ نظامی به صرفه‌تر بود تا اینکه دو سه یگان دیگر را درگیر می‌کردند.

حسین همدانی وقتی وضعیت را اینگونه دید سوار بر موتور شد و راهی خط مقدم شد و به داخل محاصره رفت. اولین کاری که انجام داد این بود که خودش را به تمامی نیروها نشان داد. به همه آن‌ها سلام کرد و خداقوت گفت و گفت من حسین همدانی هستم. نیروها وقتی ایشان را دیدند، انگیزه گرفتند و آماده نبرد و خروج از محاصره شدند. ایشان گفت یا همه شهید می‌شویم یا از محاصره خارج می‌شویم. با یک حرکت محاصره شکسته شد. عراق آسیب زیادی دید و نیروهای خودی با کمترین تلفات توانستند از محاصره خارج شوند.

** شب عاشورایی عملیات بدر/ گفت: شهید می‌شویم، اما گره عملیات باز می‌شود
در اینجا یک خاطره از شب عملیات بدر نیز بیان کنم. لشکر انصارالحسین (ع) در آن عملیات جزو یگان‌های احتیاط بود و قرار بود در مرحله دوم وارد عمل شویم. مشغول آماده‌سازی گردان‌ها بودیم که اطلاع دادند فرماندهان نیم ساعت دیگر در سنگر فرماندهی حضور داشته باشند تا جلسه‌ای باحضور حسین همدانی برگزار شود. ما در منطقه‌ای در نزدیکی سه راه حمید مستقر بودیم. به سرعت به سنگر فرماندهی رفتیم. آقای همدانی گفت ماجرایی پیش آمده و عملیات در مرحله اول به موفقیت نرسیده است. فرماندهان به این نتیجه رسیدند که از نیروهای آماده شهادت استفاده کنیم و به نقاط خاصی بزنیم تا بتوانیم عملیات را ادامه بدهیم.

ایشان در ادامه گفتند که من امشب یگان و گردان نمی‌خواهم، بلکه نیروهای آماده شهادت می‌خواهم. بروید به نیروهایتان بگویید که هر کس آماده است که فردا را نبیند، با ما بیاید. می‌خواهیم عملیاتی انجام بدهیم که نیروها به شهادت خواهند رسید، اما گره عملیات باز می‌شود. البته به ما نگفتند که لشکر عاشورا و مهدی باکری در آن سوی دجله مانده‌اند و در محاصره دشمن هستند. به ما فرماندهان نیز گفتند که کسی را مجبور نکنید و هرکس داوطلب و آماده است، بیاید.

نیروهای گردان را جمع کردم. موضوع را به آن‌ها گفتم. خودم نیز یک تک‌تیرانداز شدم. گفتم هر کس به هر سلاحی که مسلط‌تر است، با خودش بیاورد. اگر کسی نارنجک بهتر پرتاب می‌کند، آن را با خودش بیاورد. در آنجا فرمانده نداریم و هر کس فرمانده یک نقطه است. تعداد قابل توجهی از نیروهای یگان آمدند و بعد از قرائت نماز مغرب و عشا آماده اعزام شدیم. آقای همدانی پس از نماز، سخنرانی کردند و گفتند امشب شب عاشوراست. عاشورا اگر روز داشت، فردا روزی ندارد. هیچ کس زنده نمی‌ماند و هرکس نمی‌خواهد برگردد. حسین همدانی هرچه گفت، بچه‌ها فقط گریه کردند. صحبت‌ها که تمام شد، خودروها آمدند و راهی خط مقدم شدیم.

من وضو گرفته بودم و گفتم حال که قرار است شهید بشوم، پس چه بهتر که با وضو شهید بشوم. پشت خاکریز و زیر آتش شدید دراز کشیده بودیم و منتظر بودیم تا حسین همدانی بیاید و دستور عملیات بدهد. چند ساعتی طول کشید و من یکباره برای لحظاتی خوابم برد. در خواب دیدم که سید نورانی و زیبارویی با پیشانی‌بندهای مشکی بر روی دست آمد. به هر کدام از بچه‌ها یک پیشانی‌بند داد. به من که رسید گفتم آقا چرا پیشانی‌بند مشکی؟ گفت: مگر خبر نداری؟ گفتم: چی؟ گفت: آقامهدی شهید شد. سربند را که گرفتم، از خواب بیدار شدم. من اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که ای وای وضویم باطل شد. وضو گرفتم و بعد خواب را به یاد آوردم و گفتم آن خواب چه بود و آقامهدی کیست که بعد فهمیدم منظور شهید مهدی باکری بود.

حدود ساعت دو نیمه شب حسین همدانی آمد و گفت: امتحان‌تان را پس دادید و باید برگردیم. تصمیم بر آن شده است که برگردیم و در ادامه به شکل دیگری عمل کنیم.

** سردار همدانی گفت کُشته می‌شویم، اما کسی را نمی‌کُشیم
ایشان دو دهه پس از پایان جنگ عهده‌دار فرماندهی سپاه محمد رسول الله (ص) و جانشین قرارگاه ثارالله (ع) سپاه شد و در فتنه 88 در برقراری امنیت شهر تهران نقش‌آفرینی کرد. شما نیز در آن دوره فرمانده سپاه قزوین بودید که برای تامین امنیت به تهران فراخوانده شدید. ایشان برای برقراری امنیت شهر تهران چه تدبیری اندیشیدند و چه کارهایی انجام دادند؟ و چه نگاهی نسبت به معترضان و آن‌هایی که به خیابانها آمدند، داشت؟
آبنوش: ما در آن دوره فرمانده کم نداشتیم، اما آن کسی که مسئولیت مقابله با فتنه را در مرکز کشور برعهده گرفتند، سردار همدانی بودند. ایشان تهران را موزاییک‌ بندی کرد و به هر مجموعه‌ای، یک بخش را واگذار کردند. پس از اینکه این کار را انجام دادند، گفتند: فرماندهان! امروز دفاع از اسلام، انقلاب اسلامی و ولایت، با مُردن ماست. نکند کسی را بکشید. امروز سلاح برنده برای دفاع از کیان ولایت و اسلام، جان دادن و مُردن ماست. احدی را نباید بکشید.

گفتیم: یعنی چه؟ گفت: یعنی نباید هیچ گلوله‌ای در سلاح‌تان باشد. گفتیم: در برابر این جمعیت چه کنیم؟ گفت: این جمعیت اکثریت فریب خوردند. فضا غبارآلودست.

دشمن فضا را غبارآلود کرده است. ما امروز باید توسط همین افرادی که بعداً یار ما خواهند شد، کشته و زخمی بشویم تا این غبار را کنار بزنیم. لذا بنده به نیروهایم اعلام کردم که کسی حق ندارد، فشنگ به همراه داشته باشد.

نیروها گفتند: این جمعیت اگر از روی ما رد شود باید با کاردک جنازه ما را جمع کنید.

گفتم: امروز رسالت ما این است.

سردار همدانی به صراحت اعلام کردند که احدی حق ندارد شلیک و برخورد کند. فقط بمیریم برای ماندن انقلاب. حضورمان و مُردن‌مان باید انقلاب را حفظ کند. ما با این رویکرد وارد مهار فتنه شدیم. سلاح‌هایمان هیچ فشنگی نداشت. دشمن کشته‌سازی کرد و آن ماجراها را به وجود آورد.
 
بیشتر بخوانید:
ماجرای کرامت انسانی شهید همدانی در بحبوحه جنگ
ماشین تشریفات فرمانده مشهور سپاه چه بود؟
دو شهید خاص از مدافعان حرم که باید در تاسوعا از آنها یاد کرد
ماجرای گلایه حاج قاسم از برخی فرماندهان در ماجرای سوریه
اقامت لاکچری یکی از فرماندهان سپاه در خارج +عکس و فیلم
خاطره درس آموز از شهید همدانی
جمله آقا که خستگی ۳ ساله شهید همدانی را از بین برد

ماجرای عصبانیت شهید همدانی از رفتار فرزندش
فوتبال داعشی‌ها با سر بریده و شب سخت شهید همدانی
ماجرای حس خاص نادر طالب زاده به شهید همدانی
ماجرای جالب از فرد همنام شهید همدانی
https://jahannews.com/vdcf1tdctw6dyxa.igiw.html
jahannews.com/vdcf1tdctw6dyxa.igiw.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Germany
بابا بدون شما و شما ها بد رقم یتیم موندیم
تو خوب بودی که رفتی و من چه بد که موندم
Iran, Islamic Republic of
رحمت الله علیه