پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۰
۲

بابا که شهید شد سیاه چادر ایل را روی زمین انداختند +عکس

چهارشنبه ۱ تير ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۲۳
کد مطلب: 803848
به خاطر منشی که داشتند بسیاری از مردان ایل راهی رزم شدند؛ برخی به سمت بسیج رفتند و برخی هم لباس پاسداری را به تن کردند. پدر تا جایی که توانست نیرو جذب کرد.
به گزارش جهان نيوز به نقل از جوان، وقتی طناب سیاه چادر خانواده محمدجهان مدهنی در میان همه چادر‌های ایل بریده شد و بر زمین افتاد، همه متوجه شدند که مدهنی‌ها خانه خراب شده‌اند! این رسم مردم ایل است که اگر فرد بزرگی فوت کند، عشایر طناب سیاه چادر را پاره می‌کنند و همین ویرانی چادر خبر از مرگ یک عزیز می‌دهد. محمدجهان مدهنی هم که شهید شد، همین اتفاق افتاد. عشایر ایل و قوم و خویش محمدجهان یک ماه برایش مراسم گرفتند و عزاداری کردند. برای شهیدی که هیچ رد و نشانی از پیکرش نبود. مردم ایل ۱۳سال یادبودش را در روستای صاحب‌الزمان (عج) برگزار کردند تا اینکه در سال ۱۳۷۳ آنچه از پیکر شهید بر خاک‌های چزابه مانده بود، تفحص شد. روایت‌های مریم مدهنی فرزند شهید را پیش رو دارید.

اهل لرستان
پدرم متولد یک فروردین ۱۳۴۲ در خرم‌آباد و از یک خانواده مذهبی و اصیل بود. یک خواهر و چهار برادر داشت. ایشان از دوستان شهید علی‌اکبر مدهنی و از همان یاران انقلابی که همراه شهید فخرالدین رحیمی بود، فعالیت انقلابی می‌کرد. آشنایی‌شان با شهید رحیمی بهانه‌ای می‌شود تا در مسیر انقلاب گام بردارد. پدرم آنقدر فعالیت انقلابی داشت که ساواک بار‌ها و بار‌ها در تعقیب او و به دست آوردن اسناد به خانه‌اش یورش می‌بردند، اما نتوانستند او را دستگیر کنند. در همان ماجرا مأموران ساواک یک هفته در محل زندگی پدر منتظر آمدنش می‌مانند، اما نمی‌توانند او را دستگیر کنند. پدرم همراه با پدربزرگم به قلعه خرم‌آباد می‌روند و در آنجا مورد بازجویی قرار می‌گیرد و در نهایت با کدخدا منشی بزرگان ایل آزاد می‌شود.

مربی قرآن
هر سه عمویم در مناطق عملیاتی حضور داشتند و در نهایت یکی از آن‌ها جانباز و بقیه هم با اینکه بار‌ها مجروح شده بودند، پیگیر پرونده‌هایشان نشدند.

همه دوستان و بستگان از خوبی‌های پدر برایم گفته‌اند. از اینکه پدر وقت فراغتش را صرف آموزش نماز با کسانی می‌کرد که بلد نبودند. ایشان منزلی را که در شهر داشتیم به پایگاه فعالی برای جلسات تبدیل کرده بودند.

یکی از شاخص‌ترین کار‌های پدرم کمک به فقرا بود. از خوبی‌ها و اخلاق حسنه‌اش شنیده‌ام. وقتی شنیده‌هایم را کنار هم می‌گذارم به این یقین می‌رسم که او لایق شهادت بود. کسی را از خود نمی‌رنجانید و همه می‌گفتند شهادت عاقبت همه خوبی‌های این دلیرمرد عشایر بود.

جذب نیرو برای بسیج
بابا علاوه بر همه کار‌هایی که انجام می‌داد، برای جذب نیرو‌های رزمنده به سراغ جوانان می‌رفت و آن‌ها رابا صحبت هایش برای اعزام به جبهه راهنمایی می‌کرد. به مردان عشیره‌اش می‌گفت، شما می‌توانید با همین اسلحه‌ای که در دست دارید، از اسلام و وطن دفاع کنید. الحمدلله به خاطر منشی که داشتند بسیاری از مردان ایل راهی رزم شدند؛ برخی به سمت بسیج رفتند و برخی هم لباس پاسداری را به تن کردند. پدر تا جایی که توانست نیرو جذب کرد.

سیاه چادر ایل
مادرم می‌گفت زمانی که خبر شهادت پدرت را برایمان آوردند، سیاه چادرمان را بر زمین انداختیم. این رسم مردم ایل است که اگر فرد بزرگی فوت کند، عشایر سیاه چادر طناب آن را پاره می‌کنند و همین ویرانی چادر خبر از مرگ یک عزیز می‌دهد.

پدرم در ۹ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات والفجر۶ تنگه چزابه به شهادت رسید و مفقودالاثر شد. مردم عشیره‌مان یک ماه تمام برایش مراسم گرفتند. پدر مفقودالاثر بود و خانواده ۱۳ سال چشم انتظاری کشید تا اینکه در نهایت سال ۱۳۷۳ پیکرش تفحص و شناسایی شد.


شهید همیشه گمنام!
بابا شیفته گمنامی بود و دوست داشت همیشه گمنام بماند. هیچ وقت سعی نکردیم از نام ایشان در امورات دنیایی خود استفاده کنیم. از طرفی هم نمی‌خواهیم با تعریف و تمجید کردن از پدر او را بزرگ نشان دهیم، در صورتی که واقعاً نام بزرگ و نیکی داشت. چون خودش دوست داشت گمنام بماند ما هم همینطور رفتار کردیم.

ایشان در بخش‌هایی از وصیتنامه‌اش به خوبی به این نکته اشاره کرده‌اند. پدر برایمان نوشته است که «اگر شهید شدم بر مزارم گریه نکنید. بیشتر از هر چیزی به فکر اسلام باشید. اگر اسیر شدم انتظار آمدن یک اسیر را نکشید، فقط زمانی که از قبرستان رد می‌شوید به یاد شهید گمنام برایم فاتحه‌ای بخوانید.» در ادامه وصیتنامه‌اش هم به حجاب و عفاف خواهران دینی‌اش اشاره کرده و از مادرم خواسته بود تا تنها یادگارش را با حجاب و مذهبی بزرگ کند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


یکی از مردم
Iran, Islamic Republic of
شادی اروح طیبه همه شهدامون،صلوات.خوشا به سعادتشان که گلچین شدند.
Iran, Islamic Republic of
مردان عزیز خدایی