جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰
۴

شهیدی که بدنش با قمقمه پر از آب پیدا شد

يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۱۳
کد مطلب: 803132
پیکر معلم شهید «محمود دهقانی‌» بعد از ۴۰ سال پیدا شد، پیکری که قمقمه پر از آب هم در کنارش بود. شاید او می‌خواست مانند حضرت ابوالفضل(ع) با لبی تشنه اربابش را ملاقات کند.
شهیدی که بدنش با قمقمه پر از آب پیدا شد
به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، شهید تازه تفحص شده «محمود دهقانی‌» معلم بود و سه ماه از ازدواجش می‌گذشت که راهی جبهه شد.

قرار بود دو ـ سه ماه در جبهه بماند و دوباره سر کلاس درس برگردد.

رفت و در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.

چون تازه داماد بود، مادرش نمی‌توانست بپذیرد، محمود دیگر بر نمی‌گردد و سال‌ها منتظر آمدن محمود بود.

هر کسی از اسارت بر می‌گشت، دست عروسش را می‌گرفت و با عکس تازه‌ دامادش سراغش می‌رفت تا خبری از محمود بگیرد.

تمام این تلاش‌ها بی‌نتیجه بود. مادر دیگر امیدی به بازگشت فرزندش نداشت و سال‌ها منتظر آمدن یک تکه استخوان از پسرش بود.

این مادر با چشم‌های منتظر ۲۰ سال پیش درگذشت و پیکر محمود بعد از ۴۰ سال پیدا شد؛ پیکری که قمقمه پر از آب هم در کنارش بود و شاید او می‌خواست مانند حضرت ابوالفضل (ع) با لبی تشنه اربابش را ملاقات کند. 

مادری که ۲۰ سال منتظر بازگشت پیکر فرزندش بود، اما سرانجام او را ندید

پیکر این شهید ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ در منطقه فکه تفحص شد و پس از طی مراحل شناسایی در خرداد ماه سال جاری به آغوش خانواده بازگشت.

اعزام بی‌بازگشت

فرحناز دهقانی، همسر شهید «محمود دهقانی» درباره ازدواج با این معلم شهید می‌گوید: من متولد ۴۵ هستم و آقامحمود هم متولد ۳۵ بود.

سال ۵۹ با هم آشنا شدیم و بعد از ۲ سال دوره عقدمان، سال ۱۳۶۱ ازدواج کردیم. سه ماه که از ازدواج ما می‌گذشت، جنگ اوج گرفته بود و باید نیروهای بیش‌تری به جبهه اعزام می‌شدند.

همسرم معلم بود. گفت به جبهه می‌روم و به خاطر شغلم، بیشتر از ۳ ماه نمی‌توانم در جبهه بمانم. بعد برمی‌گردم.

تازه ازدواج کرده بودیم و ابتدا رضایت نمی‌دادم برود. محمود با آیات قرآن و احادیث من را راضی کرد و رفت.

یکی از شاگردان آقامحمود به نام حمید زمانی تعریف می‌کرد که شهید دهقانی در آخرین جلسه، سر کلاس گفت: بچه‌ها من باید بروم جبهه چون عملیات است.

می‌روم و یکی دو ماه دیگر برمی‌گردم. اگر آمدم که هیچ و اگر برنگشتم حلال کنید و درستان را بخوانید.

مادر محمود همیشه منتظر بود

این بانو وقتی تازه‌دامادش را راهی می‌کرد، امید داشت که برگردد. بعد از عملیات والفجر مقدماتی دیگر خبری از آقامحمود نشد.

کسی هم از او خبر نداشت. کار هر روز مادر شهید این بود که انتظار آمدن محمود را بکشد.

همسر شهید از دلبستگی مادر به فرزند شهیدش می‌گوید: مادر همسرم علاقه شدیدی به آقامحمود داشت.

محمود به پدر و مادرش بسیار ادب می‌کرد. وقتی مادر را می‌دید، او را در آغوش می‌گرفت و دست و صورتش را می‌بوسید. همین علاقه مادر به محمود، سبب شده بود که مادر نتواند بپذیرد محمود شهید شده است. 

قمقمه شهید بعد از ۴۰ سال هنوز پر آب بود / رسیدن خبر شهادت محمود بعد از ۹ سال بی‌خبری

انتظار کشیدن پایانی نداشت؛ تا اینکه اسرا به ایران بازگشتند. با بازگشت اسرا، مادر و همسر شهید قاب عکس آقامحمود را دستشان می‌گرفتند تا بلکه خبری از او بگیرند.

همسر شهید دهقانی در این باره بیان می‌کند: سال ۱۳۶۹ یکی از همرزمان آقا محمود از اسارت برگشت.

آنها باهم در عملیات حضور داشتند.

او تعریف کرد: محمود، آرپی‌جی‌زن بود. در عملیات دیدم که گلوله به کتف او اصابت کرد. بعد از لو رفتن عملیات گفته شد که نیروها عقب‌نشینی کنند. آنهایی را که زخمی بودند در سنگر گذاشتند تا در صورت حمله، آسیبی به آنها نرسد.

کسانی که می‌توانستند، به عقب برگشتند. دوستان محمود می‌خواستند او را به عقب برگردانند که او قبول نکرد و گفت وقت تنگ است، زودتر برگردید. 

جوانی که از شهادت همسرم خبر داد

در چند سالی که انتظار آمدن آقامحمود را می‌کشیدم، یک شب خواب دیدم که به کربلا مشرف شده‌ام.

یک جوان نورانی و قدبلند به من گفت: بیا تا یک جایی را نشانت بدهم. من پشت ایشان رفتم. درهایی باز شد و از هفت در عبور کردیم. دیدم وسط یک اتاق، مقبره‌ای است.

سنگ قبری سبزرنگ در آن اتاق بود که روی آن با رنگ سرخ نوشته بودند «محمود دهقانی‌». خودم را روی سنگ قبر انداختم و گریه کردم. از قبر نوری بیرون می‌آمد.

آن جوان با روی خوش به من گفت: این اتفاق گریه ندارد. از خواب پریدم و متوجه شدم که این خواب، خبر از شهادت همسرم را می‌دهد.

بعد که برای چند نفر تعریف کردم گفتند که احتمالا محمود با لب‌های تشنه به شهادت رسیده است.

بعد از تفحص متوجه شدیم که آقامحمود آب در قمقمه داشته، اما با توجه به اینکه همرزمانش تشنه بودند، او هم آب نخورده بود و مانند حضرت ابوالفضل (ع) با لبی تشنه به شهادت رسیده بود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
همكار عزيزم شرمندتم !
Iran, Islamic Republic of
خدا رحمتشون کنه انشاالله دست ما را هم بگیرند.
Iran, Islamic Republic of
شهدا شرمنده ایم
Iran, Islamic Republic of
شرمنده ی شهدایم،ان شاءالله اون دنیا شفاعتمون کنند