حمله شرق به حامیان سابق اصلاح طلبان: نوکیسههای رانتی!
يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۵۸
کد مطلب: 799378
برداشت اصلاحطلبان از طبقه متوسط چیزی شبیه شوخی بوده است؛ شوخیای که هشت سال زندگی ما و تخریب این مملکت را رقم زد.
به گزارش جهان نيوز، روزنامه شرق در سرمقاله خود به قلم سردبیر سابقش، احمد غلامی، دل بستن اصلاحطلبان به طبقه متوسط برای پیروزی در انتخابات را اشتباه دانسته و با مرور انتخابات سال ۸۴ گفته که طبقه متوسط در آن زمان به محمود احمدینژاد رأی داد، گرچه که این رأی «خلاف باورها و منافعش» بوده است.
غلامی در این یادداشت گفته که مرور این تصورات و تحلیلها بیان میکند که «برداشت اصلاحطلبان از طبقه متوسط چیزی شبیه شوخی بوده است؛ شوخیای که هشت سال زندگی ما و تخریب این مملکت را رقم زد.»
اصلاحطلبان همواره روی رأی طبقه متوسط حساب کردهاند و حتی با آنها بالا آمدهاند. طبقه کارگر یا ضعیف جامعه و دهکهای پایین، اغلب میانه خوبی با مشی سیاستزده و اقتصاد لیبرالی اصلاحطلبان ندارد. اصلاحطلبان حتی در سال ۸۸ هم اردوکشیهای خیابانی خود را، در آغاز اعتراضات به انتخاب احمدینژاد توسط مردم، با به خیابان کشاندن طبقه متوسط رقم زدند، اما با گذشت زمان، رو شدن دروغهای اصلاحطلبان در موضوع تقلب و کشتهسازی و از سویی برخوردهای قضایی و امنیتی با حاضران در تجمعات غیرقانونی و آشوبها، این طبقه متوسط که به سختی کشیدن عادت ندارد، کنار کشید و از جنبش سبز اصلاحطلبان، سلطنتطلبها و بهاییها و منافقین باقی ماندند که فاجعه عاشورای ۸۸ را رقم زدند؛ لذا حالا علیه طبقه متوسط تئوریپردازی میکنند.
اما اکنون که اصلاحطلبان روی دور باخت انتخاباتی هستند، باز هم میخواهند از صندوقها فراتر بروند. برای همین عضو شورای سردبیری شرق مطلبی مینویسد که یعنی از طبقه متوسط عبور کنیم: «طبقه متوسط، طبقهای که فینفسه بهعنوان طبقه متوسط ارزشی ندارد. طبقه متوسط باید کاری صورت بدهد تا معنا و هویت یابد. طبقه متوسط زمانی معنا پیدا میکند که از منافع خود و منافع دیگر طبقات در وضعیتهای انسدادی حمایت کند، اما طبقه متوسط نهتنها کنشی ندارد، بلکه غایب بزرگ سیاست است.»
او پس از پیچیدن نسخه طبقه متوسط، سراغ جایگزین میرود. طبیعی هم است؛ اگر اصلاحطلبان روی طبقه متوسط حساب نکنند، پس پایگاه اجتماعی خود را از میان کدام طبقه انتخاب کنند؟ به ابتدای یادداشت شرق برگردیم. یادداشت اینگونه آغاز میشود:
«باید اعتراضات کارگری را جدی گرفت و قدر آن را دانست، چراکه یکی از معانی اعتراض، حیات یک طبقه و دیگر امید به بهبود شرایط است. طبقه کارگر با آگاهی بر مصائبی که احاطهاش کرده است باور دارد یا ناچار است باور کند تنها راه برونرفت از وضعیت کنونی، اعتراض و وفاداری است، نه اعتراض و خروج.» بعد علیه طبقه متوسط مینویسد و سپس اضافه میکند: «در این مقیاس، طبقه کارگر ایران با همه کاستیهایش بهمراتب خودآگاهتر است و به وقت ضرورت میتواند با طبقات دیگر همپیمان شود. طبقات فرودست در اکثر دولتها همواره در رنج و مضیقه بودهاند و این «در وضعیتِ حدی بودن» به آنان هویتی انکارناپذیر داده است و از همینرو آنان بهندرت دستخوش سردرگمی و اعوجاج میشوند.»
جالب آنکه این یادداشت تعابیری تند علیه طبقه متوسط دارد، طبقهای که امید اصلاحطلبان را ناامید کرده و حالا شایسته بدوبیراه شنیدن از سردبیر سابق شرق شده است: «همان طبقهای که هنوز جای آن خالی است و طبقه جعلی برساخته (نوکیسه) به نام طبقه متوسط در جامعه و سیاست ایران با این عنوان به رسمیت شناخته شده است، طبقهای که حاصل سرمایهداری انحصاری و رانتی است و از مالیسازی اقتصادی سر برآورده است و حتی حاصل شیوه تولید سرمایهدارانه هم نیست. اغراق نیست بگوییم نوعی فئودالیسم مدرن است که در جابهجایی دولتها یا ازدسترفتن رانتها دستخوش تغییرات اساسی میشود.»
طبقه کارگر هم فی نفسه برای این دست از اصلاحطلبان ارزشی ندارد؛ بلکه به جهت «معترض» بودن و توانایی برای به قدرت رساندن اصلاحطلبان میتواند مورد اعتنای اصلاحطلبان باشد. چنانکه طبقه متوسط تا وقتی کف خیابان و پای صندوق رأی برای اصلاحطلبان بود، ارزشمند بود، اما حالا آنها نوکیسههایی که حاصل سرمایهگذاری انحصاری و رانتی هستند، توصیف میشوند.
تئوریسینهای اصلاحات، از جمله سعید حجاریان دنبال حل مشکل خود در فضای سیاسی ایران، از طریق حضور در کف خیابان هستند. حالا طبقه متوسط برای آنها به خیابان نمیآیند، بنابراین دنبال فریب کارگران میروند. کارگران که در اوضاع اقتصادی بههم ریخته، لابد انگیزههای کافی برای حضور در کف خیابان را دارند.