جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

ادبیات پارسی، نقطه اوج و کمال فرهنگ ایرانی

شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۹
کد مطلب: 790745
در تمام دنیا فرهنگ ایران زمین بی‌همتاست. این را نمی گوییم از آن جهت که ما خود ایرانی هستیم و به ایرانی بودن خود مفتخریم، بلکه از آن روی می گوییم که فرهنگ ایرانی آن چنان خدمات گسترده ای به جهانیان عرضه داشته است که حتی با وجود انکارهای‌ جهان غرب، اثرات آن هنوز در تمام دنیا دیده می شود.

برای نمونه از جشن شب چله که به کریسمس تغییر پیدا کرد، تا جشن سپندارمذگان که به نام ولنتاین در میان‌ جهان غرب جا افتاد، تا نظریه کروی بودن زمین که از اوستا گرفته شد و به نام کوپرنیک ثبت گردید، و انواع و اقسام خدمات ایرانیان در علم و پزشکی و فلسفه و نجوم و دیگر علوم که توسط ابن‌سینا و رازی و خیام و خواجه نصیر و دیگر دانشمندان ایرانی به جهان عرضه شد و امروز غرب از آن‌ها محظوظ است، همه و همه بر آمده از فرهنگ ناب ایرانی است.

اما از تمام اقسام و شاخه‌های این فرهنگ گسترده که بگذریم، ادبیات ما از همه جوانب فرهنگی، پر فروغ‌تر است. هیچ زبانی را پیدا نمی کنید که همچون زبان فارسی، تا این اندازه مملو از آثار ادبی و داستانی و شعر باشد.

ادبیات پارسی نقطه اوج فرهنگ ایران زمین است و از همین روی بسیار شایسته است که به ضورت اختصاصی مورد تفحص قرار گیرد. در ادامه به سه نمونه از شاهکارهای زبان فارسی -مشتی نمونه خروار- رجوع خواهیم کرد و با معرفی آن ها می‌کوشیم تا به شناخت بیشتری از ادبیات پارسی دست یابیم.

دیوان حافظ

هر زمانی که صحبت از شعر و ادب پارسی به میان بیاید، دیوان حضرت حافظ بیش از هر اثر دیگری به چشم می‌آید. حتی اگر ما هیچ کتاب ادبی دیگری نداشتیم و فقط همین یک دیوان حافظ را داشتیم، برای معرفی زبان و ادبیات‌مان کافی بود.

دیوان حافظ نه فقط یک کتاب شعر، که یک اثر هنری است. در هیچ کتاب دیگری نمی توانید تا این اندازه از لطافت کلام و زیبایی ادب، لذت ببرید. بدون هیچ تردیدی دیوان حضرت حافظ نقطه اوج ادبیات پارسی است.

حافظ از اندیشمندترین مردمانِ روزگار خود بود. او در در علومِ گونه‌گون به مطالعه پرداخته و دانشِ بسیاری از فنونِ رایج در زمانة خویش را کسب کرده بود. وی همچنین از هوش و درایت بسیاربالایی بهره‌مند بود و این را می‌توان به خوبی از اشعار هنرمندانه‌اش متوجه گردید. آن‌گونه که خود می‌گوید، بیش از چهل سال از عمرِ خویش را صرف یادگیریِ دانش و علوم نموده است:

ترسم‌ آن  نرگسِ ‌مستانه‌ به‌ یک‌جا ‌ ببرد
علم و فضلی‌که به‌چهل‌سال بدست‌آوردم

همین دانش گسترده و تسلط وی بر علوم گوناگون بود که مقدمه خلق شاهکاری همچون دیوان حافظ گردید. دولتشاه سمرقندی هنگامی که می‌خواهد در مورد حافظ سخن به میان آورد، چنین می‌گوید:

«نادرة زمان و اعجوبة جهان بود و سخنِ او را حالا نیست که در حوزة طاقتِ‌ بشری درنیاید ... و سخنِ او بی‌تکلّف است و ساده اما در حقایق و معارف داد معانی داده و فضل و کمالِ او بی‌نهایت است ... و در علمِ قرآن بی‌نظیر بوده و در علوم ظاهر و باطن مشارالیه ... و همواره با درویشان و عارفان صحبت داشتی ... و با وجود فضیلت و کمال، با جوانانِ مستعد اختلاط کردی.» (منبع: کتاب چنین گفت حافظ)

دیوان حافظ» کتابی است رازناک که الهامِ شاعرانه در آن، گویی با وحیِ کتابِ آسمانی پهلو می‌زند‌. دیوان حافظ کتابی است سر‌بسته که به زبان کنایه و رمزهایی که رمز‌خوانی‌شان به هر حال کار آسانی نیست، با ما سخن می‌گوید. دیوان حافظ در بر‌دارندۀ زیباترین و دقیق‌ترین اسرارِ فرهنگ‌ایرانی است.
 
 

رباعیات خیام

شاید در تمام تاریخ ادبیات ایران، شخصی شگفت انگیزتر از حکیم عمر خیام نیشابوری پیدا نشود! خیام در ادبیات از کم‌کارترین شعرای ایرانی بود. حداکثر باعیات منسوب به او، از چهل رباعی تجاوز نمی‌کند. این را مقایسه کنید با عطار و رودکی و فردوسی و دیگران که ده‌ها هزار بیت در زمان حیات خویش سرودند. اما هنر خیام در همین است که با همین تعداد کم اشعار، تبدیل به یکی از سرشناس‌ترین شعرای جهان گردید.

یکی دیگر از شگفتی‌های زندگی خیام، آن است که وی در زمان حیات خویش اشعارش را از دیگران مخفی می کرد و کسی از این آگاهی نداشت که وی شاعر است! معاصران خیام او را بیشتر به عنوان یک دانشمند، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس می‌شناختند و کسی از قدرت شعر او آگاهی نداشت. تنها سال ها پس از مرگ وی بود که اشعار او به دست آمد و تسلط بی مانند خیام بر ادبیات آشکار گردید.

اشعار خیام، ساده و بی تکلف است. مفاهیم را نمی‌پیچاند. از صنایع ادبی تا جای ممکن استفاده نمی کند. تمام تلاش او در این است که بدون هر نوع اضافه‌گویی، پیام اندیشه خود را در کوتاه‌ترین و ساده‌ترین شکل ممکن به گوش مخاطب برساند. برای نمونه بنگرید به این رباعی که وی با ظرافت و سادگی آن را سروده است:

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
دلبند سر زلف نگاری بوده است
این حلقه که بر گردن او می‌بینید
دستی است که بر گردن یاری بوده است

تمام فلسفه زندگی و ناپایداری روزگار در این چارپاره آمده است. بدون هیچ سخن اضافی، می‌توان به کنه تفکرات خیام با همین یک رباعی پی برد و این شاهکار اوست.
 
 

مثنوی معنوی

مولانا محمد بلخی معروف به مولوی را باید با تعصب بیشتری برانداز کنیم. چرا که گروهی نابخرد از کشورک‌های بی‌هویت همسایه، قصد رباییدن و مصادره کردن وی دارند.

به دلیل قرار گرفتن آرامگاه این شاعر بزرگ در کشور تازه تاسیس ترکیه، این کشور خیانت در امانت کرده و شار ایرانی را کوشیده است تا به نام خود بزند. آن ها تمام تلاش خود را جهت ترک نشان دادن مولوی به کار بسته‌اند.

اما جای نگرانی نیست و در این راه شکست خواهند خورد. چرا که عالیجناب مولانا، نود و پنج درصد اشعار خود را به زبان پارسی سروده است و ایران‌ستیزان هرچه تلاش کنند تا با سندسازی و جعل تاریخ، هویت وی را تغییر دهند، با این حجم از اشعار پارسی چه خواهند کرد؟!

مولوی بی شک فخر ادبیات پارسی است و ما ایرانیان بسیار خوشبخت و سعادتمند هستیم که چنین شاعر بزرگی در تاریخ خود داشته و مثنوی معنوی به زبان مادری ما سروده شده است.
 
 


شاهنامه فردوسی

شاید بتوان گفت تنها سه کشور در تمام این دنیا وجود دارند که دارای شناسنامه هستند. آن سه کشور ایران و یونان و هند هستند. شناسنامه هند، مهابهارات و ریگودا، شناسنامه یونان ایلیاد و اودیسه و شناسنامه ایران شاهنامه سترگ حضرت عالیناب فردوسی طوسی است.

شاهنامه فقط یک کتاب شعر نیست. شاهنامه هویت مکتوب ماست. این کتاب دربردارنده حماسهخ و اساطیر و تاریخ و ادب ماست: فرهنگ ایرانی. در واقع جناب فردوسی منت بر سر ایران و ایرانی گذاشتند و تمام عمر خویش را مصروف نگارش و ثبت شناسنامه ما کردند.

شاهنامه فردوسی از سه یخش تشکیل شده است:

الف) بخش اساطیری: این بخش به دوران پادشاهی حکومت اساطیری ایران یعنی پیشدادیان پرداخته است. ماجراهای جذاب پیدایش آتش و جشن سده، پرواز جمشید به آسمان‌ها، حمله ضحاک ماردوش به ایران زمین، قیام ملی کاوه آهنگر و فریدون علیه ضحاک، نبردهای سلم و تور با ایرج و... همه به این بخش مربوط هستند.

ب) بخش حماسی: این بخش نیز درواقع دنباله بخش اساطیری است و ریشه در اساطیر ایران دارد اما با این تفاوت که به دلیل ذکر رویدادها پهلوانی و ملی، به بخش حماسی مشهور است. مطالب این بخش به شرح پادشاهی افسانه‌ای کیانیان پرداخته است. در این بخش مهم‌ترین روایات مربوط به پهلوانی‌ها و نبردهای رستم است. همچنین شرح نبردهای ایران و توران، ماجرای زال و سیمرغ، داستان شهادت سیاوش، عروج کیخسرو، هفت‌خوان اسفندیار، بعثت زرتشت و حمله اسکندر به ایران، از دیگر مطالب  این فصل می‌باشد.

ج) بخش تاریخی: بخش تاریخی شاهنامه مختص به دوره ساسانیان است. این بخش همچنین می‌تواند به عنوان یک منبع تاریخی برای مطالعه تاریخ ایران در زمان ساسانیان مورد استفاده قرار گیرد.

به طور کلی شاهنامه فردوسی، بزرگ‌ترین میراث فرهنگی ایران و ایرانی است. این کتاب ارزشمند دربردارنده‌ی هویت ماست و بر هر ایرانی واجب و بایسته است که در طول زندگانی خویش بارها آن را مطالعه کرده و به فرزندان خود درس میهن‌دوستی را بیاموزد.

سخن پایانی

مهم‌ترین شاخصه فرهنگ ایرانی را باید در ادبیات پارسی جستجو کرد. ادبیات ما، آن گونه که اخیرا اعلام کرده‌اند، تنها زبان کلاسیک جهانی است که هنوز زنده است.
ما بسیار نیکبخت هستیم که به این زبان تکلم می‌کنیم. ما بسیار نیکبخت هستیم که بدون نیاز به مترجم، می توانیم کتابهای هزار سال پیش را که نیاکان‌مان نوشته‌اند، بخوانیم.

لذا بر ماست که با دقت و اشتیاق بیشتری بر ادبیات خود مسلط شده و آن را به عنوان یک میراث معنوی -و حتما مهم‌ترین میراث معنوی- یادگار نیاکان‌مان ارج نهیم.
 
بهمن انصاری
برچسب ها: رپورتاژ
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *