پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۱
۱۱

اگر «نماز باران» خواندیم و باران نیامد، چه؟

شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۳۶
کد مطلب: 785546
در مسیر حرم تا میدان راه‌آهن از استادم پرسیدم:حالا اگر نماز خواندیم و باران نیامد،چه؟ استاد گفتند:«آن قسمت ماجرا دست ماست که از خدا طلب کنیم در این خشکسالی که زمین‌های کشاورزی تشنه‌اند،باران رحمتش را بر ما ببارد. اگر داد،‌شکر می‌کنیم. اگر هم نداد،‌طلبکار که نیستیم. ممکن است شرایطش محقق نشده باشد.»آن روز اما خدا زودتر از آنچه فکر می‌کردیم،جایزه‌مان را داد...
اگر «نماز باران» خواندیم و باران نیامد، چه؟
به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، ابروهای آسمان که در هم می‌رود، گره می‌افتد به کار انسان‌ها. تشنگی، داغی می‌شود بر دل زمین‌های کشاورزی‌شان. آرام و قرار گرفته می‌شود از آغل دام‌های بی‌زبانشان. و رونق می‌رود از رودها و باغ‌هایشان. نگاه ملتمسشان به آسمان خشک می‌شود اما دریغ از قطره‌ای احسان... اما همان دم که امیدشان از عالم و هرآنچه در آن است قطع می‌شود و با تضرع دست نیاز به سوی بی‌نیازترین دراز می‌کنند، چین پیشانی آسمان هم شروع به باز شدن می‌کند و چشم زمین روشن می‌شود به قدوم بلورهای پربرکتی که پیک رحمت خدا برای اهل زمین‌اند...

در میان دعاهای دسته‌جمعی برای جلب رحمت خداوند، نماز باران همیشه جایگاه ویژه‌ای در میان مسلمانان داشته و در سخت‌ترین شرایط، غم و ناامیدی را از دل‌ها شسته. این روزها که با قهر ابرهای پرباران، شهرها و روستاهایمان با خشکی و تشنگی رودها و زمین‌های کشاورزی دست‌به‌گریبانند، بیشتر از هر زمان دیگری دل‌ها هوای نمازی کرده که با خود بوی نم باران می‌آورد. همین چند روز قبل، اهالی باصفای اصفهان با اجتماع باشکوهشان، مدال «السابقون» را به نام خود کردند در باز کردن باب استغاثه برای طلب باران رحمت الهی. به همین بهانه، ما هم یادی کرده‌ایم از یکی از مصادیق زیبای اقامه نماز باران در کشورمان که برای حاضران در آن اجتماع، به خاطره‌ای فراموش‌نشدنی تبدیل شد؛ نماز باران مرحوم علامه «محمدتقی بهلول گنابادی» معروف به شیخ بهلول. با گفت‌وگوی ما با دکتر «نغمه رزاقی»، استادیار دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد که یکی از حاضران در آن نماز به‌یاماندنی بوده،‌ همراه باشید تا کام شما هم در این روزهای بی‌باران، شیرین شود.
 
خدایا! به ناله گوسفندان و فریاد شتران رحم کن...
مقاطع مختلف تاریخ اسلام، شاهد برگزاری مراسم دعا یا نماز برای استغاثه به درگاه خداوند برای طلب باران بوده و در این میان، حضور پربرکت اهل بیت (ع)، برخی از این مجالس را در تاریخ ماندگارتر کرده است. قرن‌هاست داستان نماز باران امام رضا (ع) در خراسان، نقل محافل ایرانیان است و سینه‌به‌سینه از پدران به پسران رسیده؛ همان نمازی که آسمان را به آشتی با اهل آن دیار راضی کرد و مایه چشم روشنی دوستداران اهل بیت (ع) و ناامیدی دشمنان شد.
 

تابلوی «باران رحمت»،‌ با موضوع نماز باران امام رضا(ع)/ اثر: سعید عباسی
کتاب شریف نهج‌البلاغه، شاهدی است بر اینکه طلب باران، در سیره امیرالمؤمنین (ع) هم جایگاه ویژه‌ای داشته است. مرور خطبه 115، یکی از زیباترین مصادیق دعا برای درخواست باران رحمت الهی را پیش چشم ما قرار می‌دهد؛ آنجا که امیر مومنان (ع) در روزگار خشکسالی و بی‌بارانی شهر کوفه، با تضرع به درگاه الهی می‌فرمایند: «خدایا! کوه‌های ما از بی‌آبی، شکافته. زمین ما را غبار گرفته. چهارپایان ما به شدّت تشنه‌اند و در آغل‌های خود سرگشته. و چون مادران فرزند مرده ناله می‌کنند... خدایا! به ناله گوسفندان و به فریاد شتران رحم کن... الهی! بر ما بارانی درشت و بی‌وقفه بفرست؛ بارانی که دانه‌هایش یکدیگر را برانند و به شدّت به هم برخورد کنند. نه رعد و برقی بی‌باران و نه ابری بی‌نتیجه و نه ابرهای سپید پراکنده و نه قطره‌های ریز همراه با باد سرد. بلکه بارانی که قحطی‌زدگان از آن به نعمت بسیار رسند و از برکت آن باران، گرفتاران به خشکسالی زنده شوند... (فرازی از خطبه 115 نهج‌البلاغه)
 
آیت الله «سید محمدتقی خوانساری»

وقتی عالم بزرگ شهر،‌ 3 روز متوالی نماز باران خواند
ایران ما هم در دوره‌های مختلف خشکسالی، صحنه برگزاری نمازهای پرشکوه باران بوده که یکی از مشهورترین نمونه‌های آن، نماز باران آیت الله «سید محمدتقی خوانساری» در قم است. در روزگار سیاه اشغال ایران توسط متفقین که خشکسالی و قحطی در جامعه بیداد می‌کرد و بیت علما،‌ تنها پناهگاه مردم بود، مردم قم شکایت خود را به عالم طراز اول شهر و دیارشان، آیت الله خوانساری عرضه کردند و از ایشان برای نجات کشت و زرعشان از خشکی و نابودی کمک خواستند. آیت الله چاره کار را در استغاثه به درگاه خداوند دید و به همراه عده‌ای از مردم برای اقامه نماز باران به بیابان‌های اطراف قم رفت. روز اول اما، اخم آسمان باز نشد. عالم بزرگ شهر، روز دوم هم نماز باران ‌خواند. باز هم چشم‌های منتظر مردم به آسمان خشک شد. می‌گویند در روز دوم، بهایی‌ها و توده ای‌ها با تمسخر اعتقادات مردم، با طعنه به آنها می‌گفتند: «چرا امروز چترهایتان را نیاوردید؟»
 
عکس منتسب به نماز باران آیت الله خوانساری

اما ناامیدی در آیت الله خوانساری راه نداشت. برخی می‌گویند ایشان در روز سوم هم نماز باران اقامه کردند و خداوند در روز سوم،‌ پاداش این دعاهای خالصانه و خستگی‌ناپذیر را با باران رحمتش داد. برخی دیگر هم اینطور نقل می‌کنند که شب سوم،‌ مراسم روضه ای به مناسبت ایام فاطمیه در مدرسه فیضیه برگزار شد و در اثنای مجلس، ‌باران شدیدی شروع به باریدن کرد و همه،‌ آن باران را نتیجه نمازهای آیت الله خوانساری دانستند؛‌ باران خاطره‌انگیزی که حتی نیروهای خارجی اشغالگر حاضر در ایران را هم شگفت‌زده کرد. آن‌ها براساس برآوردهای هواشناسی، اطمینان داشتند در ایران بارانی نخواهد بارید، اما نماز باران مردم به امامت یک عالم روحانی، تمام محسابات آن‌ها را به هم ریخت...
 
برای استغاثه باران آماده‌ای؟
حالا نوبتی هم که باشد، نوبت نقل داستان شیرین نماز بارانی به‌یادماندنی است که به حساب ماه و سال، از همه موارد مشابه به ما نزدیک‌تر است و مرور آن می‌تواند حلاوتی دیگر داشته باشد. دکتر «نغمه رزاقی»، استادیار دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، که یکی از حاضران در آن نماز باران بوده، برای روایت آن اتفاق بزرگ، دستمان را می‌گیرد و می‌برد به حدود 20 سال قبل و می‌گوید: «تمام ماجرا در یک جمعه ماه مبارک رمضان رقم خورد. آن دوران توفیق داشتم معمولاً دهه آخر ماه مبارک را برای استفاده بهتر از روزهای باقیمانده این ماه، به مشهد می‌رفتم. خوب یادم است سال خشک و بی‌بارانی بود و با اینکه در اواخر فصل پاییز قرار داشتیم، خبری از باران و برف نبود؛ درست مثل همین روزها که چشم همه به آسمان است. آن روزها حتی همین بارش‌های محدود و پراکنده هم وجود نداشت. یادم می‌آید شب جمعه را برای استفاده از برنامه‌های دعا و مناجات تا سحر در حرم امام رضا (ع) مانده بودم. آنقدر خوابم می‌آمد که بعد از نماز جماعت صبح فقط به این فکر می‌کردم که زودتر خودم را برای استراحت به هتل برسانم. اما همین‌که استادم را دیدم، همه نقشه‌هایم نقش بر آب شد.»

خانم دکتر برمی‌گردد به دوره دانشجویی و روزهای خوبی که در جست‌وجو در وادی اخلاق و عرفان، کبوتر دلش جلد حرم شده بود و در جوار امام رئوف، توفیق از پیِ توفیق نصیبش می‌شد. مشتاقانه منتظر ادامه روایت هستم و دکتر رزاقی هم نمی‌گذارد انتظارم طولانی شود و می‌گوید: «همین‌که خواستم وسایلم را جمع کنم و راهی شوم، خانم «افراز»، استاد اخلاقم که به‌اتفاق در مشهد حضور داشتیم، گفت: «نروید هتل. بیایید با هم جایی برویم. راستش، آقای بهلول می‌خواهند نماز باران بخوانند.» آه از نهادم برآمد. توی دلم گفتم: با این خستگی چه جوری بیام برای نماز... اما به روی خودم نیاوردم و با استاد همراه شدم.

قرار بود نماز باران در میدان راه‌آهن مشهد برگزار شود. به محل موردنظر که رسیدیم، جمعیت تقریباً زیادی جمع شده بود. آن روزها که موبایل و فضای مجازی وجود نداشت.

در روزهایی که در حرم رفت‌وآمد داشتم هم، ندیده بودم درباره این مراسم اطلاع‌رسانی شود. بنابراین برایم جای سئوال بود این جمعیت از چه طریقی از اقامه نماز باران مطلع شده‌اند. استادم انگار فهمیده بود در ذهنم چه می‌گذرد،‌ گفت: «من، اطلاعیه برگزاری نماز باران را روی در و دیوارهای اطراف میدان راه‌آهن مشهد دیدم. خیلی‌ها هم حتماً به همین ترتیب مطلع شده‌اند و خبر همین‌طور دهان‌به‌دهان منتقل شده.»
 
اگر نماز خواندیم و باران نیامد،‌ چه؟...
اما آیا راوی داستان ما در آن مقطع می‌دانست قرار است پشت سر چه کسی نماز استغاثه باران بخواند؟ می‌پرسم و خانم دکتر در جواب با خنده می‌گوید: «اصلاً! هیچ شناختی از مرحوم شیخ بهلول نداشتم. چون استادم پیشنهاد حضور در نماز باران را مطرح کردند، براساس اعتمادی که به ایشان داشتم،‌ همراهی‌شان کردم. آن روز هم با توجه به ازدحام جمعیت، موفق نشدم آقای بهلول را ببینم و فقط یک اسم از ایشان در ذهنم ماند.» حالا کنجکاوم بدانم نگاه خانم دکتر به نماز باران چگونه بوده؟ آیا مثل آن کودکی بود که آنقدر به استجابت دعایش برای بارش باران ایمان داشت که با چتر به مراسم دعای باران رفته بود؟ پاسخ خانم دکتر،‌ تابلوی زیبایی با رنگ‌های خوف و رجا و توکل پیش چشمم ترسیم می‌کند: «من تا آن موقع، نماز باران نخوانده بودم. یک جوان 25، 26 ساله معتقد بودم که می‌دانستم همه اینها درست است و با اعتقاد کامل تصمیم گرفتم در نماز باران حاضر شوم اما در مسیر حرم تا میدان راه‌آهن از استادم پرسیدم: حالا اگر رفتیم نماز خواندیم و باران نیامد، چه؟

استاد جواب قشنگی دادند و گفتند: «اولاً ما باید با امیدواری،‌ دعا کنیم. یعنی وقتی دعا می‌کنیم، مطمئن باشیم به استجابت می‌رسد. ان‌شاءالله نمودش، استجابت به همین شکلی باشد که ما دلمان می‌خواهد یعنی به شکل بارش باران باشد. اما اگر هم نشد، به هر حال دعایمان بی‌جواب نمی‌ماند. درواقع،‌ الان وظیفه ما این است که از خدا بخواهیم برای ما باران بفرستد. نتیجه،‌ با خداست. ممکن است صلاح بداند باران بیاید. شاید هم، نه. آن قسمت ماجرا دست ماست که از خدا طلب کنیم در این خشکسالی که رودخانه‌ها کم‌آب یا خشک شده و زمین‌های کشاورزی تشنه است، باران رحمتش را بر ما ببارد. اگر داد،‌ شکر می‌کنیم. اگر هم نداد،‌ طلبکار که نیستیم. ممکن است شرایطش محقق نشده باشد.» ‌
 
شیخ بهلول در حال اقامه نماز باران

جایزه نماز باران را در نماز جمعه گرفتیم!
«خلاصه، نماز باران در محدوده میدان راه‌آهن مشهد اقامه شد. چیزی که یادم است، نمازی بود شبیه نماز عید فطر؛ در 2 رکعت با 9 قنوت. یادش بخیر. چه نماز روحانیِ قشنگی خواندند آقای بهلول... آن وقت‌ها امکانات صوتی مثل حالا نبود. یک نفر با بلندگوی دستی در کنار آقای بهلول ایستاده بود و از این طریق صدای قرائت ایشان به جماعت می‌رسید. ضمن اینکه ذکر قنوت‌ها را هم،‌ آن فرد پشت بلندگو می‌خواند و ما تکرار می‌کردیم.

آقای بهلول خطبه بعد از نماز را هم خواندند و یادم می‌آید گفتند: «حالا ما این نماز را خواندیم،‌ فکر نکنید همین‌جا باید باران بیاد. حتی اگر در محدوده اطراف هم باران بیاید، یعنی اینکه نماز ما قبول شده و دعایمان به نتیجه‌ای که می‌خواستیم رسیده است.» بعد از پایان خطبه،‌ جماعت متفرق شدند. جالب است من که می‌خواستم بلافاصله بعد از نماز صبح به هتل بروم، به همراه استادم از نماز باران به نماز جمعه رفتم! و آن اتفاق خاص به‌یادماندنی،‌ همان‌جا در نماز جمعه رقم خورد...»

عکس، تزیینی است

دارم سناریوهای جذاب و شیرین محتمل برای ادامه داستان را در ذهنم مرور می‌کنم که خانم دکتر زحمتم را کم می‌کند و لبخندبرلب می‌گوید: «در صف نماز جمعه نشسته بودیم که احساس کردم صورتم خیس شد. سرم را بالا گرفتم. باورش برایم سخت بود که درهمین فاصله کوتاه، لطف خدا نصیبمان شده و دعایمان به استجابت رسیده. آن هم در شرایطی که اهالی شهر می‌گفتند ماه‌هاست مشهد رنگ باران به خود ندیده.

اما واقعیت داشت. ما در نماز جمعه بودیم که باران شروع به باریدن کرد! و اوضاع جوری شد که استادم بی‌اختیار گفت: «وای خدایا! حالا زیر بارون چه جوری نماز جمعه بخونیم؟» و بعد، یکدفعه خودش زد زیر خنده و گفت: «تو رو خدا نگاه کن. از آن طرف رفتیم نماز باران خوندیم و استغاثه کردیم خدا برامون باران بفرسته. از این طرف که بهمون باران عنایت کرده، گلایه می‌کنیم و می‌گیم خدایا حالا چی کار کنیم؟ چطور زیر باران نماز بخونیم؟ واقعاً خدا با ما چه باید بکنه؟»
 

امسال تا دلت بخواهد، مشهد باران باریده...
ماجرای نماز باران خاطره‌انگیز دو دهه قبل، در همان روز برای دکتر رزاقی تمام نشد. دست تقدیر، اتفاقات روزها و ماه‌های بعد را طوری رقم زده بود که او به عظمت اتفاقی که خودش از شاهدان عینی‌اش بود، بیشتر پی ببرد. خانم دکتر مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «ماه مبارک تمام شد و به تهران برگشتیم اما به فاصله یکی دو ماه بعد توفیق شد به بهانه بردن بچه‌های دانشگاه به اردوی زیارتی، دوباره به مشهد مشرف شدم. من که به واسطه آن نماز باران، حسابی تحت‌تاثیر شیخ بهلول قرار گرفته بودم و دلم می‌خواست ایشان را از نزدیک ببینم،‌ فرصت حضور در مشهد را غنیمت شمردم و تصمیم گرفتم شیخ را پیدا کنم. اما چطور؟

تنها راهی که به نظرم رسید،‌ این بود که به میدان راه‌آهن مشهد بروم و پرس‌وجو کنم. با یکی دو نفر از دوستانم راهی شدیم و از مغازه اول دور میدان شروع کردم به سئوال: آقا! ما چند وقت قبل، همین‌جا نماز باران خواندیم. شما امام جماعت آن نماز – شیخ بهلول – را می‌شناسید؟ می‌دانید کجا می‌شود ایشان را پیدا کرد؟... اما هرچه بیشتر می‌گشتم، کمتر پیدا می‌کردم. همه مغازه‌دارها با تعجب،‌ در جوابم می‌گفتند: «نه!‌ ما از کجا بدانیم؟!»
 

صدای اذان مغرب که بلند شد، برای نماز به مسجد آن حوالی رفتیم. آنجا چیزی در ذهنم جرقه زد. نماز جماعت که تمام شد، پیش امام جماعت مسجد رفتم و سراغ شیخ بهلول را از ایشان گرفتم. کار خدا بود که پایم به آن مسجد باز شده بود چون در کمال ناباوری، حاج آقا گفت: «بله. شیخ بهلول را می‌شناسم. اتفاقاً ایشان امشب یک جا برنامه دارند. اگر فرصت دارید، می‌توانید بیایید همان‌جا شیخ را ببینید...» با خوشحالی اعلام آمادگی کردم و قرار شد به‌اتفاق حاج آقا به مجلس شیخ بهلول برویم.

حالا از اینجا به بعد داستان،‌ جالب است. از مسجد که بیرون آمدیم، اوضاع دگرگون شده بود.‌ همه‌جا خیس بود. بارانی می‌بارید که بیا و ببین! غافلگیر شده بودم. بی‌اختیار گفتم: چنین بارانی توی مشهد که می‌گفتن گرفتار خشکسالی شده، عجیبه!... تا این را گفتم، نمازگزارانی که داشتند از مسجد خارج می‌شدند، گفتند: «نه خانم. در همین چند وقت اخیر، کلی باران و برف توی مشهد باریده. امسال، یکی از سال‌های پرباران مشهد بوده...» و من قند در دلم آب شد از اینکه شنیدم نماز بارانی که من هم در آن شرکت داشتم، تا این حد پربرکت بوده.»
 

علامه‌ای که ترجیح می‌داد بنده یک لا قبا باشد!
برای نغمه رزاقی در قامت یک جوان پرشور و پرسشگر که از مدت‌ها قبل قدم در وادی اخلاق و عرفان گذاشته بود و در جست‌وجو برای پیدا کردن الگوهای درخشان در این عرصه بود، آشنایی با شیخ بهلول، مثل رسیدن به سرچشمه بود. پس با خودش عهد کرد هرطور شده از این فرصت طلایی نهایت بهره را ببرد: «محل برگزاری جلسه مرحوم شیخ بهلول،‌ یک خانه کوچک بود. ازآنجاکه ما می‌خواستیم حتماً آقای بهلول را از نزدیک ببینیم، بیرون از خانه منتظر ایستادیم. البته جایی پناه گرفته بودیم که در آن باران شدید،‌ خیس نشویم. بالاخره انتظار به سر رسید. آقای بهلول در حلقه جمعی از ارادتمندان از مقابل ما گذشت و من مات و مبهوت با نگاهم ایشان را تا ورود به آن خانه دنبال کردم. باورم نمی‌شد این همان علامه بزرگی است که تعریفش را شنیده‌ام و معجزه نماز بارانش را به چشم دیده‌ام.
 

 
آقای بهلول که آن زمان حدود 100 سال سن داشتند، در آن سرمای استخوان‌سوز زمستان مشهد که هرکدام از ما تا آنجا که امکانش بود لباس پوشیده بودیم، هیچ چیز غیر از آن عبا و قبای معمول یک فرد روحانی به تن نداشتند. حتی جوراب هم نپوشیده بودند و چیزی شبیه دمپایی به پایشان بود. زیر لب گفتم: سرما می‌خورند... اما انگار آنقدرها هم آرام نگفته بودم چون یکی از اطرافیان در جواب گفت: «نه. ایشان در تابستان و زمستان همین‌طور هستند. آنقدر قدرت روحی شیخ، بزرگ است که انگار اصلاً گرما و سرما در ایشان اثر نمی‌کند. غذای شیخ هم مثل لباسشان، همین‌قدر ساده است و اغلب نان و ماست می‌خورند. داستان زهد ایشان، معروف است...»
 

خانم دکتر سری به حیرت تکان می‌دهد و می‌گوید: «چند وقت بعد،‌ مطلبی از آقای بهلول خواندم که گفته بودند: «من در بین مردم به زهد معروفم ولی زهد آیت الله خامنه‌ای بیشتر از من است چرا که من چیزی ندارم و زهد می‌ورزم ولی ایشان در مقامی هستند که می‌توانند داشته باشند و زهد می‌ورزند.» با توجه به اینکه من آقای بهلول را از نزدیک دیده بودم،‌ حسابی تحت‌تاثیر این مطلب قرار گرفتم و متوجه شدم هنوز به‌خوبی رهبرمان را نشناخته‌ایم.
 
شیخ بهلول در حال سخنرانی(عکس منتسب به روز کشتار مردم در مسجد گوهرشاد در ماجرای کشف حجاب)

شیخ بهلول،‌ واقعاً بی‌تکلف و زاهد بودند. شنیده‌اید می‌گویند فلانی،‌ یک لا قباست؟ آقای بهلول در آن شب زمستانی واقعاً فقط یک لا قبا پوشیده بودند. من بعد از آن شب،‌ مطالب زیادی درباره زهد شیخ بهلول خوانده بودم و حالا می‌دیدم ایشان گفته‌اند زهد رهبری از زهد ایشان بالاتر است. همه می‌دانستند آقای بهلول کسی نیست که بخواهد مجیز مقامات را بگوید تا نفعی ببرد. یک فرد عارف مسلک بود که بعد از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد در ماجرای کشف حجاب و فرار به افغانستان و 30 سال زندان در آن کشور، در برگشت به مشهد در نهایت سادگی زندگی می‌کرد و آگاهانه به ثروت و قدرت بی‌رغبت بود.»
 

مردی شبیه باران...
اما داستان برکات شیخ بلندمرتبه و بی‌ادعای داستان ما، به همین‌جا ختم نمی‌شود و عمر 105ساله ایشان، برای اطرافیان و مردمی که به دعای خیر و نفس گرمش امید بسته بودند، سراسر رحمت و برکت بود. آنطور که نزدیکان و ملازمان علامه حاج محمدتقی بهلول گنابادی نقل کرده‌اند، ایشان چندین سفر تبلیغی به شهرستان دورود در استان لرستان داشت که دو سفر آن، همزمان با خشکسالی آن منطقه بود. در آن شرایط سخت، مردم از ایشان درخواست می‌کنند برای بارش باران و رفع تشنگی زمین‌های کشاورزی در شهر و روستاهایشان دعا کند. شیخ هم در اجابت خواسته آنها با صفای درونی و خلوص عجیبش، برای نزول باران رحمت الهی دعا می‌کند.

به گفته راویان، در یکی از سفرها هنوز شیخ بهلول روی منبر مسجد مشغول وعظ و خطابه بود که باران شروع به باریدن کرد و در سفر دیگر، نیمه‌های همان شب که شیخ دعا کرده بود، باران زیادی بارید. این دو اتفاق، در قلب و ذهن افرادی که در آن زمان در محضر شیخ بودند، به‌عنوان کرامت این بنده خالص خدا ثبت و ضبط شد.
 
نماز باران مردم اصفهان در گلزار شهدا در جمعه گذشته(19آذر)

ما با اعمال و دعاهایمان در عالم، اثرگذاریم
دکتر نغمه رزاقی که یکی از علاقه‌مندان و فعالان حوزه سلامت معنوی و مراقبت معنوی هم به حساب می‌آید و براساس تجربیات عملی، تأثیر معنویت بر سلامتی بیماران را از نزدیک لمس کرده است، با تاکید بر این نکته که معنویت و دعا و راز و نیاز بر همه ارکان هستی مؤثر است، می‌گوید: «تا آنجا که می‌دانم، مبحث سلامت معنوی و مراقبت معنوی چند سالی است با الگوگیری از تجربیات موفق کشورهای پیشرفته، به طور رسمی و البته محدود، در سیستم بهداشت و درمان ما وارد شده است که همین موضوع برای ما مایه دریغ و افسوس است. شاید بپرسید چرا؟ پاسخ این است که ما از سالیان قبل، در کتب قدیمی پزشکی و در مبحث اخلاق پزشکی،‌ مباحث مرتبط با مراقبت معنوی را داشته‌ایم. به همین دلیل در قدیم به پزشکان ما،‌ حکیم گفته می‌شد چون در درمان بیمار، نه فقط به جسمش بلکه به تمام ابعاد وجود او توجه می‌کردند.

اما اتفاقی که افتاد، این بود که ما نسبت به این مفاهیم و آموزه‌های به جا مانده از پیشینیان، بی‌توجه بودیم یا اعتمادبه‌نفس لازم برای پیاده کردن این علم همه‌جانبه را در سیستم درمانی رسمی‌مان نداشتیم. اما از وقتی غرب به اهمیت معنویت در ارتقای سلامت جسمی بیماران پی برد و آن را وارد جریان مراقبت و درمان بیمارستانی کرد، احساس کردیم ما هم می‌توانیم این تجربه را تکرار کنیم. انگار همیشه منتظر گرفتن تأیید از آنها هستیم.
 
نماز باران در سال های گذشته

ما معتقدیم تمام کائنات، شعور دارند و از رفتار و گفتار واعمال انسان تأثیر می‌پذیرند. و ازآنجاکه خوب و بدِ اعمال ما در عالم اثرگذار است، در دین ما توصیه شده در زمان سختی‌ها و بلایا دست به دعا برداریم و از خالق هستی بخواهیم با نظر رحمت به ما نگاه کرده و بلا را از ما دور کند. مصادیق فراوانی از تأثیر استغفار و دعا و استغاثه در رفع بلایا در جوامع مختلف وجود دارد. خود من در یک مورد از نمازهای استغاثه باران حضور داشتم و به چشم دیدم به برکت دعا و استغفار جمعی از مومنان با محوریت یکی از بندگان خالص خداوند، یکی از خشک‌ترین سال‌های مشهد تبدیل به یکی از پربارش‌ترین سال‌ها شد. اما آیا الان برای مثال در شهری مثل تهران،‌ می‌شود به‌راحتی از برگزاری نماز باران صحبت کرد؟ آیا برخی افراد با تمسخر با این موضوع برخورد نخواهند کرد؟! حالا وقتی در غرب گفته می‌شود بال زدن یک پروانه در این سوی عالم می‌تواند باعث ایجاد طوفان در آن سوی عالم شود، برای همین افراد حجت است و تمام و کمال آن را می‌پذیرند.»
 
نماز باران در سال های گذشته

اصول علمی و تخصصی، تأثیر تغییرات اقلیمی و اهمیت انجام وظایف حاکمان به جای خود اما تجربه تاریخی انسان در این کره خاکی نشان داده همیشه در سخت‌ترین تنگناها،‌ این دعا و راز و نیاز با مبدأ خلقت است که می‌تواند گره‌های کور را باز کند. خانم دکتر مکثی می‌کند و می‌گوید: «برای رفع بلاهایی مثل خشکسالی، باید دست نیاز و دعا به سوی خداوند دراز کنیم و بارش باران رحمتش را طلب کنیم. اما این دعا و مطالبه هم، آدابی دارد. به قول استادم: «ما باید با شکستگی، خضوع و درماندگی از خدا طلب باران کنیم،‌ نه از سر طلبکاری. در دعا باید نشان دهیم از همه اسباب عالم،‌ ناامید شده‌ایم و حالا مستأصل و درمانده،‌ تنها راه رفع این بلا را نظر رحمت خداوند می‌دانیم.»
 
نماز باران در سال های گذشته

البته برخی افراد هم نگرانند اگر برویم نماز باران بخوانیم و باران نیاید، شرایط بدی رقم خواهد خورد. در حالی که اینطور نیست. فراموش نکنیم، امید به رحمت خداوند،‌ از لوازم دعاست. ما باید با درماندگی دعا کنیم و اطمینان داشته باشیم به لطف خدا دعایمان مستجاب می‌شود. این یک اصل است که هیچ دعایی، بی‌پاسخ نمی‌ماند. خداوند یا آنچه طلب کرده‌ایم را به ما می‌دهد،‌ یا بهتر از آن را در زمان مناسبی که خودش صلاح می‌داند،‌ نصیبمان می‌کند.»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
رضوان الهی بر این دو ابر مرد تاریخ آیت الله خوانساری وبهلول (قدس سره)
Iran, Islamic Republic of
از درگاه الهی درخواست داریم رهبر حکیم و زاهد و عارف ما (حضرت آیت الله خامنه ای) را از جمیع بلایای آخرالزمانی حفظ فرموده دشمنانش را رسوا و ذلیل نماید.
Iran, Islamic Republic of
و همچنین بر امام سید علی آقای خامنه ای دامت برکاته
United States
فعلا زمستان است، نماز برف بخوانیم بهتر است....!!!!
Iran, Islamic Republic of
خیلی بامزه ای که چی .در این اوضاع لودگیت گل کرده تازه برف هم باشه که خیلی خوبه اونهم از عنایات الهی هست
ن حسین
Iran, Islamic Republic of
خدایا تا انقلاب مهدی از حضرت امام خامنه ای نگهداری کن سلامتشان بدار
خدایا تو را به فاطمه زهرا س باران رحمت الهی را بر سر این مرزوبوم ببار
کوه دشت درخت جانوران زمین تشنه هست
خدایا تو ببارون که کسی قدرتی ندارد جز خودت
Iran, Islamic Republic of
.........
.
Canada
.....
Iran, Islamic Republic of
....
Iran, Islamic Republic of
هر دعای خیر که با خلوص نیت باشد ، خدا اجابت می کند: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
علی
Iran, Islamic Republic of
بسیار عالی و زیبا و دلنشین، دست‌تون درد نکنه