به گزارش
جهان نيوز، پیش از اینها که انسانیت، کلمه مبهمی برای برخی نبود، مهمان هم همیشه حبیب خدا بود. فرقی هم نمیکرد مهمان دلت باشد یا خانهات، مغازهات یا ادارهات، روی همین حساب رسم مهماننوازی به جا آورده میشد و مهمان با روی خوش از میزبان خداحافظی میکرد. رفته رفته به عناوین مختلف همه چیز فرق کرد. وارد اداره یا مغازه، حتی وارد منزل کسی میشوند سلام نمیکنند، سلامی که نام خداست و سرآغاز مؤدت. سؤالشان را میپرسند و بدون خداحافظی میروند. از طرفی اگر کسی هم بخواهد مبادی آداب باشد، مورد استقبال و یا احترام قرار نمیگیرد. از این رو عدهای تلاش کردند تا به تبیین طرح تکریم ارباب رجوع بپردازند و سرانجام این قانون در تمام نهادها و ادارات و سازمانها و... لازمالاجرا شد، اما بخوانید انواع رفتار کریمانه با ارباب رجوع را.
۱- پیش از اینها کلیه بانکها در جهت تکریم ارباب رجوع، مجهز به «آبسردکن» بودند. اکنون وارد بانک میشوی نسیم چیلرهایی که باد خنک را از سرزمینهای شمالی به ارمغان آوردهاند! تو را مست میکند... شماره دریافت میکنی، تا لحظهای که نوبت شما بشود روی صندلی نشسته و در این قسمت بانک توجه شما را جلب میکند به دیدن فیلمهای تبلیغاتی در تلویزیونهای نسل برتر. اما چه وقت نوبت شما بشود خدا داند... پسر فلان تاجر از راه نرسیده بدون نوبت واریزی دارد کارش در عرض چند ثانیه راه میافتد... کارمند دیگری مشغول بازی با تلفن همراه است، بالاخره او هم دل دارد، آیا نباید اینستاگرامش را چک کند؟... اصلاً همه چیز روبهراه هم که باشد شبکههایشان مدام قطع میشود... سیستم بانکی غافل است از اینکه اگر چلوکباب هم بدهید مشتری شما دوست دارد کارش درست انجام بشود. تسریع در امور بانکی بهتر است یا...؟!
۲- از صبح ایستاده تا نوبتش بشود، دقیقاً جلوی باجه که میرسد میگویند پدرجان برو از طریق عابربانک انجام بده. پیرمرد میپرسد چگونه؟ و کارمند دقایقی را مشغول آموزش است. سر سال هم به عنوان کارمند نمونه تجلیل میشود. در صورتی که آن دقایق را اگر صرف انجام کار او میکردی پیش خدا بندهای نمونه بودی.
۳- با هزار دوندگی، قرض، وام و... میخواهد خانهاش را بسازد. در اولین مراجعه به شهرداری با نبود مقام مسئول مواجه میشود، اکثراً هم رفتهاند بازدید، جلسه، بعد یکی دلش میسوزد میگوید: برو دفاتر الکترونیک شهر. میرود آنجا، اما سیستم و شبکهشان قطع است. تلفن میدهند زنگ بزنید اگر وصل شد تشریف بیاورید. حالا تلفن را کسی جواب نمیدهد! با هزار تلاش بالاخره سایت باز میشود، اما وقت اداری تمام شده است.
۴- ادارات عادت کردهاند اگر وسط هفته بروی میگویند: امروز که هیچ فردا هم که پنجشنبه است تا ظهر هستیم، رئیس شاید نیاید برو همان شنبه بیا! اگر شنبه بروی، میگویند اکنون اول هفته است سرمان شلوغ است برو سهشنبه بیا!
۵- اینکه میگوییم ترافیک کمتر هوای پاک شعاری کاملاً آرمانی است، اما کهکشان راه شیری را اگر طی کنید شاید به کورسویی در این مقال برسید. و، اما بعد: اینکه محدودهای را محدود کنیم برای ترافیک کمتر و آلودگی هوا را کاهش بدهیم قبول، اما اینکه هرکه را به هر دلیلی باز در همان محدوده محدود، با گرفتن پولی راه بدهیم اصلاً منطقی نیست. یعنی اگر پول بدهیم، مشکل ترافیک و آلودگی هوا را حل میکنید!
بگذریم...، اما تازگیها در بحث تکریم ارباب رجوع، شهرداری تهران بسیار کوشیده است تا همه مردمی که پول دارند با هر مقدار، بتوانند از طریق سایت مخصوصی ثبت نام کنند و وارد طرح ترافیک بشوند، ابتدا سایت همیشه قطع است، سپس با تلفن ۱۳۷ ارتباط برقرار کرده و پس از بوقهای بسیار اپراتور حال ندارد پاسخ دهد قطع میکند و باز دوباره... پس از اتصال به اپراتور خسته دیگر، شما را به تماس مجدد و گرفتن داخلی ۵ راهنمایی میکنند، اما داخلی ۵ اصلاً کسی نیست! مجدداً بهخاطر اینکه اصرار دارید در محدوده طرح ترافیک وارد شده و کاری کنید که پوست خیابان کنده شود، ۱۳۷ را گرفته و میگویید آقا این چه وضعیه؟ من میخوام برم تو طرح نمیشه اینجوری. ناگهان اپراتوری که انگار از همه اینها خستهتر است میگوید شماره ۱۸۸۸ را بگیر، واحد شکایات مشکلت را حل کند، خلاصه اینکه آنجا هم میرود روی پیغامگیر... و این بود قصه ما از تکریم ارباب رجوع!
۶- خدا نکند بخواهی مثل یک شهروند خوب وظیفهشناس سال به سال مالیات خود را پرداخت کنی. اینجا تهران است واحد مالیاتی جنوبغرب؛ ابتدا از درب وارد شده و با انبوهی از مردمی عصبانی مواجه میشوی، اصلاً هم جای تعجب ندارد، چون سه کارمند هستند که یکی از آنها ادمین یکی از پرطرفدارترین کانالهای سرگرمی تلگرام است و تعهد دارد، دیگری خانم است و سر اینکه شمسیخانم جهازبرون دخترش است، حسودی کرده، کار نمیکند و ناخنهایش را لاک میزند. نفر آخر هم که کلاً رفته، اما نمیدانیم چرا میگویند دستشویی است، تازه اگر نوبت شما بعد از آنها که همیشه از ما بهترانند بشود، میگویند برو از کلیه مدارکت سه سری کپی بگیر، یک سری ببر بالا برای تأیید، دوسری بیاور نزد ما و رئیس. بالا هم که آسانسور ندارد، راه برای ویلچر معلولان هم ندارد. حالا از اداره بیرون میآیی و تا ابتدای بزرگراه جلال آلاحمد در صف انتظار به سر میبری تا نوبت گرفتن کپیات بشود که تا انجام بدهی و برگردی اداره تعطیل شده است.
۷- ما هرگز متوجه نشدیم تکریم ارباب رجوع اگر یک بخشنامه کلی است، چرا در بیمارستانهای دولتی نگهبانانش در را روی ما هل داده و بیرونمان میکنند، اما در بیمارستانهای خصوصی حتی تا اتاق عمل شما را برای دیدن عمل قلب باز مادرت همراهی میکنند؟!
۸- از همین جا از همه کسانی که جنبش الکترونیکی راه انداختهاند و از راه دور کار مردم را راه میاندازند سپاس فراوان داشته و اعلام میکنیم سایت شما بارگذاری نشد، پول واریزی برداشت شد، اما سایت کلاً پرید و پول ما برنگشت، تلفن چهار رقمی انتهای سایت اصلاً معلوم نبود و شانسی شانسی گرفتیم کسی هم پاسخگو نبود، از شما خواستیم شکایت کنیم جمعه بود، دادگاه تعطیل بود. شنبه شد رفتیم دفاتر الکترونیکی از آن طریق شکایت کنیم شبکهها قطع بود، دقایقی بعد وصل شد، اما مدیرکل نظارت بر حسن انجام کار آمد برای بازدید ما را انداختند بیرون موکول شد به فردا!
۹- میخواهی دفترچه بیمهات را تمدید کنی، کاری که با استعلام یک شناسه و زدن یک مهر انجام میشود. در نهایت هر دفترچه دو دقیقه... وارد سالن که میشوی انبوهی از مردم را میبینی که دفترچههایشان را به اندازه یک کوه روی پیشخوان تلمبار کردهاند. دست آخر هم مهرها را برعکس زده و عکس را با منگنه درست روی چشمانت به دفترچه میدوزند تا درس عبرتی بشود برایت که دیگر آنجا نروی.
۱۰- مردم، ولی نعمت ما هستند... هرچند پیر، کمسواد، اما برای لحظه کوتاهی این مهمان را بپذیر، کارش را راه بینداز تا خدا کارت را راه بیندازد.
منبع: روزنامه جوان