کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

اظهارات شاذ جدید علی مطهری:

فکر می کنند کسی مخالف ولی فقیه نظر داد از دین خارج شده/صادق لاریجانی، تندروی‌های آقای جتنی را ندارد/ انتصاب لاریجانی تداخل قوا به وجود آورده که باید زودتر رفع شود/ بررسی صلاحیت خبرگان رهبری باید دست مراجع باشد نه شورای نگهبان

30 دی 1397 ساعت 10:54

بررسی صلاحیت خبرگان رهبری که به نظر من باید به عهده نمایندگان مراجع تقلید باشد و آنها تصویب کنند که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد.


گروه سیاسی جهان نیوز: علی مطهری، نایب رئیس سابقا اصولگرا و اکنون اصلاح طلب مجلس، در گفتگویی تفصیلی با خبر فوری که به بهانه ساخت مستندی درباره آیت الله هاشمی صورت گرفته، به بیان مطالبی پرداخته که فارغ از عجیب بودن برخی از این اظهارات، پاسخ بسیاری از آنها مانند بحث نظارت خبرگان بر رهبری چندین بار به صورت مستند داده شده اما علی الظاهر بنای رفتار این نماینده، تکرار این ادعاهای پر سروصدا با هدفگذاری خاص است.

بخش های مهم این گفتگو را در ادامه خواهید خواند:

*در دوره آقای هاشمی تحمل نقد یک مقدار کم بود و به این انتقاد داشتیم. یا برخی نزدیکانشان در بعضی مناصب اقتصادی وارد شدند که این را صلاح نمی دانستیم و می گفتیم هر مقدار هم که پاکدست باشند بالاخره برایشان حرف درمی‌آورند. بعد از این دوران و در دولت های نهم و دهم به مدت هشت سال خیلی آیت‌الله هاشمی را تخریب کردند و یک جاهایی لازم بود که از ایشان دفاع کنیم. ایشان مظلوم واقع شده بود و ما از ایشان دفاع می کردیم.

*در سال 92 احساس ما این بود که آقای هاشمی به خاطر تجربه و نگاه درست اقتصادی و سیاسی و مدیریتی که داشت، گزینه خوبی است که کشور را از آن وضعیت بیرون بیاورد. اگرچه نظر کلی من این است که روحانیون حتی المقدور پست‌های اجرایی را اشغال نکنند مگر اضطراراً.

*نگاه شخص شهید مطهری است که روحانیون پست های اجرایی را نگیرند و کار خودشان را انجام دهند. این نظر ما بوده و به هر حال اینها هیچ منافاتی با هم ندارد.

*معتقدم آیت الله هاشمی بعد از دوره ریاست جمهوری چون از بیرون به حکومت نگاه می کردند و با مردم و گروه های سیاسی بیرون از حکومت تماس بیشتری داشتند، متوجه خیلی از اشکالات نظام در حوزه آزادی بیان و نوع برخورد با منتقدان شدند. به همین دلیل گاهی حرف مردم را می گفتند و از حقوق منتقدان دفاع می کردند. این هم البته طبیعی است، بالاخره ایشان از ابتدای انقلاب در گرماگرم کارهای اجرایی بوده، از زمان پیروزی تا دوره جنگ و بعد دوره ریاست جمهوری خود ایشان و دوران ریاستشان بر مجمع تشخیص مصلحت و مسئولیت های مختلفی که داشتند او را درگیر مشغله های زیادی کرده بود. اما شاید بعد از دوره ریاست جمهوری تا حدودی فراغت و تماس بیشتری با مردم و گروه های اجتماعی و سیاسی داشت و طبعا متوجه خیلی از مشکلات شدند. بنابراین در مواقع زیادی شاهد بودیم که از حقوق مردم دفاع کردند. در حوادث سال 88 هم دیدید که ایشان یکطرفه به میدان نرفت و جانب حقوق مردم را هم داشت...ایشان خیلی زود خواست جامعه را متوجه می شد و در جاهایی که لازم بود در سیاست ها چرخشی ایجاد شود، این کار را انجام می داد.

*البته این مرجع فکری بودن روحانیت در جامعه هنوز باقی است. باز هم مردم به هیچ گروهی به اندازه روحانیت اعتماد ندارند و باز هم اینها را یک گروه صادق و باتقوا می دانند. اما روحانیت هر مقدار دولتی و حکومتی شود، تا حدودی از اقبال مردم به آنها کم می شود. درواقع روحانیت باید به گونه ای عمل کند که همیشه در کنار مردم و ناظر بر دولتها باشد و درد مردم را بیان کند. شهید مطهری و حتی خود امام در اول انقلاب معتقد بودند که روحانیون دولتی نشوند و پست اجرایی نگیرند و آن وظیفه اصلی خودشان را انجام دهند، حتی در جمهوری اسلامی همچنان در کنار مردم و بر دولتها نظارت داشته باشند، انتقاد کنند و انتقاد به معنی درستش را انجام دهند، نقاط قوت و ضعف را بیان کنند. حتی ولایت فقیه هم به معنای نظارت است و به معنی حکومت نیست، به معنی یک مدیر اجرایی نیست بلکه به معنای نظارت است که جامعه از مسیر اسلام خارج نشود.

*فکر می کنند اگر کسی در موضوعی نظر متفاوتی با ولی فقیه داشت، دیگر اصلا از دین خارج شده و مستحق هرگونه حمله و توهینی هم هست که روش بسیار غلطی است. هر کسی می تواند نظر خودش را داشته باشد. حتی اگر نظرش مخالف نظر ولی فقیه باشد، او آزاد است که این را اعلام و بیان کند. خود رهبری هم روی این موضوع دو، سه بار تاکید کرده اند. نباید یک نگاه بسته ای داشته باشیم و بخواهیم به بهانه التزام به ولایت فقیه، شخصیت‌های مختلف را تخریب کنیم و فکر کنیم ولایت فقیه یعنی فقط یک نفر باید تعریف و تمجید شود و بالا برود، بقیه باید سرکوب شوند. این روش خیلی بدی است که تبدیل به نگاه برخی شده است و هرکسی بخواهد نظر جدید و حرف نویی بزند، سریعا سرکوب می شود چون فکر می کنند مزاحمتی برای ولایت فقیه ایجاد می شود.

*آقای هاشمی کسی بود که اعتدال و عقل گرایی را در سیاست ترویج کرد، پای این موضوع هم ایستاد و تسلیم فشارها نشد. این یک نقطه مثبت برای ایشان است. مثلا نوع برخوردی که با حوادث سال 88 داشت و پافشاری که در مواضع خودشان داشتند و حتی دیدید که زودتر از همه اعلام خطر کرد. حتی نامه ای به رهبری نوشتند و تاکید کردند که حمایت یکطرفه ای که در بخشی از حکومت نسبت به احمدی نژاد ایجاد شده، در آینده خطراتی دارد و آن موقع هشدار دادند. اکثر مواردی هم که در آن نامه گفت بعدا تحقق پیدا کرد. ایشان حتی اظهار نگرانی کرد که بعدا خود این گروه در مقابل رهبری خواهند ایستاد و دیدید که در واقعیت هم همین‌طور شد. یا در خطبه نماز جمعه سال 88، راه حل این بحران و فتنه را بیان کردند که راهکار درستی هم بود. آقای هاشمی آن زمان تاکید کرد که رفتار مطلوبی با منتقدان و معترضان صورت گیرد، بی جهت سخت گیری و خشونت نشود و ... اگر به این حرف ها گوش می دادند به نظرم داستان سال 88 خیلی زودتر حل و فصل می شد.

*هاشمی از آغاز نهضت اسلامی و پیروزی و بعد از آن در متن قضایای انقلاب بوده و دلسوز این انقلاب بود و اجازه نمی داد که افراط و تفریط شود و به بهانه آزادی بیان یا دموکراسی یا برخورد خوب با منتقدین، عده ای بخواهند افراط کنند.

*ایشان در مقام ریاست مجمع می توانست خیلی موثر باشد. در عین حال حرفهایش را هم می زد یعنی ابایی نداشت که در جایی ممکن است نظری مخالف نظر رهبری داشته باشد و خیلی محترمانه بیان می کرد. ضمن حفظ احترام مقام رهبری، نظرات خودش را نیز بیان می کرد... نشان می دهد که یک تصور درستی از اصل ولایت فقیه داشت که ولایت فقیه به این معنی نیست که یک نفر فکر می کند و بقیه عمل می کنند. بلکه همه فکر و اظهارنظر می کنند منتها مردم درنهایت در میان اظهارنظرها و مواضع نظر رهبری را انتخاب می کنند.

*من نسبت به ورود فرزندان ایشان به حوزه سیاست انتقادی نداشتم. بحثم این بود در زمانی که آیت الله هاشمی رئیس جمهور بودند این که برخی نزدیکان ایشان بعضی مناصب اقتصادی را به عهده داشته باشند برای هر رئیس جمهوری به صلاح نیست. چون معتقد بودم هر مقدار هم که این افراد پاکدست باشند برایشان حرف در می‌آورند و شایعه می‌سازند. آن موقع گفتم که صلاح نیست اطرافیان ایشان وارد این گونه مدیریت‌ها یا فعالیت‌ها شوند ولی بعد از آن که دیگر آقای هاشمی منصب اجرایی نداشت شاید خیلی مهم نبوده که نزدیکانشان فعالیت اقتصادی هم داشته باشند. اما در مورد ما فرزندان آیت الله مطهری که شخصیت اصلی در قید حیات نیست موضوع فرق می‌کند و حساسیت‌هایی که نسبت به امثال ما وجود دارد، کمتر می‌شود چون دیگر پدر نیست. ما از ابتدا هم از ورود به سیاست نهی نشده بودیم. به هر حال طبیعی است که آن حساسیت‌ها نسبت به ما و فرزندان آیت الله هاشمی در زمان ریاست جمهوری شان خیلی متفاوت می‌شود.

*اکنون آقای صادق لاریجانی هم رئیس قوه قضائیه است و هم عضو شورای نگهبان، تداخل قوا به وجود آورده و مخالف اصل 57 قانون اساسی است و باید زودتر رفع شود. اما پاسخ سؤال شما، من از مواضع آیت الله هاشمی شاهرودی در باب بررسی صلاحیت‌ها اطلاع زیادی ندارم یا از مواضع خود آقای صادق لاریجانی زمانی که در شورای نگهبان بودند درباره مسئله صلاحیت‌ها که چه آرایی داشتند مطلع نیستم که بدانم با هم خیلی متفاوت هستند یا نیستند. بنابراین خیلی مطمئن نیستم که آیا حضور ایشان در شورا از این نظر بهتر است یا بدتر.

*معتقدم آقای صادق لاریجانی در مجموع آدم معقولی است و تندروی های آقای جتنی را ندارد. حتی در همین مجمع تشخیص مصلحت می‌تواند با روشی که آقای محسن رضایی شروع کرده است که به نوعی ورود در قانونگذاری و تبدیل مجمع به شورای نگهبان دوم یا مجلس سناست مخالف باشد و از این نظر باعث اصلاح این موضوع شود.

*بررسی صلاحیت خبرگان رهبری که به نظر من باید به عهده نمایندگان مراجع تقلید باشد و آنها تصویب کنند که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد، چه کسی فقیه شمرده می شود و چه کسی نمی شود. اینکه این بررسی صلاحیت باز به دست خود شورای نگهبان است و شورا هم منصوب خود رهبری است، اشکالاتی را ایجاد می کند. بنابراین معتقدم یک جاهایی قانون باید اصلاح شود.

*البته همین قانون اساسی موجود هم در خیلی جاها درست عمل نمی شود. مثلا مجلس خبرگان رهبری وظیفه نظارت بر بقای شرط عدالت در رهبری را دارد که بالاخره باید گاهی بررسی و سوال کنند و پاسخ بشنوند. حالا ممکن است ضرورت نباشد حتما در رسانه ها منعکس شود ولی باید بالاخره در حوزه نظارت خودشان انجام دهند و اگر سؤالی دارند مطرح کنند. نمی شود که فقط بنشینند و تعریف و تمجید کنند و ناهار و شامی بخورند و بروند. این خوب نیست. امروز مجلس خبرگان رهبری کار خود را از نظارت بر رهبری به نظارت بر دولت که کار مجلس شورای اسلامی است تغییر داده است و این خلاف قانون اساسی است.

*تفسیر اشتباهی از قانون اساسی وجود دارد. مثلاً همین نظارت بر رهبری را صیانت از رهبری تفسیر می کنند. این تفسیر را از کجا درآورده اند؟ مگر رهبری نیاز به صیانت دارد؟ رهبری خودش جایگاه خاص و پایگاه مردمی خودش را دارد و نیازی به صیانت شما ندارد. شما نظارت بر رفتار و عملکرد رهبری باید داشته باشید تا مردم احساس کنند همه چیز طبیعی است و حالت مصنوعی ندارد و رهبری هم مثل بقیه باید پاسخگو باشند. ما مثل کلیسای کاتولیک معتقد نیستیم که حاکم در مقابل خدا پاسخگوست اما در مقابل مردم پاسخگو نیست بلکه در دین اسلام و حکومت اسلامی ولی فقیه در مقابل مردم هم پاسخگوست. نگاه طبیعی به نفع نظریه ولایت فقیه است تا اینکه بیاییم یک حالت خیلی ملکوتی به ولیّ فقیه بدهیم که به ضرر نظام و اصل ولایت فقیه است.


کد مطلب: 666754

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/666754/فکر-می-کنند-کسی-مخالف-ولی-فقیه-نظر-دین-خارج-شده-صادق-لاریجانی-تندروی-های-آقای-جتنی-ندارد-انتصاب-تداخل-قوا-وجود-آورده-باید-زودتر-رفع-شود-بررسی-صلاحیت-خبرگان-رهبری-دست-مراجع-باشد-نه-شورای-نگهبان

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com