حامیان دولت حاضر به پاسخ به این سوال هم نیستند که این وحدت قرار است با چه کسانی اتفاق بیفتد؟ با همان کسانی که در تریبونهای آنها بیسواد و بزدل، بیقانون، حسود و... لقب گرفتهاند؟ آیا چنین دعوت به وحدتی صادقانه است؟
آیا دعوت دولت به وحدت ملی صادقانه است؟
30 ارديبهشت 1397 ساعت 16:32
حامیان دولت حاضر به پاسخ به این سوال هم نیستند که این وحدت قرار است با چه کسانی اتفاق بیفتد؟ با همان کسانی که در تریبونهای آنها بیسواد و بزدل، بیقانون، حسود و... لقب گرفتهاند؟ آیا چنین دعوت به وحدتی صادقانه است؟
به گزارش جهان نیوز، وضعیت اجتماعی دولت حسن روحانی به نقطه قابل تاملی رسیده است؛ خروج رسمی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از برجام حکم مهر «باطل شد» روی پروژه مادر و اصلی دولت روحانی است، پروژهای که به شکل ترکیبی سعی میکرد ملغمهای از سیاست خارجه، اقتصاد و حتی مولفههای امنیتی خاص دولت را با هم پیش ببرد، اما واقعیت این است که امروز دیگر برجام به پایان رسیده و اصطلاحا به لحاظ سیاسی برای دولت کاری نمیکند.
مثل امروز دولت و برجام یا به شکل کلانتر دولت و غرب یا حتی دولت و آنچه انتظار داشت تمام مشکلاتش را با آن حل کند، مثل فردی است که به مغازه پرندهفروشی رفت تا طوطی بخرد، اما به او جغد فروختند. پس از مدتی فروشنده که میدانسته با طالب طوطی چه کرده از او پرسید که از طوطی چه خبر؟ گفت الحمدلله خیلی خوب به حرفها دقت میکند. حالا درمورد برجام، روحانی و دولتش هم میدانند که طوطیای در کار نیست اما تحت هر شرایطی حتی اگر طرف معامله هم مدام به شکلهای مختلف این مطلب را بگوید، باید جغد موجود را تحویل گرفت و به رنگ طوطی درآورد، اما چه میشود کرد که جغد نهایتا کار طوطی را انجام نمیدهد. همانطور که قبلا هم گفته شد دولت روحانی از فردای خروج ترامپ از برجام رسما دولت بدون پروژه است هرچند شاید سعی کند ظاهر را به شکل دیگری نشان دهد، اما دولت از این به بعد دو مساله اصلی دارد.
مساله اول بحران پایگاه اجتماعی و بدنه جانفدا و مساله دوم تعریف پروژهای برای سر و شکل دادن به دولت در ادامه مسیر.
درباره مساله اول اظهارات روز گذشته سعید حجاریان درخصوص بدنه اجتماعی دولت قابل تامل است؛ سخنانی که هم عبور مردم از روحانی را پیشبینی کرده و هم عبور احزاب و گروههای اصلاحطلب و غیراصلاحطلب را از دولت و البته معلوم نیست این تنها یک پیشبینی است یا یک دستورالعمل؟
حجاریان میگوید: «شاید مردم به نبود روحانی رضایت دهند چراکه جایگاه رئیسجمهور نزد حامیان خود بهدلیل تحقق نیافتن وعدههای اقتصادی و همچنین عدم توانایی در رفع حصر و برخی دیگر از مسائل افول کرده است، از این گذشته روحانی در مقابل مسائل جاری چون فیلترینگ تلگرام و افزایش نرخ دلار نیز واکنش مناسبی نداشته است. در میان احزاب و چهرهها نیز عبور از روحانی محتمل است؛ چراکه هریک از متحدان امروزین وی تئوری بقای خاص خود را دارند و ممکن است در یک نقطه عطف به موضع عدم دفاع برسند.»
درمورد پروژه دولت بعید است دولت حسن روحانی ایده جدیدی برای تولید ادبیات سیاسی داشته باشد، ولی آنطور که از شواهد و قرائن برمیآید دو پروژه تکراری در دستورکار قرار گرفته است؛ دو پروژهای که ذاتا با هم تناقض دارند و صحت هرکدام دیگری را نقض میکند.
پروژه اول، پروژه رقیبهراسی است، پروژهای که بارها در زمان انتخاباتهای اخیر هم دنبال شده است، پروژهای که در آن گفته میشود ماندن روحانی و برجام به همین شکل فعلی هرچقدر هم بد باشد، بسیار بهتر از شرایطی است که جریان رقیب مطلوب میداند، برای تصویر آن شرایط موهوم هم معمولا به سبک ژول ورن تخیل به کار میآید و تصویری ترسناک ساخته میشود که کم از آثار ویلیام فریدکین و گریگور وربینسکی ندارد.
اما پروژه دوم که ظاهر فریبندهتری هم دارد طرح مساله وحدت و همگرایی ملی و در پیش گرفتن راهبرد «شتر دیدی ندیدی» درمورد برجام و چند سال گذشته با عنایت به وضعیت حساس کنونی است!
بدیهی است کسی مخالف همگرایی در مسائل ملی و میهنی بین گروههای سیاسی و افراد و احزاب و شخصیتها و مردم نیست، که اساس و بنیان سیاستورزی در کشورهای توسعهیافته و پیشرفته هم همین است که همه گروهها با پذیرش اختلافها بر سر مسائل بنیادی وحدت داشته باشند، اما این وحدت دو پیشفرض دارد؛ اول اینکه آیا گروهها و جریانهای حامی وحدت همگی تعاریف مشترکی از اصول دارند و به آن پایبندند؟ و دوم اینکه آیا صادقانه این مساله را مطرح میکنند یا نه؟
هم شواهد و قرائن و هم سابقه تاریخی نشان میدهد طرح مساله وحدت ملی در شرایط فعلی پیشنهادی جدی و صادقانه نیست.
عجالتا اینکه دولت و حامیان آن همزمان هم حرف از وحدت ملی بزنند و هم به مظاهر وحدت ملی حمله کنند، نشان میدهد وحدت بیشتر از آنکه یک روند واقعی باشد یک پروژه سیاسی غیرصادقانه است. نمیشود هم از وحدت ملی گفت و هم تلاش کرد در تریبونهای رسمی بین ارتش و سپاه اختلافافکنی کرد، نمیشود هم از وحدت ملی گفت و هم مسئولیت اقدامی مانند رفع انحصار از تلگرام را برعهده نگرفت و آن را به کلیت نظام تعمیم داد و نمیشود هم سخن از حق نقد گفت و هم به منتقدان فحاشی کرد.
تجربه تاریخی هم حداقل در سه فراز ناصادقانه بودن یک جریان خاص در پیش بردن ادبیات وحدت ملی را ثابت میکند، جریانی که هرگاه در موضع قوت قرار میگیرد، اتمسفر فضای سیاسی را تند میکند و حرف از عبور و مرور و لزوم تعیینتکلیف میزند و هرگاه در موضع ضعف قرار میگیرد، ندای وحدت سر میدهد.
تجربه اول به دولت اول اصلاحات برمیگردد که این جریان بلافاصله پس از پیروزی در دوم خرداد 76، اسب رادیکالیسم را زین کرد، عبدا... نوری، وزیر کشور وقت صریحا از شفافشدن مواضع گفت و رقابت دو جناح را بهمثابه رقابت استقلال و پرسپولیس حداکثری و با پیشینه تنش خواست، مسیری که به طرح شعار خروج از حاکمیت، لوایح دوقلو و... انجامید. تصمیمات و اقداماتی که هیچ نسبتی با وحدت ملی نداشت و بیشتر به همان رقابت پرتنش دربی شبیه بود، هرچند طرح دعوای استقلال و پرسپولیس در همان ابتدا با موضعگیری شفاف حاکمیت مواجه شد «که رقابت استقلال و پرسپولیس سر جای خودش، ولی حواستان به تیمملی هم باشد»؛ اما مسیر جریان دوم خرداد همان مسیر رادیکالیسم بود، مسیری که هم به منافع ملی ضربه زد و هم به اصلاحات، رادیکالیسمی که تا آنجا برای این جریان عقبگرد داشت که به نقطه استمداد از علی لاریجانی و حسن روحانی عقب رفت.
تجربه دوم به انتخابات 88 و عدم پذیرش نتیجه انتخابات برمیگردد؛ جریان اصلاحات در فتنه 88 تا قبل از 9 دی مسیر متفاوتی را میرفت، برگزاری تجمع 25 خرداد، بیانیه مجمع روحانیون مبارز در 30 خرداد، تحریف شعارها در راهپیمایی روز قدس، وقایع 13 آبان، بیانیه یک تا 16 موسوی و... همه حکایت از نوعی رادیکالیسم و خط و نشان کشیدن برای حاکمیت داشت، اما چرخش مواضع این جریان از 9 دی 88 به بعد نوعی ارتجاع سیاسی- اجتماعی برای در حاکمیت ماندن همراه داشت، عقبگردی که با ادبیاتی تحتعنوان «وحدت ملی» ظهور و بروز یافت و رسانهای شد، ادبیاتی که دامنه استفاده از آن تا بخشهایی از بدنه جریان راست هم رسوخ کرد.
تجربه سوم اما مربوط به انتخابات سال 96 و وقایع پس از آن است، جایی که حسن روحانی از جایگاه رئیسجمهور مستقر و با سابقه 30 سال عضویت در شورای عالی امنیت ملی، نظام جمهوری اسلامی را متهم به قتل و جنایت کرد، از دیوارکشی رقبا در خیابانها گفت، آوردن برجام را کار خدا دانست و منتقدان آن را بیسواد خواند. حال یکسال پس از این مواضع حسن روحانی و دولتش پس از خروج رسمی ترامپ از برجام و به فنا رفتن مهمترین پروژه سیاسی دولت، دوباره به نقطه طلب وحدت ملی رسیدهاند.
حامیان دولت حاضر به پاسخ به این سوال هم نیستند که این وحدت قرار است با چه کسانی اتفاق بیفتد؟ با همان کسانی که در تریبونهای آنها بیسواد و بزدل، بیقانون، حسود و... لقب گرفتهاند؟ آیا چنین دعوت به وحدتی صادقانه است؟
منبع: فرهیختگان
کد مطلب: 613693
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/613693/آیا-دعوت-دولت-وحدت-ملی-صادقانه