چرا از ما «حزب اللهی های اتوکشیده» یکی شهید نمی شود؟
يکشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۱
کد مطلب: 544751
چشمهای حججی و لبهای خندان شیرازی و فارس حسینی چسبیدهاند بیخ گلویم. ول نمیکنند. حرف حساب میزنند. جواب ندارم...
گروه فرهنگی جهان نيوز، محمد رضا شهبازی: در همان نگاه اول فهمیدم که نباید مکث کنم. سریع بیخیالش شدم. در روزهای بعد هم که اینستاگرام پر بود از تصاویرش، سعی کردم سراغ اینستاگرام نروم. اگر هم جایی، یکجوری، عکسش -همان عکس معروفش- میآمد جلوش چشمم یا رویم را برمیگرداندم یا گوشی موبایل را کنار میگذاشتم. مطمئن بودم این چشمها کار دستم خواهد داد... چشم هایش... چشم هایش... چشم های شهید حججی در همان عکس معروف موقع اسارت بدجور آدم را خفت میکند!
تا الان چند روز گذشته؟ چند روز پیش بود که چشم هایش خط و نشان کشیدند برای همه ما؟ حال سرچ ندارم... بی خیال گوگل... گاگولی را عشق است. این چند روز خواستم فراموشش کنم... اما نشد. ول کن نیست. چشم هایش دست بر نمی دارند.
دیشب که خبر شهادت دو نفر از بچههای جهادگر موسسه طلوع را در اردوی جهادی شنیدم باز گفتم خودم را بزنم به گاگولی. زدم. این دفعه اما به چند روز نکشید. فقط تا صبح دوام آوردم. بعد از نماز صبح دستم رفت سمت گوشی. دوباره رفتم سراغ عکس هایشان. دوام نیاوردم. گاردم باز شد. دیوار دفاعی فروریخت... گریه کردم...
چشمهای حججی و لبهای خندان شیرازی و فارس حسینی چسبیدهاند بیخ گلویم. ول نمیکنند. حرف حساب میزنند. جواب ندارم...
ای کاش محسن حججی کتابفروشی نکرده بود. ای کاش لیست پرفروش های کتاب را درنیاورده بود. ای کاش کتاب پخش نکرده بود بین این و آن. ای کاش امین شیرازی در سه شنبههای مهدوی لیوان شربت نداده بود دست خلق الله در تابستانهای گرم چهاراره ولیعصر. ای کاش نانوایی سر خط نکرده بود برای پخش نان صلواتی بین فقرا...
چرا فقط اینها شهید میشوند. چرا از ما «حزب اللهی های حرفهای» و «حزب اللهی های اتوکشیده» یکی شهید نمی شود؟
ما حزب اللهی های حرفه ای انگار داریم میپلکیم تا آنها شهید شوند. قضیه همان از آخر مجلس است...
ما حرفهایها خطبههای نمازجمعه را نقد میکنیم، از بصیرت امام جمعه ایراد می گیریم اما یادمان رفته آخرین باری که رفتیم نمازجمعه کی بود! ما از تبدیل مسجدها به پاتوق پیرمردها گله میکنیم اما نمازمان را فرادا و با گردن کج میخوانیم که مثلا یعنی الهی و ربی من لی غیرک.
لینک کمک به خانوادههای کم بضاعت را پشت کامپیوترمان باز میکنیم و پولی میریزیم اما از رفتن بین فقرا و مستضعفان مورمورمان میشود. علیه یکسان سازی قبور شهدا مقاله می نویسیم اما سری به مزار شهدا که امام گفته بود امام زادگان عشقاند و مزارشان زیارتگاه اهل یقین است نمیزنیم.
برای ایستگاههای صلواتی پوستر طراحی میکنیم اما یک لیوان شربت دست ملت نمیدهیم. اردوی تشکیلاتی برگزار می کنیم و چارت آموزشی میکشیم و آسیب شناسی فرهنگی میکنیم و نقد علمی مینویسیم و...
ما حزب اللهی های حرفه ای سرگرم هشتگ و تشتک و پشتک در توئیتر و همایش و سمینار هستیم و حزب اللهی های غیر حرفه ای در عراق و شام و گیلان غرب شهید می شوند...
برادر عزیزم!!!!!!
باور کنید در این دوران از میدان جنگ سخت تر، کار تشیکلاتی و عمل صحیح فرهنگی در جهت کاهش طلاق، اعتیاد، رواج ماهواره و ده ها درد فرهنگی است.
برادرم!!!!!!
دعا کنید برای پیروزی و شهادت در جهاد اکبر که ابزارش همین کار تشکیلاتی، کت و شلوار اتو کشیده و... است.
استاد عزیزم!!!!!!
همیشه میدان جنگ، سوریه و عراق و... نیست همیشه لباس رزم، پیراهن خاکی نیست. الان میدان جنگ اصلی، فضای مجازی است که هشتک و کت و شلوار اتو کشیده نیاز دارد.
باور کنید!!!!
رحمت بیکران خدا و مردم بربیدارگران اقلیم خدمت و غیرت که در زمانه ای که برای نرفتن به جهاد، توجیهات فراوانی هست، راه حقیقت را از مصلحت جدا کردند و گام در راه اولیاء الله گذاشتند
حزب اللهی های اتوکشیده وبعبارت دیگر حرب اللابی هاکه به دنبال لابی زدوبند بخوروببر و رانت واختلاس وفریب هستندوهیچگاه طالب شهادت نبوده ونیستند وجالب انکه میزریاست وپست خود را مقدس ترین سنگر مبارزه میدانند