اصل وجود يمانى و جزء علامات حتميّه ظهور امام زمان عليه السّلام بودن وى، مورد ترديد نيست، زيرا روايات مربوط به وى لااقل به حدّ استفاضه مىرسد و ظاهرا اهل سنّت نيز آن را نقل كردهاند.
گروه فرهنگ جهان نیوز: خدایا! در فرج مولایم شتاب کن! و ظهورش را آسان ساز! راهش را گسترده نما! و مرا در صراط او قرار ده! فرمانش را نافذ گردان و پشتوانهاش را استوار نما.. خدايا! اين گرفتارى پيچيده را از اين امّت، به حضور آن گرامى برطرف ساز. به مهرت ای مهربانترین مهربانان. (۱)
علائم حتمی ظهور
امام صادق علیه السلام فرمود: پيش از قيام قائم، پنج علامت و نشانه مهمّ در پيش خواهد بود: جنبش مرد ترقىخواه يمنى، جنبش ارتجاعى سفيانى، نداى آسمانى، قتل نفس زكيّه و فرورفتن[لشکر سفیانی در] زمين.(۲)
یمانی؛ اولین علامت حتمی ظهور
«از نشانههاى قطعى ظهور امام مهدى عليه السّلام جنبش اصلاحطلبانۀ شخصيّت «يمنى» است. نام و داستان شخصيّت «يمنى» در روايات بسيارى و در شمار نشانههاى قطعى ظهور، آمده است.»(۳)
«اصل وجود يمانى و جزء علامات حتميّه ظهور امام زمان عليه السّلام بودن وى، مورد ترديد نيست، زيرا روايات مربوط به وى لااقل به حدّ استفاضه مىرسد و ظاهرا اهل سنّت نيز آن را نقل كردهاند. در فتن سليلى و فتن ابن حمّاد و . . . نامى از يمانى بردهاند.»(۴)
«روايات متعددى[که] از اهل بيت عليهم السلام، دربارۀ انقلاب اسلامى و زمينهساز ظهور حضرت مهدى (ع) در يمن وارد شده است كه حتمى بودن وقوع اين انقلاب را تصريح مىكند و آن را درفش هدايت و زمينهساز قيام حضرت مهدى و يارىكنندۀ آن حضرت توصيف مىكند. حتى برخى از روايات انقلاب اسلامى يمن را در زمان ظهور، هدايت بخشترين درفشها به طور مطلق به حساب مىآورد و در وجوب يارى رساندن به آن، همانگونه تأكيد مىكند كه در يارى درفش مشرق ايرانى، بلكه بيش از آن تأكيد مىنمايد. و وقت آن را همزمان با خروج سفيانى در ماه رجب يعنى چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (ع) و پايتخت آن را صنعا معرفى مىكند. »(۵)
«ضمن روايتى طولانى در اين مورد، از امام باقر عليه السّلام آوردهاند كه ایشان فرموده اند: «خروج سفيانى» و شخصيّت «يمنى» و «سيّد خراسانى» در يك سال، يك ماه و يك روز خواهد بود و درست به سان دانههاى تسبيح، يكى پس از ديگرى خواهد آمد... در آستانۀ ظهور امام مهدى عليه السّلام هيچ پرچمى هدايتيافتهتر از پرچم شخصيّت «يمنى» نخواهد بود.
پرچم او، پرچم هدايت و درستى است. چرا كه او مردم را به امام مهدى عليه السّلام دعوت مىكند، هنگامى كه اين شخصيّت اصلاحگر خروج مىكند ، فروختن سلاح را تحريم مىنمايد.
هنگامى كه او به پاخاست با او به پاخيزيد. چرا كه اگر پرچم هدايت و عدالتى را ديديد روى گردانى از آن براى مسلمان، شايسته و مشروع نيست. از اين رو، هركس از پيوستن به جنبش مرد «يمنى» سرباز زند، اهل آتش خواهد بود چرا كه او به حق فرامىخواند و به راه مستقيم و بىانحراف دعوت مىكند.»(۶) ،(۷)
«روايات مىگويد: يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مىشود. نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مىشوند و از روايات چنين ظاهر مىشود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است، زيرا از لحن أخبار چنين فهميده مىشود كه طرف درگير با سفيانى، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى و شعيب هستند. و گويا يمنىها پس از يارى رساندن به آنان به يمن باز مىگردند.
امّا در منطقۀ خليج، علاوه بر حجاز، يمنىها نقش اساسى خواهند داشت، گرچه روايات، آن را خاطرنشان نساختهاند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور و جغرافياى منطقه، بايستى فرمانروائى يمن و حجاز و كشورهاى حوزۀ خليج در دست نيروهاى يمن، پيرو حضرت مهدى (ع) قرار گيرد.
چرا درفش يمنى از درفش خراسانى هدايت بخشتر است؟
در حالىكه درفش خراسانى و درفشهاى اهل مشرق بطور كلى به درفش هدايت، توصيف شده و كشتهشدگان آنها شهيد محسوب مىشوند و خداوند دين خود را بوسيله آنان يارى مىنمايد. با آنكه تعداد نسبتا زيادى از ايرانيان وزيران و مشاوران حضرت مهدى (ع) و ياران خاص او خواهند بود، كه از جملۀ آنان فرماندۀ نيروهاى ايرانى، شعيب بن صالح است كه امام مهدى (ع) وى را به سمت فرماندهى كل ارتش خود برمىگزيند و با آنكه نقش ايرانيان، در زمينهسازى قيام حضرت مهدى (ع) در تمام سطحها، نقش وسيع و فعّالى است وآنگهى آنان با قيام و فداكاريهاى خود، كه آغاز نهضت حضرت مهدى (ع)، بوسيلۀ قيام آنان خواهد بود، برترى خاصى دارند و ما آن را در نقش آنان در دوران ظهور بيان خواهيم كرد. بنابراين چرا انقلاب يمنى و درفش وى هدايتبخشتر از ايرانيان و درفش آنهاست؟
ممكن است دليل آن، اين باشد كه سيستم ادارى كه يمنى در رهبرى سياسى و ادارۀ يمن به كار مىبرد صحيحتر و از لحاظ سادگى و قاطعيت به روش ادارى اسلام نزديكتر باشد. در حالي كه دولت ايرانيان از پيچيدگى و دوبارهكارى و شائبههايى بركنار نيست، بنابراين تفاوت بين اين دو تجربۀ فرمانروائى به طبيعت سادگى و قبيلهاى جامعۀ يمن و طبيعت وراثت تمدن و تركيب جامعۀ ايرانى برمىگردد و ممكن است انقلاب يمنى ازاينرو هدايتبخشتر به شمار آيد كه سياست و دستگاه اجرائى آن قاطع باشد و نيروهاى مخلص و مطيع در اختيار داشته باشد و پيوسته رسيدگى شديد نسبت به آنها كند.
البته اين همان دستور العملى است كه اسلام به اولياء امور مىدهد كه با كارمندان و كارگزاران خود عمل نمايند چنانكه در منشور امير مؤمنان (ع) به مالك اشتر استاندار و نمايندۀ امام در مصر مىبينيم و همانطور كه در صفات حضرت مهدى (ع) آمده است كه «نسبت به كارگزاران و كارمندان خود سختگير و نسبت به بينوايان مهربان مىباشد» در حالي كه ايرانيان براساس چنين سياستى عمل نمىكنند، مسئول مقصّر، يا خيانتكار نسبت به مصالح مسلمانان را در ملأ عام، جهت عبرت سايرين مجازات نمىكنند.
و احتمال دارد، درفش يمنى از اين جهت هدايتكنندهتر باشد كه در ارائه طرح جهانى اسلام رعايت عناوين ثانوى فراوان و ارزيابىها و مفاهيم كنونى (و مقررات بين المللى) را نمىكند. در حالي كه انقلاب اسلامى ايران معتقد و ملزم به رعايت آنهاست.
امّا آنچه به عنوان دليل اساسى، پسنديده است اين است كه انقلاب يمنى اگر هدايتگرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى علیه السلام برخوردار مىگردد و جزء لاينفك قلمرو و طرح نهضت آن حضرت شمرده مىشود، همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مىشود و كسب شناخت و رهنمود مىكند. مؤيد اين امر روايات مربوط به انقلاب يمنىهاست كه رهبر انقلاب يمن يعنى شخص يمنى را مىستايد و با اين عبارات توصيف مىنمايد: «به سوى حق هدايت مىكند» و «شما را به سوى صاحبتان مىخواند» و اينكه «براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست و كسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود» . . . امّا انقلاب زمينهساز ايرانيان در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن، ستايش از عموم گرديده است، مانند ياوران درفشهاى سياه و اهل مشرق و قومى از مشرق به جز، شعيب بن صالح كه با توجه به روايات، نسبت به بقيۀ فرماندهان درفشهاى سياه، امتياز و برترى ويژهاى دارد و پس از آن سيد خراسانى و سپس مردى از قم مورد ستايش قرار گرفته است.
أخبار مؤيّد اين معناست كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام (ع) نزديكتر است تا انقلاب زمينهساز ايرانيان، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مىكند يا آنكه يمنى ديگرى زمينهساز يمنى وعده داده شده مىباشد. در حالي كه انقلاب ايرانيان بدست مردى از قم كه سرآغاز نهضت و قيام حضرت مهدى (ع) مىباشد كه «آغاز آن از مشرق است» و فاصلۀ بين شروع انقلاب آنها و بين خراسانى و شعيب بيست يا پنجاه سال و يا آنچه خدا اراده كند، به طول مىانجامد.(۸)
منابع:
۱-بخشی از دعای عهد ۲- كـمال الدين و تمام النعمه ، ج ۲، ص ۶۴۹ ۳- امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور علامه قزوینی ص۵۵۷ ۴- تا ظهور،ج۲ نجم الدین طبسی ص۳۸۲ ۵-عصر ظهور ، علی الکورانی ص۱۵۷ ۶- غيبت نعمانى، ص ٢۵۵، باب ١۴، ح ١٣ ۷- امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور علامه قزوینی ص۵۵۷ ۸-عصر ظهور،علی الکورانی صص۱۶۲-۱۵۸
والا ما که هنوز آثاری که گفت را ندیدیم. در ثانی ضلم در زمان ظهور به حد اعلی می رسد و غیر قابل تحمل می شود برای مستضعفان. که این طور نیست الان هنوز مانده تا ظلم به این حد برسد. در ثالث اینکه این گروه یمنی که شیعه زیدیه هستند نه 12 امامی چطور می توانند هدایتگر مردم به سوی مهدی (ع) باشند. تا حالا هم من جنین دعوتی به سوی مهدی موعود از زبان آن ها نشنیدم. پس بر اساس روایات اتفاقاً این طور بر می آید که ظهور چندان هم نزدیک نیست. یا حداقل این انقلاب ها و جنگ ها نیست
نکته اول :
این متن حدیث کتاب کمال الدین هست:
خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَادِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ.
نه کلمه "ترقی خواه" داره ، نه کلمه "ارتجاعی" نه کلمه "اصلاح طلب". این کلمات رو نویسنده این مقاله از کجا آورده؟
نکته دوم:
در روایت اومده "یمنی" نفرموده "جنبش مردم یمن"
لزوما این فرد یمنی لازم نیست از یمن قیام کنه. همین که اجدادش یمنی باشند و برای مثال از مصر یا ایران قیام کنه ، شامل این حدیث میشه.
اون فردی که منظور روایت هست رو با فرد نظر خودمون تطبیق ندهیم.
آیات 11 و12 سوره بقره:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿11﴾
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿12﴾
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مىگويند ما خود اصلاحگريم (11)
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمىفهمند (12)
سلام، درفش هدايت يافته تر در خصوص سيد يماني به معناي اين است كه با شروع انقلاب ايشان در يمن، مواضع حق و باطل دولتها شفاف تر ميشود. مسئله اي كه پس از حمله ائتلاف باطل به رهبري عربستان واضح تَر گرديد. عربستان، قطر، كويت، امارات، مصر، سودان، بحرين، پاكستان، تركيه، أفغانستان،امريكا و اتحاديه اروپا و رژيم صهيونيستي و...لذا هدف روايت، تنظيم روابط در حوزه بين الملل است. قابل توجه وزارت امور خارجه!!
پرچم یمنی صرفا به دلیل تعهد ایران به الزامات بین المللی هدایت کننده تر است و این برای ایران نقیصه نیست کمااینکه صلح امام حسن چنین بود. همچنین شایسته نیست تصور شود شیعیان یمن که اکثرا زیدی هستند از شیعیان ایرانی به حضرت نزدیکتر هستند.
یه مطلب دیگه هم اینکه درباره کمک یمنی ها به قوای ایرانی در عراق خبر موثقی نیست.
برادر عزیر این تفسیر که شما گفتید صرفا از طرف آقای کورانی مطرح شده خواهشا بجای تعصب به شخص خاص یا ملیت خاص به این موضوع فکر کنید ولو برای یک درصد هم که شده یمانی موعود از ما به حقانیت نزدیکتر باشه
صلح امام حسن عليه السلام نه از روي اختيار بلكه از روي اجبار و به خاطر خيانت ياران نزديك آن حضرت و كور شدن چشمان سرداران سپاهش با برق درهم و دينارهاي معاويه ملعون بود و حضرتش بعد از خيانت ياارن نزديكش و خالي شدن اردوگاهش از نيرو و سرباز براي جلوگيري از وارد آمدن خسارات بيشتر به اركان اسلام ,جام زهر مصالحه با پست ترين و حيله گر ترين دشمنان اسلام را نوشيدند و صلحنامه را امضاء كردند.
خداوندا، در این شب آرزوها، از درگاهت تقاضا دارم که پیش از ظهور موعود، به من بینشی عطا کنی که بتوانم راه درست را تشخیص دهم و در زمره ی پیروان حضرتش باشم.
نکته اول :
این متن حدیث کتاب کمال الدین هست:
خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَادِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ.
نه کلمه "ترقی خواه" داره ، نه کلمه "ارتجاعی" نه کلمه "اصلاح طلب". این کلمات رو نویسنده این مقاله از کجا آورده؟
نکته دوم:
در روایت اومده "یمنی" نفرموده "جنبش مردم یمن"
لزوما این فرد یمنی لازم نیست از یمن قیام کنه. همین که اجدادش یمنی باشند و برای مثال از مصر یا ایران قیام کنه ، شامل این حدیث میشه.
اون فردی که منظور روایت هست رو با فرد نظر خودمون تطبیق ندهیم.
نویسنده متن مکررا از کلمه "ایران" طوری استفاده کرده است که انگار در روایات آمده است. در روایات کلمه "خراسانی" آمده است که انطباق آن با ایران هم از نظر علما کاملا قطعی نیست
درروایات آمده لشکر سید خراسانی همراه باسید یمانی درعراق با سفیانی درگیر خواهند شد پس این دو لشکر یک هدف دارندوآن این است که برای ظهور حجت تلاش خواهند کرد
اصل وجود یمانی از علائم قیام است نه ظهور به نظر میرسه کمی خلط شده این قضیه
شما یک روایت پیدا کنید که سندش صحیح باشد و درباره نشانه ظهور باشد
اکثر روایات درباره قیام امام است نه ظهور
حتی خود امام نیز از زمان ظهور بی خبر است
امیدوارم کمی تفکر و تامل باشد نه فقط کپی پیس