خیلی توهم بود داشت با خودش کلنجار میرفت با انگشانش بازی میکرد و در فکر بود...
به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت: خیلی توهم بود داشت با خودش کلنجار میرفت با انگشانش بازی میکرد و در فکر بود پرسیدم: محمد آقا خیلی پکری چیزی شده؟ گفت:خیلی دلم از این شهر و بعضی آدماش گرفته میخواهم از این شهر برم! گفتم :کجا؟! گفت: دور دورا رفت و رفت و دلتنگیهاشو در عملیات بیت المقدس به اروند سپرد... هدیه به روح بلند و عارف شهید محمد فتعلیزاده