کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آیا مذاکرات ایران و 1+5 به نتیجه می‌رسد؛

با شنيدن توافق بزرگ هسته‌اي 'سورپرايز' نمي‌شويم

4 آبان 1393 ساعت 13:54

درباره اينکه مذاکرات هسته‌اي ايران و ۵+۱ تا روز سوم آذر به نتيجه خواهد رسيد يا خير گمانه‌زني‌هاي فراواني در ماه‌ها و هفته‌هاي اخيــر شنيده شده است. آنچه در اين نوشتار به آن پرداخته شده بررسي دلايلي است که به اعتقاد نگارنده، بر پايه آن بايد احتمال توافق را بيش از اخبار و اظهارات رسمي مقامات دو سوي مذاکرات جدي گرفت.


سرویس سیاسی جهان نیوز ـ عبدالمطهر محمدخاني: ابتداي امر بايد پذيرفت در فرآيند مذاکرات ايران با ۵+۱، آمريکا کشور تاثيرگذارتر و اصلي است که بخش قابل توجهي از مذاکرات، متوجه آن‌هاست. شاهد مثال آن مذاکرات دو يا سه‌جانبه دکتر محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه ايران و جان کري، وزير امور خارجه آمريکا و گاهي اوقات حضور کاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپاست که در ادوار مذاکرات در يک سال اخير در ژنو، وين و نيويورک شاهد آن بوديم. اين در حالي است که اولا نمايندگان ايران با مجوز رهبر انقلاب وارد اين‌ گفت‌وگو شده‌اند و ثانيا ساير کشورهاي ۵+۱ نيز اين نقش آمريکا را پذيرفته‌اند.

با اين مقدمه نگارنده معتقد است براي بررسي ميزان احتمال توافق بزرگ هسته‌اي بايد به‌صورت ويژه شرايط فعلي دولت ايران و دولت آمريکا را بررسي کرد. معتقدم هر دو دولت براساس شرايط داخلي خودشان تلاش دارند مذاکرات به نتيجه برسد؛ زيرا هر دو براي پيروزي بر رقباي داخلي در انتخابات آتي دو کشور به نتيجه اين توافق نياز دارند. از ياد نبريم که هر دو دولت با وعده «تغيير در سياست خارجي» روي کار آمده و براي اين موضوع، نظر راي‌دهندگان را به خود جلب کرده‌اند.

نکته دوم اين است که در دو سوي مذاکره، منعطف‌ترين دولت‌هاي حال حاضر در مذاکره هستند. در دولت آقاي اوباما، منعطف‌ترين گروه با ايران مذاکره مي‌کند. دولت آقاي روحاني نيز منعطف‌ترين گروه در برابر آن‌هاست. هر دو طرف اين موضوع را مي‌دانند؛ يعني آمريکايي‌ها مي‌دانند که اگر بخواهند با ايران به توافق برسند يا امتيازي بگيرند بهتر از تيم آقاي روحاني پيدا نمي‌کنند و از آن طرف تيم آقاي روحاني مي‌داند بهتر از تيم آقاي اوباما پيدا نمي‌کند. اين مسئله خود عامل رواني مهم براي به نتيجه رسيدن مذاکرات است. در اين خصوص ذکر اين نکته لازم است که به‌لحاظ انعطاف در مذاکرات اين واقعيت وجود دارد که در داخل چارچوب نظام جمهوري اسلامي ايران از آقاي روحاني و آقاي ظريف که دو فرد موثر و تاثير‌گزار در مذاکرات هستند منعطف‌تر نسبت به مواجهه با غرب نداريم و کسي نمي‌تواند اين مسئله را رد کند. اين افراد در داخل ساختار جمهوري اسلامي ايران داراي انعطاف هستند و ممکن است برخي که نمي‌توان آن‌ها را داخل جريان خودي جمهوري اسلامي در نظر گرفت از آن‌ها انعطاف بيشتري داشته باشند. البته در اين موضوع بايد تفاوت ويژه‌ بين تيم مذاکره کننده و کليت دولت قائل باشيم؛ زيرا دولت در برخي موارد انعطاف بيش از حد دارد که حافظ منافع ملي ما نيست. متاسفانه بايد بگويم که آقاي روحاني مشاوراني دارد که دائما در حال توصيه به دولت در همين زمينه هستند؛

مشخصا آقاي محمود سريع‌القلم و مسعود نيلي. هر دو مشاور ارشد آقاي روحاني هستند يکي با عنوان و ديگري بي‌عنوان. اهالي سياست مي‌دانند که اين دو موثرترين افراد روي نگاه رئيس‌جمهور و کليت کابينه هستند. هر دو مقالات و کتاب‌ها و سخنراني‌هاي متعددي درباره تعامل با نظام جهاني و پذيرش نظام نوين جهاني دارند. مشخصا آقاي نيلي به‌عنوان موثرترين فرد در شکل‌دهي برنامه‌هاي پنج‌ ساله سوم و چهارم در کتاب برنامه چهارم توسعه بسيار صريح در مجموعه مقالاتي که گردآوري کرده‌اند اين موضوع را بيان مي‌کند که ما بايد با نظام بين‌الملل و کشورهاي اصلي آن کنار بياييم. آقاي سريع‌القلم نيز بسيار صريح در يک سال اخير سخنراني و مصاحبه‌هاي متعددي دارند که اين موضوع را عنوان مي‌کند. بنابراين فارغ از نگاه دولت در سياست خارجي بايد تيم هسته‌اي را به اين معنا بخشي از يک ساختار و فرآيند تصميم‌سازي درون کليت نظام دانست.

موضوع سومي که بايد به آن توجه کرد، اتفاقاتي است که در منطقه رخ مي‌دهد. فارغ از همه شعارها و مطالب ژورناليستي، ايران به‌عنوان کشوري که يک طرف اين مذاکره است و حدود ۱۲-۱۳ سال در حال مذاکره است، در طول اين سال‌ها متفاوت بوده است. يعني ايران امروز با ايران با ۵ سال پيش و با ايران ۱۲ سال پيش تفاوت جدي دارد. به‌همين معني آمريکا نيز تفاوت جدي داشته است. در مورد ايران کافي است وضعيت ايران را در آخر دهه ۷۰ يا ابتداي دهه ۸۰ با الان مقايسه و بررسي کنيم. ايران در آن سال‌ها در منطقه تقريبا تنهاست و البته تلاش خود را براي رهايي از تنهايي انجام مي‌دهد. حداکثر همراهاني که ايران آن زمان داشت کشور سوريه بود و در کنار آن مقاومت در لبنان که آن موقع يک گروه نظامي با فعاليت‌هاي نظامي چريکي عليه اسرائيل بود. اما در حال حاضر ايران کشوري است که نقش اول را در تحولات برخي کشورهاي منطقه ايفا مي‌کند، موفق به تشکيل محور مقاومت شده است. ايران در عراق، سوريه، لبنان و يمن در حال تاثيرگذاري در سياست داخلي آن‌هاست. حتي گاهي گفته مي‌شود پشت پرده تصميم‌گيري درباره نخست‌وزير عراق طرف‌هاي ايراني هستند يا اينکه حداقل ايران در اين موضوع موثر است.

بحث کمک نظامي ايران به ارتش لبنان مطرح مي‌شود و در واقع نقشه و اثرگذاري ايران در تشکيل دولت لبنان بسيار زياد است. به اين اخبار، تحولات مرتبط به شکل‌گيري دولت‌هاي يمن و افغانستان و هم‌چنين حضور ايران در سوريه را نيز بيفزاييد. بنابراين به نظر مي‌رسد ايران در ابتداي مذاکرات هسته‌اي، در واقع در آستانه شروع پروژه محور مقاومت بود و اکنون بخش قابل توجهي از اين مسير را طي کرده است و به اثرگذارترين کشور محور مقاومت در منطقه تبديل شده است؛ لذا بايد گفت طرف غربي مذاکرات با يک ايران جديد در حال مذاکره است که با ۱۰ سال پيش بسيار متفاوت است.

البته بايد گفت آمريکا نيز شرايط متفاوتي دارد. آمريکايي که در ابتدا شروع کار با ايران مذاکره مي‌کرد با آمريکاي فعلي متفاوت است. آمريکاي فعلي به‌دليل مشکلات داخلي و اقتصادي شديد، بحران‌هاي منطقه‌اي که با آن مواجه است ديگر آن قدرت برتر دنيا نيست و توان اثرگذاري خود را تا حدي از دست داده است. از طرف ديگر بالا رفتن قدرت اقتصادي چين يک تهديد واقعي و جدي در کوتاه‌مدت براي آمريکايي‌هاست. نکته مهم ديگر بحران اوکراين است که توانايي آمريکا براي فشار به ايران را به‌شدت کاهش داده است. آمريکايي‌ها در واقع با يک حريف قدرتمندتر در دنيا دست به گريبان شده‌اند و به اين معني شايد چندان توانايي فشار مضاعف روي کشور ديگري مانند ايران را نداشته باشند.

نکته چهارم در خصوص مذاکرات، اخبار و مطالب روشن و قابل لمسي است که در طول اين سال‌ها اتفاق افتاده است. ابتداي مذاکرات، طرف غربي و به‌خصوص آمريکايي‌ها اصرار داشتند که به‌هيچ‌وجه غني‌سازي نبايد در ايران اتفاق بيفتد و کل تاسيسات غني‌سازي بايد برچيده شود. اما اکنون کار به‌جايي رسيده است که شنيده شده در آخرين دور از مذاکرات آمريکايي‌ها تعداد سانتريفيوژ‌هاي فعال ايران را به ۵۵۰۰ رسانده‌اند. اگر همان سال‌هاي ابتدايي مذاکرات، آمريکا چنين پيش پيشنهادي را مطرح مي‌کرد توافق صورت گرفته بود. اين در حالي است که آن زمان نصف اين تعداد سانتريفيوژ فعال در کشور نداشتيم. علت نپذيرفتن چنين موضوعي علاوه بر تفاوت شرايط دو کشور اين است که ملت ايران در اين سال‌ها مقاومت کرد و بازي هوشمندانه‌اي با طرف غربي انجام داد. دليل مهم بازي هوشمندانه ايران بي‌شک هدايت‌هاي رهبري است. از اين زاويه که با تيم‌هاي مختلف و با سلايق گوناگون با طرف غربي مذاکره انجام داديم. بدين معني که با وجود تفاوت زياد تيم آقايان ظريف، جليلي و نيز تيم آقاي لاريجاني و تيم ابتدايي آقاي روحاني اين مذاکرات با هدايت‌هاي رهبري و راهبردهاي کلان و هدايت کلي ايشان درباره تيم مذاکره‎کننده و خط قرمزهاي هوشمندانه‌اي که در مقاطع مختلف براي تيم مذاکره‌کننده قرار دادند، صورت گرفت. همين هدايت‌ها و راهبرد‌ها مسير را به‌جايي رساند که آمريکايي‌ها سال به سال در طول اين ۱۲ سال هفته به هفته در طول ايام اخير از خطوط قرمزشان عقب نشستند. در واقع با شرايطي مواجهيم که آمريکا از آن حرف‌هاي ابتدايي خود خيلي عقب نشسته است.

نکته ديگري که در کشور کمتر به آن پرداخته مي‌شود اين است که خطوط قرمزي که رهبري براي مذاکرات مشخص کردند خطوط قرمز براي رسيدن به توافق است و نه براي به توافق نرسيدن. گاهي سياستگذاران کلان بايد و نبايد‌هايي را تعيين مي‌کنند که منتهي به عدم نتيجه شود اما خطوط قرمزي که رهبري براي مذاکرات مشخص کردند عکس اين موضوع است.
خطوط قرمز به‌گونه‌اي هوشمندانه و طبق سياست هميشه قهرمانانه تنظيم شده است که تيم مذاکره‎کننده ما در حين اينکه بايد آن خطوط قرمز را حفظ کند توانايي رسيدن به توافق را دارد. اين مسئله ناشي از منطق اصولي جمهوري اسلامي ايران در تمام ۳۰ سال اخير است. همواره مهم‌ترين راهبردمان منطق گفتماني بوده است که با دنيا مواجه شده‌ايم چه در جنگ تحميلي، چه در مذاکرات قطعنامه. در همه مواردي که ما با دنيا ديالوگ برقرار کرديم يک منطق مشخص و روشن داشتيم که خود آن مهم‌ترين مولفه قدرت ما بوده است؛ بنابراين بايد گفت خطوط قرمز هسته‌اي که رهبري در يک سال اخير در برخي از سخنراني‌هايشان با صراحت مطرح کرده‌اند ذيل همين موضوع است. منطق روشن ما براي رسيدن به توافق با ۵+۱ در ذيل منافع کشورمان شکل مي‌گيرد و ما مي‌توانيم با حفظ خطوط قرمز به توافق برسيم. در اين خصوص بايد گفت رهبري در يک سال اخير گاهي نگراني‌ها و دغدغه‌هايي در خصوص سياست خارجي کلان دولت دارند اما بلافاصله از تيم هسته‌اي دفاع مي‌کنند. در واقع ايشان يک نگراني کلي دارد که به‌جاي اصل قرار دادن تعامل با غرب، اقتصاد درون‌زا را اصل قرار دهيم اما معمولا همين‌جا يک تاييد ويژه از تيم مذاکره‌کننده دارند.

نکته مهمي که بايد پاسخ داده شود اين است که آيا با اين تفاسير بايد نگران مذاکره باشيم؟ واقعيت نگاه رهبران جمهوري اسلامي ايران نشان مي‌دهد که به مذاکره حتي با دشمن به‌عنوان يک تاکتيک براي رسيدن به هدف نگاه مي‌کنند و آن را به رسميت مي‌شناسند. حتي در اوج جنگ و زماني که شعار «جنگ، جنگ تا پيروزي» يا «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» يا «راه قدس از کربلا مي‌گذرد» توسط رزمندگان ما به تبعيت از حضرت امام سر داده مي‌شد،‌همان موقع نمايندگان دولت وقت جمهوري اسلامي ايران با تاييد حضرت امام خميني (ره) با طرف مقابل مذاکرات صلح انجام مي‌دادند و موارد متعددي از آن به بعد نيز وجود دارد. مواردي وجود داشته که اگر به اين نتيجه مي‌رسيديم که تنها از طريق مذاکره مي‌توانيم حقوق ملت ايران را حفظ کنيم و از يک جايگاه برابر اين کار را انجام دهيم از اين کار با تاييد رهبري ابا نکرده‌ايم؛ بنابراين رد مذاکرات به‌طور کلي خط انحرافي خطرناکي است که اصل مذاکره را امر اشتباه يا خائنانه بدانيم.

اين مسئله که ۱۲ سال است مذاکرات هسته‌اي انجام مي‌شود نشان مي‌دهد که جمهوري اسلامي ايران به اين روش براي احقاق حقوق خود حقيقتا اعتقاد دارد. اگر قرار به نمايش بود يا قرار بود مذاکرات تنها مدت کوتاهي انجام شود نبايد در اين‌طور سال‌ها ادامه پيدا مي‎کرد. نکته‌اي که در درباره صحبت‌هاي رهبري مغفول واقع مي‌شود صحبت ايشان درباره مذاکره با آمريکا در نوروز سال ۹۲ است که چند ماه قبل از روي کار آمدن دولت آقاي روحاني بيان کردند: «من به مذاکرات خوشبين نيستم اما اگر مي‌خواهند مذاکره کنند اين کار را انجام دهند». در واقع ايشان مجوز مذاکره با آمريکا را قبل از دولت فعلي صادر کردند؛ بنابراين اينکه اصل مذاکره را امر اشتباه يا خائنانه يا معامله بر سر حقوق و دستاورد‌هاي ملت ايران بدانيم ناشي از نگاه غلط و اشتباهي است که نسبت به سياست‌هاي کلان جمهوري اسلامي ايران مي‌شود.

در پايان بايد به اين نکته پرداخت که مذاکرات وين ۷ در ادامه مذاکرات قبلي و مقدمه چند دوره مذاکره‌اي که تا سوم آذر انجام مي‌شود، است که منتهي به توافق خواهد شد؛ توافقي که خطوط قرمز را رعايت مي‌کند. اخباري که از درون مذاکرات منتشر مي‌شود نشان مي‌دهد مباحث دو طرف به‌جز موضوع تحريم‌هاي سازمان ملل ديگر بر سر خطوط قرمز ايران نيست. البته لغو تحريم‌ها موضوع جدي و حيثيتي براي ايران است و بايد هر توافقي ناظر به رفع همه تحريم‌ها از جنبه قطعنامه‌هاي سازمان ملل باشد.

موضوعاتي نظير خروج اسامي افراد از همه تحريم‌ها و برخي موضوعاتي که پيش از اين دستيابي به آن‌ها بعيد به‌نظر مي‌رسيد اکنون محقق شده است. روند فعلي مذاکرات نشان مي‌دهد مذاکرات به توافق خواهد انجاميد و صحبت‌هاي ديپلماتيک در مورد اينکه «شايد به توافق نرسيم»، «شايد مذاکرات به نتيجه نرسد» يا «شايد مذاکرات، مجدد تمديد شود» بيشتر ابراز چانه‌زني دو طرف است که احتمالا از اين داد و فريادها تا روز آخر بيش از اين هم خواهيم شنيد اما اين دليل نمي‌شود که روز چهارم آذر با خبر توافق سورپرايز شويم بلکه بايد انتظار يک توافق را در آن نقطه داشته باشيم.
منبع: پنجره


کد مطلب: 388066

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/388066/شنيدن-توافق-بزرگ-هسته-اي-سورپرايز-نمي-شويم

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com