آقای هاشمی باید اولین کاری که میکند این باشد که دست شیخ علی تهرانی را ببوسد و از او عذر خواهی کند چون امام تنها" شخصیتهای" زمان شاه را به عملکردشان مقید کرده است! اینها همان روش آقای شریعتمداری است؛ مشکل آقای هاشمی رفسنجانی این است که خصلتاً انقلابی نیست. وقتی که امریکا هواپیمای مسافربری ایران را زد، ایشان با بغضی که گلویش را گرفته بود، آمد در تلویزیون گفت که پیام آمریکا را دریافت کردم.
و پس از پایان دوران محکومیتشان گروهی تحت عنوان ارتش انقلابی خلق مسلمان ایران تشکیل دادند. بعد هم در شهرهای مختلف خانه تیمی تشکیل دادند که با نظر به تعبیری که در قرآن آمده، به آن حصن میگفتند. اینکه میگویند: "الفقها حصون الاسلام؛ یعنی فقها سنگربانان اسلام هستند"، یا "کلمه لااله الا الله حصنی، یعنی کلمه لااله الا الله پناه و سنگر من است" این خانههای تیمیشان را در یزد، اصفهان، کاشان، نائین و قم تشکیل داده بودند تحت عناوین حصن ابوذر، حصن سلمان، حصن میرزا کوچک خان جنگلی و غیره. افرادی مانند علی جهان آرا که قبل از انقلاب کشته شد و شهید محمد جهان آرا عضو همین گروهها بودند. عزیز صفری و... هم از این گروه بودند که در درگیری کشته شدند. غلامحسین صفاتی هم که بعد از تغییر ایدئولوژی از سازمان مجاهدین خلق جدا شده و به ارتش انقلابی خلق مسلمان پیوست قبل از انقلاب شهید شد. در تهران جوانی به نام سید حمیدرضا فاطمی حرکت میکند، برای تشکیل حکومت اسلامی گروهی تشکیل میدهد و در بازجوییها هم خیلی صریح وقتی از او سؤال میشود که هدفتان از تشکیل این گروه چه بوده؟ میگوید: سرنگونی رژیم شاه و تشکیل حکومت اسلامی، یعنی واقعاً استقبال از طرح امام در متن جامعه گسترش پیدا کرد؛ خود ساواک در گزارشهایش آورده و من هم در کتاب نهضت امام چاپ کرده ام که مثلاً در میان کسانی که لبنیات فروش، کارگر و کشاورز بودند، کتاب حکومت اسلامی دست به دست می شد و به فروش می رسید. این نکته که بعضیها زمزمه میکنند که مردم از جمهوری اسلامی هیچ خبری نداشتند و در سال ۵۶-۵۷ جوگیر شدند، دروغی است که دشمن درست کرده است.
اخیراً شنیدم که آقای هاشمی در یک مصاحبه یا در یک سخنرانی گفته منظور امام از اینکه گفت "میزان حال فعلی افراد است" مربوط به مقامات دوران شاه است! آیا به نظر ایشان یعنی بعد از انقلاب کسانی که آمدند، دیگر از هفت دولت آزادند و دیگر هیچ چیزی میزان و معیار ندارد.
اما بعد از گذشت زمان دیدیم که هیچ آثاری از کمونیستها در آنجا نماند. چون معلوم است که کفر و الحاد با اسلام سازش ندارد. اما لیبرالیزم فریبنده است، واقعاً تفاوت کمونیست با لیبرالیست، تفاوت کفر با نفاق است، لیبرالیست تحت عنوان دین جلو میآید و خطر لیبرالیست از این جهت مهم است و لذا امام از همان آغاز، مبارزه با غرب را مورد اهمیت قرار داد. بعد از انقلاب هم بزرگترین مصیبتی که در مقاطع مختلف برای این کشور به وجود آمد، از سوی لیبرالها بود. جریان بنی صدر، جریان دولت موقت و نهضت آزادی، جریان منافقین و غیره یکی پس از دیگری در مقابل انقلاب سر بلند کرد. مسئله لیبرالیستها هنوز هم بزرگترین خطری است که برای انقلاب و نظام ما وجود دارد.
قابل توجه بعضی ها