جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

فراز و فرود زندگی امپراطور قدرتمند

شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۰۴
کد مطلب: 347218
شکست ارتش ۵۰۰ هزار نفری فرانسه از روسیه باعث شد او در سال ۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست.
به گزارش جهان به نقل از  فارس، در پی ده ماه تبعید ناپلئون بُناپارت در جزیره اِلب، وی در ۲۷ فوریه ۱۸۱۵م با هزار نفر از افسران و ژنرال‏های وفادار به خود از جزیره گریخت و در اول مارس ۱۸۱۵ به فرانسه بازگشت.

بدین ترتیب با ورود ناپلئون به فرانسه، سلطنت صد روزه او نیز آغاز شد. در این هنگام، ناپلئون برای مقابله با نیروهای انگلیس و پروس که در بلژیک صف‏آرایى کرده بودند، حمله پیشگرانه‏ای به خطوط دفاعی آنها به عمل آورد ولی در این نبرد که در دشت واتِرلو در گرفت، در ۱۸ ژوئن ۱۸۱۵م از نیروهای انگلیس و پروس شکست خورد. پس از این شکست، چون ناپلئون از تجهیز قوا برای ادامه نبرد ناامید شد به نفع پسرش از مقام سلطنت استعفا داد.

ولی متحدین به تقاضای او برای تفویض این مقام به پسرش اعتنا نکردند و لویی هجدهم بار دیگر بر تخت امپراتوری فرانسه تکیه زد. ناپلئون این بار به جزیره دور دست سنت هلن در جنوب اقیانوس اطلس تبعید شد و شش سال بعد در سال ۱۸۲۱م در همانجا مرد.

بنابراین گزارش، «ناپلئون بناپارت» در ۱۵ اوت ۱۷۶۹، در جزیره «کرس» مدیترانه و در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد. در آن زمان، این جزیره جزء حکومت «جنوا» (واقع در ایتالیای امروزی) بود، اما بعدها به اشغال فرانسه در آمد.

ناپلئون فرزند چهارم از ۱۱ فرزند خانواده «کارلو بناپارت» و «لتیزا رومولینو» بود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایى، به همراه برادرش برای ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. یک سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نکرد.

وی از بهترین دانشجویان علوم نظامى در دانشگاهى بود که در آن زمان، قویترین و برترین مردان نظامى اروپا را در اختیار داشت.

ناپلئون به ارتش لویى شانزدهم پیوست تا با خدمت در آن، نقش مهمى در تاریخ فرانسه ایفا کند. او به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «کروسیکا» شد.

در سال ۱۷۸۶، ناپلئون با مرگ پدر به زادگاه خود بازگشت تا به اداره برخى امور خانواده بپردازد. او طی سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰، در «آکسون» به پرورش دیدگاههای انقلابى خود پرداخت و به جنبه های گوناگون آن فکر کرد. ناپلئون در سال ۱۷۹۱ به «والنس» منتقل شد، در تابستان ۱۷۹۲ به پاریس آمد و پس از آن، دوباره به «والنس» بازگشت تا شاهد اختلاف میان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در ارتش فرانسه باشد.

انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثیر چندانى بر وی نداشت، چرا که او دیگر با سلطنت طلبان ابراز همدردى نمی کرد و از سوی دیگر، فرد سیاسى و انقلابى هم نبود. در سال ۱۷۹۲، فرانسه وارد جنگ پروس و اتریش شد و انگلیس در سال ۱۷۹۳ کنترل «تولون» را به دست گرفت. ناپلئون پس از نقش آفرینی برای شکست انگلیسی ها به درجه ژنرالى رسید و با «آگوستین روبسپیر»، برادر کوچکتر ماکسیمیلیان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاکوبنهانبود، ولى از حمایت سیاسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاکوبنها در ۱۷۹۴ باعث شد تا ناپلئون نیز به زندان بیفتد، اما پس از ۱۰ روز به دلیل اینکه هیچ گونه مدرکى بر ضد او پیدا نکردند، آزاد شد.

با وجود فراز و نشیب هایی که در ارتش ناپلئون وجود داشت، زمانی که از او خواستند تا عمارت باغى شاه یا «تویلرى» را حفاظت کند، شورش دوم را با موفقیت سرکوب کرد و به سرپرستى نیروهاى امنیتى حاضر در پاریس گماشته شد.

وی در زمستان سال ۱۷۹۵ با «ژوزفین» - که از همسر قبلى خود دو فرزند داشت - ازدواج کرد و چند روز پس از آن، همسر خود را در پاریس تنها گذاشت و به قصد جبهه هاى جنگ، راهى ایتالیا شد.

وی پس از کسب پیروزیهاى زیاد در ایتالیا به فرانسه بازگشت و در پاریس از او به عنوان قهرمانى یاد مى کردند که هم در جنگ و هم در صلح، پیشتاز است.

سپس به ناپلئون پیشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمره های انگلیس به مصر برود. از این رو در سال ۱۷۹۸ با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسکندریه را به تصرف خویش درآورد. بعد از آن به قصد تسخیر قاهره به راه افتاد و در نزدیکى «العدم» با نیروهاى مصرى وارد جنگ شد و با کمترین تلفات، جنگ را به سود خود پایان بخشید.

ناپلئون در سال ۱۷۹۹ به پاریس رفت و طى کودتایى، حکومت را سرنگون کرد و در راس هیات ۱۳ نفرى، دیکتاتورى خود را آغاز کرد. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سرکوب جنگهاى داخلى، ناپلئون به یکى از قدرتمندترین دیکتاتورهاى تاریخ فرانسه تبدیل شد.

وی در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگلیس را داشت، ولى به اتریش و روسیه رفت و شکست سختى را به آنها تحمیل کرد. ناپلئون تا سال ۱۸۰۷، تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و با شکست سوئد، وارد لهستان شد. تنها قدرتى که در منطقه و در مقابل ناپلئون باقى ماند، انگلیس بود. از این رو به آنجا حمله کرد، اما شکست سختى از دریادار «نلسون» انگلیسى خورد. وی در ۱۸۱۲ نیز به روسیه حمله کرد، ولى نتیجه آن، شکست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.

امپراتورى قدرتمند ناپلئون، به همان سرعت که شکل گرفت، به همان سرعت نیز از هم گسیخت.

او در سال ۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. یکصد روز با آرامش سپری شد، ولى متحدان اروپایى دوباره حمله کردند و ناپلئون ناچار بود براى حفظ تاج و تخت خود به جنگ بپردازد. در ژوئن همان سال، ناپلئون با شکست سختى که در «جنگ واترلو» خورد به پاریس بازگشت و به جزیره «سنت هلن» تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا ماند.

او که از بیمارى سرطان رنج مى برد، در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملکت داشت و هنوز از قوانین مدنى و اروپاى متحد او به عنوان «قوانین ناپلئون» یاد می کنند، اما تنها ایراد ناپلئون در این بود که مى خواست اندیشه های خود را به زور اجرا کند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *