يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 12 May 2024
 
۰

عربستان در آستانه بی‌ثباتی‌های گسترده

شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۴:۰۹
کد مطلب: 288569
کارشناس مسائل خاورمیانه اندیشکده کارنگی در یادداشتی به ظرفیت‌های ایجاد بی‌ثباتی در عربستان پرداخته است.
به گزارش جهان به نقل از اندیشکده کارنگی، عربستان سعودی هر چند به نظر باثبات می‌رسد، اما چالش‌های بسیار مهمی پیش رو دارد که این کشور را به سمت بی‌ثباتی پیش می‌برد.
 
خاندان سعودی در آشفتگی و بی‌ثباتی خاورمیانه، با ثبات به نظر می‌رسد. اما تنش‌ها در حال شدت گرفتن است. جوانان با شور و هیجان فراوان خواهان تغییرات هستند، رکود و بی‌ثباتی اقتصادی در حال هویدا شدن است، و پادشاهی عربستان در آینده‌ای نه چندان دور از طوفان‌های هولناکی که در اطراف آن شکل گرفته، تاثیر خواهد پذیرفت.
 
در یک پرسش و پاسخ جدید، «فردریک وری»، این تحولات و پویایی‌های در حال رشد و مشکل فراگیر افزایش فرقه‌گرایی را پس از دیدار اخیرش از عربستان سعودی در اوایل امسال به بحث و بررسی می‌گذارد. به نظر «وری» راهبرد کنونی خاندان پادشاهی که همان استفاده از راهبرد تطمیع مخالفان و تکنیک‌های سرکوب‌گرایانه برای ماندن در قدرت است، در دراز مدت کارآمد نبوده و نمی‌تواند مانع از درخواست‌های فزاینده مردمی برای انجام اصلاحات شود. 
 
* کدام بازیگران اصلی، جنبش اعتراضی را در عربستان سعودی رهبری می‌کنند؟

 
این دستورکار اعتراضی عمدتاً از سوی جوانانی تدوین شده است، که به صورت فعالانه به خیابان ها می‌آیند و از طریق رسانه‌های اجتماعی خود را سازماندهی می‌کنند. این به ویژه در استان شرقی وضوح بیشتری دارد، جایی که معترضان جوان، جنبش اعتراضی را از دست فعالان قدیمی، روشنفکران و روحانیون مذهبی که در دهه 90 قرن گذشته رهبری بر عهده داشتند، در آورده و خود رهبری آن را برعهده گرفته‌اند.
 
نسل‌های جوان‌تر بر این باورند که همتایان قدیمی‌تر خود به طور ویژه از سوی رژیم جذب می‌شدند، و تنها بر ضرورت انجام یک سری تغییرات اضافی بسنده کرده و در گفتگوهای ملی مشارکت نموده و با سیستم حاکم همکاری می‌کردند. جوانان اکنون نسبت به دستاوردهای این رویکرد تردید دارند. جوانان در سرتاسر کشور و مخصوصاً در مناطق شرقی، در حال آزمایش خطوط و مرزهایی هستند که گفتمان حاکم به آن اجازه داده است و آن‌ها اطلاعاتی در اختیار دارند که نشان می‌دهد دولت قادر به اداره امور نیست. این جوانان مهم‌ترین عنصر در شکل‌دهی به آینده کشور خواهند بود.
 
دو سوم از عربستانی‌ها کمتر از سی سال سن دارند و 80 درصد از عربستانی‌هایی که بین بیست تا سی و چهار سال سن دارند، بیکار هستند. انتظارات مادی و آگاهی‌های سیاسی رشد کرده، و توانانی دولت برای جلب رضایت جمعیت جوان کاهش یافته است.
 
این تحولات به طور اساسی  از افزایش سطح آموزش عربستانی‌ها در داخل و خارج تأثیر پذیرفته است. در طول دهه نود و دهه اول قرن کنونی، فشارهای زیادی برای اعزام دانشجویان جوان جهت ادامه تحصیل به خارج وجود داشت. آن‌ها هم اکنون با ایده‌های نو و انتظارات جدید به کشور باز گشته‌اند اما آن‌ها با کشوری که نمی‌تواند خود را با آن ها سازگار نماید، روبه رو هستند. نوع مدارک تحصیلی که در عربستان سعودی به رسمیت شناخته می‌شود، به تحصیلکرده‌ها اجازه رقابت در بخش خصوصی یا اقتصاد جهانی را نمی‌دهد.
 
پرسش اینجاست که این کشور چه زمانی به نقطه‌ای خواهد رسید که در آن جوانان بتوانند رژیم حاکم را در معرض چالشی واقعی قرار دهند. فعالان جوان می‌گویند که پنج یا ده سال دیگر برای اینکه این جنبش اعتراضی به بلوغ و تکامل برسد، نیاز است.
 
همچنین نامشخص است که جنبش سازمان‌یافته جوانان، برای چه تغییراتی فشار وارد خواهد ساخت. برخی نظرسنجی‌های معتبر در سال‌های گذشته اعلان می‌کند که 77 درصد از جمعیت جوان با میانگین سنی 18 تا 24 سال، معتقدند که عربستان سعودی در مسیر درست حرکت می‌کند. این امر بسیار جای تعجب دارد چرا که این رقم در سال 2012، 56 درصد بوده است.
 
در مقابل، رژیم حاکم نیز در شرق عربستان هوشمندانه از برگ برنده ایران استفاده کرده و ادعا می‌کند که جوانان معترض شیعی از سوی تهران حمایت می‌شوند و ناآرامی‌ها در مناطق شرقی نشانه مداخله خارجی است. اما مسأله این نیست. جوانان قیام کرده، بیش از آنکه از سوی گروه‌های تحت حمایت ایران پشتیبانی شوند، از مردم مصر و تونس الهام گرفته‌اند. جوانان عربستانی در بسیاری از موارد از ایدئولوژی مذهبی کمک گرفته و به واسطه آن از مشکلات روزمره سخن می‌گویند. 
 
* آیا فرقه‌گرایی همانند سایر نقاط جهان عرب، یک مشکل در عربستان است؟

 
تنش ها و درگیری‌های فرقه‌ای به خاطر سیاست‌های رژیم و حوادث منطقه‌ای شاهد فراز و فرودهایی بوده است. اکنون، فرقه‌گرایی یک تصویر مبهم و پیچیده‌ای دارد.
 
رژیم برای کاستن از اقدامات فرقه‌ای در رسانه‌های رسمی تلاش‌هایی را انجام داده است، و فرقه‌گرایی در رسانه و نیز بیانیه‌های علماء کمتر شده است. رسانه‌های اجتماعی تماس میان اصلاح‌طلبان شیعی و اصلاح‌طلبان سنی را تسهیل نموده است. اما همزمان، فرقه‌گرایی به دلیل تشدید جنگ داخلی در سوریه، حوادث عراق، و مهم‌تر از آن تبعیض‌های ساختاری موجود در عربستان، در حال بازگشت به دوران گذشته است.
 
در حالی که نظام حاکم، از طریق روابط نمادین با سلفی‌های سنی از خود محافظت می‌کند، شیعیان احساس می‌کنند که به حاشیه رانده شده‌اند. آن‌ها از اینکه از وزارتخانه‌های کلیدی و نیز برخی نهادهای مذهبی دولتی کنار گذاشته شده‌اند، ناراضی هستند. آن‌ها تقاضاهای خود را محترمانه مطرح کرده و خواستار آن هستند که عربستان سعودی برای همه مردم باشد، نه اینکه این کشور با یک رویکرد تنگ مذهبی که مطابق با آموزه‌های اهل سنت است، تعریف شود.
 
بسیاری از شیعیان تصدیق می‌کنند که برخی از اعضای خاندان پادشاهی تمایل دارند که مسأله آن‌ها حل شود، اما تلاش‌های این افراد با مخالفت نهاد سلفی همواره به شکست انجامیده است.
 
برکناری امیر محمد بن فهد استاندار استان نفت‌خیز شرقی (جایی که عمده جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند) که مدت زیادی این منصب را در اختیار داشت، و با اقدامات خود خشم شدید شیعیان را برانگیخته بود، اقدامی در خور تحسین به شمار می‌رود که زمینه را برای انجام یک سری تغییرات و اصلاحات مهیا نموده است. اما در عین حال همچنان بدبینی‌هایی درباره این حرکت وجود دارد چرا که بخش عمده‌ای از مسائل مورد مناقشه و مشکل‌آفرین تحت کنترل وزارت کشور قرار دارد نه خود دولت.
 
هم اکنون یک سری موضوعات نگران‌کننده دو طرفه باعث وحدت میان مخالفان ـ چه لیبرال‌ها، چه سنی‌ها چه شیعیان ـ در برخی مسائل و اقدامات شده است. موضوع جنجال‌برانگیز کنونی اعتراضات علیه زندانیان در بند رژیم حاکم است. حتی مناطق محافظه کار سنی‌نشین اعتراضات خود علیه دولت را به منظور آزاد نمودن مردمی که به خاطر مخالفت با اصلاحات ملک عبدالله بازداشت شده‌اند، گسترش داده‌اند.
 
این نگرانی‌ها و دغدغه‌های وحدت‌بخش، تماس میان اصلاح‌طلبان شیعی و اصلاح‌طلبان سنی را در سرتاسر کشور از طریق تویتر و فیسبوک افزایش داده است. سنی‌ها به این مسأله پی برده اند که اهداف اصلاحی سیاسی مشابهی با شیعیان دارند.
 
* تا چه اندازه اقتصاد کشور قدرتمند است؟ آیا عربستان سعودی می‌تواند همچنان به ثروت نفتی خود تکیه کند؟

 
از زمان آغاز بیداری عربی، دولت تصمیم گرفته است تا با تاکتیک‌های حمایتی قابل اطمینان نظیر دادن سوبسیدها و کمک‌های مالی چالش‌های موجود را خنثی نماید. این سیاست تا حد زیادی مؤثر واقع شده است. اما عربستان سعودی تلاش‌های چندانی که نشان دهد اقتصاد کشور در آینده رونق خواهد گرفت، انجام نداده است. 
 
در طول دو سال گذشته هزینه بخش عمومی و دولتی بسیار بالا بوده، اما بخش خصوصی همچنان راکد و بی‌تحرک باقی مانده است. تنها 6.5 درصد از عربستان‌ها در بخش خصوصی کار می‌کنند، و کشور علی رغم تلاش‌هایی که برای اخراج کارگران فاقد ویزای کار انجام داده، همچنان کارگران ارزان‌قیمت خارجی را وارد می‌کند. شهروندان یا تاجران انگیزه‌های کمی برای نوآوری دارند.
 
عربستان سعودی هم اکنون یک چهارم از نفتش را خودش مصرف می‌کند، و پیش‌بینی می‌شود که این کشور در سال 2030 به وارد کننده نفت تبدیل شود. اما دولت برای تامین مالی بودجه خود به قیمت‌های بالای نفت وابسته است.
 
دولت از منابع جایگزین سخن می‌گوید، لذا به دنبال انرژی هسته ای است اما برنامه‌ی مشخصی برای این کار ندارد هرچند اعلام کرده است که تا سال 2030، 12 راکتور آماده به کار راه اندازی خواهد نمود. با این وجود، این کشور فاقد تکنولوژی لازم جهت انجام این پروژه عظیم در کوتاه مدت است.
 
* وضعیت کنونی حقوق بشر در عربستان سعودی چیست؟

 
وضعیت حقوق بشر در کشور به هر صورت که نگاه کنیم، وخیم است. اما با ظهور و گسترش رسانه‌های جمعی، چهره واقعی حقوق بشر برای عربستانی‌ها به طور فزاینده‌ای در حال شفاف‌تر شدن است. این مسأله به طور مشخص در قضیه زندانیان سیاسی نمود پیدا می‌کند.
 
عربستانی‌ها به شکل روز افزونی درباره رفتار دولت‌شان بحث می‌کنند و محدودیت‌های قبلی درباره انتقاد از خاندان پادشاهی برداشته شده است. مردم می‌پرسند که چرا نهاد مذهبی باید دستگاه قضایی کشور و فرآیند قانون‌گذاری را در انحصار خود داشته باشد. همچنین برخی اقدامات مقامات عالی‌رتبه موجب شکل‌گیری بحث و گفتگوهای فراوانی در میان مردم می‌شود.
 
محکومیت غیر قابل باور و زننده‌ی دو تن از فعالان و سخنگویان شناخته‌شده حقوق بشر و برخی فعالان سیاسی در ماه مارس باعث شد که سلمان العوده روحانی معروف و برجسته‌ی عربستان بیانیه‌ی تندی را در رد این اقدام منتشر نماید. درخواست‌های شفاف وی برای اصلاح در خاندان سعودی، بسیاری از تابوها را شکست و عربستانی‌ها را به هیجان درآورد.
 
العوده که 2.6 میلیون طرفدار در تویتر دارد، یک شخصیت آسیب‌ناپذیر و مصون به نظر می‌رسد. العوده در میان برخی فعالان شیعی شرق عربستان به عنوان یک چهره قابل احترام شناخته می‌شود؛ زیرا وی از زمانی که گفتمان فرقه‌گرایانه خود را تعدیل بخشید و شروع به استفاده از اصطلاحاتی نظیر دموکراسی در طول انقلاب مصر نمود، به وی به عنوان چهره‌ای که می‌تواند میان شیعیان و سایر مخالفان پل بزند، نگریسته می‌شود.
 
این برای نظام حاکم مایه نگرانی است، چرا که راهبرد کلی نظام حاکم به گونه‌ای طراحی شده است که تنها به یک سری اصلاحات صوری بسنده شود و مخالفان دچار انشعاب و چنددستگی باشند و به جای وحدت علیه نظام حاکم، علیه یکدیگر صف‌آرایی کنند.
 
درباره حقوق زنان تا حدی می‌توان خوش بین بود. زنان برای اولین بار به عضویت مجلس شورا ارگان مشورتی و قانون‌گذاری درآمده‌اند. اما این اقدامی نمادین بوده است، و ملک عبدالله این تصمیم را بر خلاف تمایل محافظه‌کاران مذهبی اتخاذ نمود. آمار زنان تحصیل‌کرده روبه افزایش است و آنان به طور منظم پیشتاز اعتراضات هستند، اما آن‌ها همچنان از نرخ‌های بالای بیکاری رنج می‌برند و آن‌ها هنوز حق رانندگی ندارند، که این مشکلات با امواج شدید و خطرناک منتج شده از رکود اقتصادی عربستان همراه شده است.
 
من فکر می‌کنم که در نهایت حق رانندگی به زنان داده شود. رژیم می‌تواند برخی امتیازات به زنان بدهد که البته چندان هم بی‌خطر نیست اما کم‌هزینه‌ترین راه ممکن همین است چرا که می‌تواند به عنوان سوپاپ اطمینان در جامعه عمل نماید.
 
* آیا این تهدید وجود دارد که ناآرامی ها منجر به سرنگونی رژیم شود؟

 
نه، الان نه. البته مردم پیش‌بینی می‌کنند که آل سعود در یک زمانی بالاخره سرنگون شود، اما رژیم همچنان می‌تواند به صورت کارآمد از راهبرد دوگانه خود یعنی تطمیع مخالفان و سرکوب به خوبی استفاده کند.
پرسش اینجاست که این راهبرد تا چه زمانی مؤثر خواهد بود. زمان برای خرید مخالفان از طریق یک سری پاداش‌ها و کمک‌های مالی در حال تمام شدن است.
 
امروزه، خاندان پادشاهی از فقدان هرگونه جنبش جایگزین، و محیط هموار جغرافیایی در کشور، و پراکندگی مخالفان سود می‌برد. جایگزین محتمل برای رژیم حاکم- یعنی همان اسلام‌گرایان محافظه‌کار – برای کشور به مراتب بدتر خواهند بود و باعث از هم گسیختی و بی‌ثباتی کشور خواهند شد. 
 
از سوی دیگر، با ظهور نسل دوم از شاهزادگان تغییر مهمی در رهبری رخ خواهد داد. اما این بعید است که منجر به بی‌ثباتی زیادی شود. عمده رهبران عمل‌گرا عمده مناصب تاثیرگذار را در اختیار خود گرفته‌اند، و ظهور نسل جدید شاهزادگان شاید منجر به گشایش بزرگتری در سیستم شود، چرا که رقابت شدیدی در میان جناح‌های گوناگون برخواهد انگیخت و باعث خواهد شد که آن‌ها به ایجاد ائتلاف‌های سیاسی با اصلاح‌طلبان روی آورند.
 
رژیم نیز به صورت ماهرانه‌ای از حوادث جاری در منطقه به منظور تقویت سلطه خود بر عربستان سعودی بهره‌برداری کرده است. نظام سعودی از جنگ عراق و پیامدهای آن استفاده کرده است تا به مردم نشان دهد که سرانجام هرگونه حرکتی به سمت دموکراسی چه خواهد بود و چنین اقدامی می‌تواند مشکلات عدیده‌ای به همراه داشته باشد. نظام سعودی همین مسأله را اکنون با سوریه انجام می‌دهد. فعالان سعودی به من گفتند که جنگ سوریه به صورت مؤثری بیداری عربی را برای یک یا دو سال به تاخیر انداخت و مردم به دلیل ترس از فرولغزیدن در یک تنگنای داخلی، فعلاً نمی‌خواهند مسیر اصطلاح‌طلبی‌ را بپیمایند.
 
 
* حاکمان سعودی به تغییرات واضح و روشن در منطقه چگونه می نگرند؟

 
حوادث منطقه زنگ خطری برای حاکمان سعودی بوده است. این احساس در اصطلاحی که آن‌ها برای توصیف حوادث یکی دو سال اخیر جهان عرب استفاده می‌کنند، به خوبی بازتاب یافته است: آن‌ها به جای استفاده از بیداری عربی یا بهار عربی از اصطلاح ناآرامی‌های جهان عرب استفاده می‌کنند.
عربستان سعودی اغلب به این قیام‌ها از زاویه دید روابط خود با آمریکا می‌نگرد. رژیم به واکنش و سیاست‌های آمریکا با دقت نگاه می‌کند.
 
برخی‌ها بحث می‌کنند که عربستان سعودی رویکرد انقلاب معکوس (ضد انقلابی‌گری) را تعقیب می‌کند، اما این کاملا هم نادرست نیست. بویژه در بحرین، ریاض تلاش می‌کند تا مانع از رسیدن بهاری عربی به شبه جزیره عربستان شود، اما به ناآرامی‌ها در سوریه به عنوان یک فرصت نگریسته می‌شود که می‌تواند توازن قوا را به نفع نظام سعودی بر هم زند.
 
دولت سعودی به سوریه به عنوان یک بازی حاصل جمع صفر با ایران نگاه می‌کند، از این رو حمایت‌های مالی و نظامی در اختیار مخالفان قرار می‌دهد. عربستانی‌ها نسبت به اینکه نظم پس از اسد حتما برای منافع آن‌ها سودمند خواهد بود، نگران هستند. سعودی‌ها همچنین بیم آن دارند که جنگ داخلی در سوریه باعث افزایش نفوذ و قدرت ایران شود. برخی از درگیری‌های آن‌ها نیز در جهت رقابت دراز مدت‌شان با قطر است، که در کنار عربستان از مخالفان حمایت به عمل می‌آورد.
 
علاوه بر سوریه، سعودی‌ها نگران برنامه‌ی هسته‌ای ایران نیز هستند، اما نگرانی آن‌ها در عمل بیشتر از  بهبود احتمالی روابط میان ایران و آمریکا و در نتیجه کنار گذاشتن ریاض سرچشمه می‌گیرد. هرچند که بهبود روابط ایران و آمریکا بعید به نظر می‌رسد، اما عربستان سعودی نمی‌خواهد تهران جای ریاض را به عنوان شریک اصلی آمریکا در خلیج فارس بگیرد.
 
از سوی دیگر، نگرانی واقعی نسبت به اخوان المسلمین مصر وجود دارد. عربستان سعودی و مصر رقبای سنتی برای رهبری جهان عرب به شمار می‌روند، و دولت اسلام‌گرای مصر یک سیستم جایگزینی را ارائه می‌دهد که به طور اساسی با مدل سعودی تفاوت دارد. خطر شیعه برای مدت‌های طولانی بزرگترین تهدید نظام سعودی بود، اما اکنون بزرگترین تهدید، تهدید اخوان المسلمین است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *