تجربه نشان داده است متوهم شدن سیاستمداران در این ملک پدیدهای به غایت خطرناک است و حتیالمقدور یا باید از آن پیشگیری کرد یا اگر نشد به فوریت علاجش نمود تا کار دست ملک و ملت ندهد.
که چرا حضور هاشمی یک اتفاق انتخاباتی خوب است و چرا عدم کاندیداتوری هاشمی برخی از مهمترین فرصتهای این گفتمان را از بین خواهد برد.
تا یک رقابت انتخاباتی درنگیرد روشن نخواهد شد دیدگاههای هاشمی و جریان انحراف درباره مسائل فرهنگی، سیاست خارجی، هستهای، مذاکره با آمریکا، ولایتفقیه، اصولگرایی، ساختار نظام و... چقدر به هم نزدیک است.
این احتمال هست که او پس از انتخابات پروژههایی متوهمانه را به اجرا بگذارد که برای نظام هزینه خواهد داشت و برای او هم البته بسیار گران تمام خواهد شد. تجربه نشان داده است متوهم شدن سیاستمداران در این ملک پدیدهای به غایت خطرناک است و حتیالمقدور یا باید از آن پیشگیری کرد یا اگر نشد به فوریت علاجش نمود تا کار دست ملک و ملت ندهد.
گرایش هاشمی به سمت سازش از دید غربی به معنای شکاف درون نظام، از دست رفتن انسجام نظام برای مقابله در مقابل توطئههای غرب و همچنین آمادگی او برای قربانی کردن راهبردهای نظام پیش پای جنگ قدرت تفسیر شده است. فقط برای به آزمون گذاشتن همین یک فرضیه هم که شده آقای هاشمی باید کاندیدا شود.
ایرانی از خط مقاومت خسته شده و آماده پذیرش دیدگاههای سازشکارانه مقابل غرب است. غربیها اکنون از اجتماعی شدن خط سازش در کشور حرف میزنند و منظورشان هم این است که توقع و تمنای سازش از حد نخبگان و خواص فراتر رفته و به تودههای مردم نیز سرایت کرده است.
کاندیدا شدن هاشمی همه این بازیهای دوگانه و چندگانه و پروژههای زیرپوستی را آشکار خواهد کرد و یک بار؛ شاید برای همیشه، ائتلاف فتنه- انحراف - بیگانه – ضدانقلاب را روبهروی گفتمان انقلابی قرار میدهد تا بتوان آن را تعیین تکلیف کرد.
دولت فعلی حقانیت فتنه را نتیجه نگرفته است. هاشمی طوری حرف میزند که گویی شکست تجربه احمدینژاد به معنی شکست تجربه اصولگرایی و اثبات حقانیت و مشروعیت فتنه است.