هنوز هم عشق انگلستان است، حتي اگر تيم محبوبش –ليورپول- ديگر جايگاهي در فوتبال جزيره نداشته باشد يا انگلستان تبديل به بحرانيترين تيم جام شود.
او هنوز هم به فوتبال انگلستان عشق ميورزد و در عين ناباوري اين تيم را شانس قهرماني ميداند. گفتوگو با عادل فردوسيپور هميشه جذاب است، براي اينكه حرفهايش «بامزه» است حتي اگر بخواهد جديترين آدم روي زمين باشد. ترجمه كتاب «فوتبال عليه دشمن» سايمون كوپر، موجب شده تحليلهاي فردوسيپور از فوتبال خارجي بسيار دقيقتر و مدونتر باشد. با او در روزهایی که تب جام ملتهاي اروپا همه فوتبالی ها را گرفته است به گفتوگو نشستيم.
به نظرت جام ملتهاي اروپا چه تاثيري ميتواند در توسعه تيمها داشته باشد؟
بدون شك خيلي مهم است، اين ميزبانيهايي كه به كشورهاي مختلف ميدهند و آن را ميان كشورهاي متفاوت پخش ميكنند تا فوتبال ميان اقشار مختلف ملتها رخنه كند. اوكراين و لهستان خيلي در فوتبال اروپا جايگاهي ندارند و اين ميزبانيها بسيار برايشان مهم و تاثيرگذار است. حتي اين ميزبانيها از لحاظ سياسي هم خيلي براي توسعه آنها نقش دارد و فوتبال باعث ميشود كه مسائل غيرسياسي هم تحت تاثير قرار گيرد و آنها سمت فرهنگسازي و توسعه سوق داده شوند و فوتبال نقش كاتاليزور را براي آنها بازي كند.
ميزباني مسابقات بزرگي چون جام ملتهاي اروپا ميتواند در بعد سختافزاري و نرمافزاري به كشورها كمكهاي شاياني كند، در اين دو بعد چه تاثيري ميتواند در دو كشور داشته باشد؟
فكر ميكنم از لحاظ سختافزاري خيلي كمك ميكند. به نظرم كمكهايي كه يوفا به اين كشورها ميكند و درآمدزايي كه براي آنها شكل ميگيرد به هر حال ميتواند به تجهيز زيرساختها و ورزشگاههاي آنها تسري پيدا كند. همان اتفاقي كه براي بلژيك و هلند رخ داد و حالا هم براي اوكراين و لهستان شكل ميگيرد. همين كه ورزشگاههاي بزرگ و استاندارد در كشورها ساخته ميشود خيلي در پيشرفت فوتبال كشورها نقش دارد و از لحاظ سختافزاري آنها را بيمه ميكند. از لحاظ نرمافزاري مطمئنا نقش دارد. حالا اينكه مثلا لهستان كشوري است كه از لحاظ ساختار سياسي و فرهنگي مشكلات بسياري دارد و موضوع استفاده از بازيكنان رنگينپوست برايشان تبعات اجتماعي بسياري داشت و اتفاقات و ماجراهاي نژادپرستانه در اين كشورها نقش اساسي داشتند و حالا با برگزاري اين مسابقات بسياري از مشكلات فرهنگي حل خواهد شد. از لحاظ فوتبال هم آنها ميتوانند با بسياري از كشورهاي صاحب سبك در فوتبال تنه به تنه بزنند و موجب پيشرفت فوتبال آنها در بعد فني شود و با قياس بدون واسطه به زورآزمايي با مدعيان فوتبال اروپا بپردازند چراكه در حال عادي شايد آنها نميتوانستند در اين سطح از بازيها حضور داشته باشند و اين ميزباني موجب ميشود آنها در اين دوره از مسابقات حضور داشته باشند و سنجش خوبي براي فوتبالشان باشد. به هرحال براي اينكه فوتبال هر كشوري پيشرفت كند بايد با بهترينها مبارزه كنند و از آنها الگو بگيرند و اين دوره از مسابقات فرصت بسيار خوبي براي آشنايي و زورآزمايي با بالاترين سطح فوتبال جهان است.
به نظرت اين دوره از مسابقات جنگ ميان ستارهها است يا انديشه مربيان در آن تاثيرگذار است؟
(آه بلندي ميكشد كه مخصوص خودش است) نميشود تاكيد كرد به نظر من. نميشود گفت كه اين مسابقات جنگ مربيان است يا جنگ ستارهها. به نظرم تركيبي از اين دوتاست. . . (صدا قطع ميشود)
(چند ثانيه بعد) صدايت قطع شد!
آره! من اين موبايلم يكدفعه به صورت خودجوش قطع ميشود (با صداي بلند ميخندد) درباره آلمان ميخواستم بگويم كه نميشود تاكيد كرد كه فقط ستاره دارد يا مربيانش تنها عامل موفقيتشان است. اسپانيا هم به همين شكل. ولي با اين وجود من خودم احساسم اين است كه ستارهها چربش بيشتري بر انديشه مربيان دارند چرا كه هميشه در لحظات حساس اين ستارهها بودند كه نتيجه بازيها را تعيين كردند.
به نظرت كشوري در اين دوره از رقابتها خواهد آمد كه سبك بازياش همانند بارسلونا باشد؟
نه به آن شكل! من الان احساس ميكنم بارسلونا الگويي براي ساير تيمها شده است. اسپانيا هم مقياس كوچكتري از بارسلوناست. بقيه تيمها هم اصلا تصور نميشود كه سبك بازي بارسلونا را بخواهند انجام دهند. تنها نمونه همين اسپانياست كه تحت تاثير اين تيم قرار ميگيرد .
فكر ميكني اسپانيا زير فشار جايگاه بارسلونا قرار دارد؟
بههرحال همه نگاهها به سمت اين تيم است تا تيكي تاكاي آنها را دوباره در اين جام ببينند و تيم ملي اسپانيا مطمئنا زير سايه سنگين بارسلونا قرار خواهد گرفت و انتظارات از اين تيم بسيار بالاست.
شانس كدام تيم براي قهرماني بيشتر است؟
من خودم فكر ميكنم روي كاغذ كشورهايي مثل آلمان، هلند و اسپانيا شانس بيشتري براي قهرماني دارند اما يك حسي به من ميگويد كه انگلستان ميتواند در اين تورنمنت كار بزرگي كند و قهرمان شود. هر چند اعتقاد دارم كه ميتوانستند از مربي بهتري براي تيمشان سود ببرند.
خودت طرفدار انگلستان هستي و اين حرف را ميزني؟
نه خيلي به آن شكل! اما ترجيح ميدهم انگليس قهرمان شود. تيمي كه بعد از چهل و پنج، شش سال كه هيچ جامي را نبردند شايد تصادفا اتفاقاتي بيفتد و بالاخره جامي ببرند.
ستاره احتمالي يا پديده اين دوره از مسابقات كيست؟
(مكث طولاني) خيلي سخته كه از كسي بتوانم نام ببرم اما ژيرو بازيكن فرانسه و مونپليه فكر كنم بتواند پديده اين جام شود اگر به او بازي برسد. حتي جو هارت دروازهبان انگليس هم ميتواند نقش تاثيرگذاري در اين تورنمنت داشته باشد.
به يادماندنيترين بازي جام ملتها كه هميشه در ذهنت مانده چيست؟
من خودم بيشتر آلمان- هلندهاي جام ملتهاي اروپا را دوست داشتم. همان هلندي كه در جام ملتهاي 1988 و در اوج منازعات دو كشور و در حالي كه با هم اختلافات سياسي و فرهنگي بسياري داشتند روبهروي هم قرار ميگرفتند و بازيهاي حساسي را به نمايش ميگذاشتند. همان بازيهايي كه يكي از بازيكنان هلند لباس يكي از بازيكنان آلمان را گرفت و به عنوان دستمال كاغذي از آن در دستشويي استفاده كرد. اين اوج دشمني دو كشور را پس از جنگهاي جهاني نشان ميداد و حتي در اين كتابي كه ترجمه كردم نوشته شده كه اين روزها اگرچه كمرنگتر شده اما من هميشه بازيهاي آلمان- هلند را بازيهاي خاص ميدانستم و برايم جذابيت داشت.
آموزههاي جام ملتهاي اروپا براي فوتبال آسيا چه ميتواند باشد و چه برداشتهايي براي ما خواهد داشت؟
به نظرم قياس اين دو قاره قياس معالفارق است. شما به همين مسابقات خندهدار ليگ قهرمانان آسيا نگاه كنيد، مثلا همين سپاهان كه صعود كرده براي دور بعد ميتواند كل تيمش را تغيير دهد و اگر چنين موضوعي را در اروپا مطرح كنيد بسيار خندهدار است و همه به شما ميخندند. يا مثلا انتخاب بهترين بازيكن آسيا را با اروپا مقايسه كنيد، آنجا واقعا بهترين بازيكن اروپا است اما اينجا حتما بايد در آسيا باشد يا حتما بايد در مراسم شركت كند. براي همين جواد نكونام نتوانسته اين عنوان را به دست بياورد يا پارك جي سونگ به اين مراسم نتوانسته برود چراكه حتما بايد در آسيا حضور داشته باشند و به نظرم نميتوان اصلا اين دو قاره را با هم مقايسه كرد و ما نميتوانيم به استانداردهاي آنها حتي نزديك شويم.
از:علي عالي