«یکى از آقایان راجع به مسئله تولید فکر مطلب بسیار مهمى گفتند؛ کاملا درست است. پایه علم هم بر فلسفه است؛ فلسفه نباشد، علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفى نباشد، اصلا علم میشود بىمعنا. تولید فکر خیلى مهم است. البته تولید فکر از تولید علم دشوارتر است. متفکرین و نخبگان فکرى در معرض آسیبهایى هستند که نخبگان علمى کمتر در معرض آن آسیبها قرار میگیرند. بنابراین کار، کار دشوارى است؛ اما بسیار مهم است. نکتهاى که مطرح کردند، نکته درستى بود؛ بنده بهره بردم و این را قبول دارم.» دیدار مقام معظم رهبری با اساتید دانشگاهها، ۱۴/۶/۸۹
تفکر زاینده اندیشه است، اندیشیدن عملی فکری است و آزاداندیشی نیازمند تفکر. در فرهنگ لغات نیز تفکر را به اندیشهکردن معنا کردهاند. تفکر از جنس یادگیری نیست، بلکه از جنس زاییدن و نوآوری است. در تفکر مبتنی بر یافتههای بیرونی، یافتههای جدیدی تولید میشوند. سادهتر اینکه تفکر توأم با خلاقیت و نوآوری است و در خلاقیت و نوآوری اعتماد به نفس و امید و در امید اندیشهای نو شکل میگیرد و… این چرخه مثبت یک کشور و یک ملت را از عقبماندگی و دنبالهروی به پیشرفتگی و پیشتازی هدایت میکند.
امروز کشور ما با غفلت از مفهوم حقیقی اندیشیدن و به روایتی تفکر مواجه است. گزارههای متعدد نادرستی جای حقیقت اندیشیدن را گرفتهاند و شواهد متعددی هم وجود دارد که این ادعا را اثبات میکند:
مطالعه یا اندیشیدن؟ مطالعه با اندیشیدن! یک انحراف بزرگ در مفهوم اندیشیدن، جایگزینی آن با مطالعه است. جریانات متعددی جوانان ما را به مطالعه ترغیب میکنند. با الفاظی همچون باسواد است و یا سوادی ندارد، نسبت به آدمها قضاوت میشود و…. البته مطالعه یک امر ضروری هر جامعهای است. لیکن هر مطالعهای الزاما اندیشیدن نیست. در هر مطالعهای اندیشیدن در محتوای مطلب ضروری است که به آن یادگیری میگوییم. اما مهمتر از یادگیری، اندیشیدن در چرایی آن مطالعه است و استفاده از آن یادگیری برای تولید اندیشهای جدید، خواه در بسط نظری موضوع، خواه در به کارگیری عملی و… این بخش از اندیشیدن که مکمل یادگیری است، معمولا در کشور ما مغفول است. البته پذیرفتهایم که اندیشهورزی کاری زمانبر و کیفی است. اما انتقادمان به نبود این روحیه است.
مسئلهشناسی بومی از عرصههایی که اندیشیدن در آن ضروری است، فهم درست و دقیق از واقعیات است. یک حرکت فکری و اندیشه جدید، برآمده از یک سئوال و مسئله است. بخشی از این مسائل، از عرصه واقعی اجتماع سرچشمه میگیرند. وقتی با رویکرد تقلید از یافتههای غرب، در حل مسائل کشور مواجه میشویم، فقدان تفکر و اندیشیدن در واقعیات را درمییابیم. یعنی دانشجویان و اساتید ما حداقل تأمل و اندیشه را بر روی مشاهدات واقعی خود از عرصه اجتماع نمیکنند. با دیدن معلولها، سعی میکنند آنها را به همان روشی که دنیا حل کرده است، حل کنند؛ حال آنکه شاید صورت مسائل ما مشابه مسائل سایر کشورها باشد، اما الزاما علل آن مشابه نیست.
در علوم انسانی، این مسئله از اهمیت بیشتر برخوردار است. ریشه این مشکل، در آموزش علوم انسانی در کشور است. وقتی جوان ۱۸ ساله ما قبل از هرگونه آشنایی با مسائل کشور، از مدرسه و دوران نوجوانی پا به دانشگاه میگذارد و با نظریههای گوناگون غربی مواجه میشود، طبیعی است که ذهنش قالب گرفته و آنها را با نامهای «زیبای علمی»شان، مبنای فکری خود قرار میدهد. برای این فرد بسیار دشوار است که با نادیده گرفتن آن ذهنیتها رجعتی دوباره به واقعیت کشور داشته باشد. اگر از من سئوال کنند که چرا دانشجویان مهندسی بعد از ورود به رشتههای علوم انسانی بهراحتی جای خود را در جامعه باز میکنند، پاسخ خواهم داد به دلیل اینکه اول مسئله داشتند، یعنی اول فکر کردند و سپس کتاب خواندند. زمینه ذهنیشان مسئله بود و نه نظریه. شاید اگر ما دو واحد کارآموزی برای دانشجویان علوم انسانی میگذاشتیم و آنها هم اول با مسئله مواجه میشدند، کارآمدی بیشتر داشتیم.
اصالت تفکر به جای تقلید به هر حال در فقدان تفکر، ورودیهای ذهن چه از جنس مطالعه اندیشههای گذشته باشند و چه از جنس مشاهده واقعیات، نمیتوانند ما را به تولید اندیشه برسانند. تولید اندیشه متوقف بر اصالت دادن به تفکر است، بهجای اصالت به مطالعه و تقلید و…. ما هم در آموزش و پرورش بهویژه مقاطع ابتدایی آن، هم در دانشگاه، هم در عرصه سیاسی، هم در حوزه و… نیازمند توجه بیشتر به تولید فکر هستیم. تولید فکر، مبتنی بر نظام معرفت اسلامی است