شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۰

بسیج،خانواده وسبک‌زندگی دریک‌ویژه‌نامه

دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۲۴
کد مطلب: 327613
پنجمین شماره ویژه نامه هفته بسیج با عنوان بسیج، خانواده و سبک زندگی منتشر شد.
به گزارش جهان به نقل از بسیج پرس، پنجمین شماره ویژه نامه هفته بسیج با عنوان بسیج، خانواده و سبک زندگی منتشر شد. در این ویژه نامه آمده است:

** دلنوشته/ بسیجی؛ تندیس پایداری

در آسمان پر نور عزت و افتخار، گاهی اخترانی با درخشش بیشتر، چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند. این ستارگان فروزان، آرایش آسمان جهاد و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند

هفته مبارک بسیج مترادف با نام جوانمردانی است که عطر وجودشان عالمی را پرفروغ و مصفی می کند. گر چه تمام ایام همراه با واژگانش قادر به وصف بسیج و بیان گوشه ای از سجایای آن نیست اما در هفته بسیج که بهار گفتار در باب این فرشته قدسی است باید حق کلام در خصوص این واژه زیبا ادا شود.

لذا شایسته است دفتر دل را گشود، جوهر فکر را تراوید و قلم خلوص را بدست گرفت و با مرکب سبز بر کاغذ سفید نگاشت که براستی بسیجیان کربلائیان برگزیده ای هستند که نزد آسمانیان برتر و نام آورترند. آنان طالب کوی جانان وسودای عبودیت خدا درسر دارند.

بسیج تندیس پایداری و رمز جاوید مبارزه و مخاصمه با بیدادگرانند و نام طوفانی آن، حجم پوشالی سکوت و سازش را به فریادی عصیانگر علیه زورمداران تاریخ مبدل کرد و دین محمد(ص ) را تضمین دوباره بخشید.

بلند همّتانی که به دور از وسوسه های دنیا و بی رغبت به جاذبه های زندگی در سایه ایمان خالص و عمل صالح جامه جهاد بر تن کردند و در وصف مجاهدان فی السبیل الله قرار گرفتند و بدین سان به حیاتی طیبه دست یافتند.

مردمانی که سند هویتشان در جهاد آباد صادر ، در ایستگاه اخلاص مهر خلوص خورد و در خانه صدق به امضا تعهد آراسته شد. بسیج از طایفه عشق است که با قبیله ایثار وصلت کرد و در حریم یار رسم عاشقی آموخت و در عرش اعلی به عشقبازی پرداخت ! او سوداگری که لحظات ناب تطهیر را به سوداگری لقا سپری کرد تا روزیکه سفیران دوست از راه رسند و شایستگان دیدار را به دیار نور برند.

بسیج ملکه ای است که حضور در جبهه نوید دستیابی به آرزوهایش بود؛ لذا منتظر و بی تاب جهت تمکین روح پر طلاطمش به سوی عرصه های خون و حماسه پر کشید. بسیج خاکی پوش روشن ضمیری است که با قامتی رعنا ، قلبی خورشیدی . عزمی راسخ ، گامی استوار ، اراده ای آهنین و فکری به رنگ نور ، بر فراز ملکه آگاهی پنجه در پنجه غرور وخودخواهی انداخت و براحتی دیو نفس را زمین گیر کرد. او بنده وارسته ای است که شراب و شاهد و شمع و شبستان ، می و مه و میخانه و نی نور و نینوا را همه در دوستی خدا می داند.

بسیج نام مردانی است که در هولناکترین لحظات زندگی ، بی اعتنا به نام و نان ، از مال و منال بریده و با سمند عشق از قله ترس گذشته و دشت خطر را در نوردید و با مدد خون بیرق سه رنگ پیروزی را در مرتفع ترین آسمان ایثار به اهتزاز درآوردند. بسیج عاشق دلباخته ای است که بیاد تنهایی علی (ع ) برای مظلومیت حسن (ع ) و به نام تشنگی حسین (ع ) همراز کویر با سوزش عطش وسوسه آب نکرد و از میدان امتحان الهی سربلند و پیروز بدر آمد.

بسیج پاکزاده ای است از تبار ابراهیم که اسماعیل وار بر بلندای برج ایثار، شکوه بهشت را نظاره گر شد و آیه فتح را سرود و در کمال رضا به مسلخ عشق رفت تا لذت دیدار خدا را با عمل خود برای مردمان عصر خویش ترجمه نماید. بسیج از نسل سربداران ، چون آب چشمه ساران ، با قطره های باران و فریاد روزگاران از نای بیقراران است . بسیج دلیر مردی است که خرمی خرمشهر ، آزادی آبادان ، محبت مهران ، دل انگیزی دزفول ، شیرینی قصر شیرین ، سرور سوسنگرد ، بهار بستان ، مهر موسیان و خلاصه امنیت و آرامش ایران و دین مرهون شجاعت اوست.

بسیج از تبار بی مدعایان است که عرصه های خون و حماسه شاهد مردانگی او و گل تکبیرش مشام وجدانهای بیدار را معطر و نور جبینش جان هر مسلمانی را منور می سازد. گل اندیشه بسیج معطر به محمد(ص ) ، مزین به نور علی (ع ) است و لذا با یک اشاره علی ، چشم بسته در راه خدا سر می دهد. بسیج نور افق ایمان است که تلالو آن ملک دین و دنیا را منور و به تاریکیهای زندگی پایان می دهد. او چون طایری سبک بال ، سرزمین نفس با قدرت خون می نوردد و بر قلعه مرتفع ایمان در زلال ایثار وضو می سازد ، به معبود خود اقتدا می کند و بر سجاده توکل می نشیند و نماز وصل می خواند. بسیج نسیم دلنواز دشت یقین است که شمیم روح انگیز شجاعت و عطر جان بخش شهامت و فرهنگ پویایی شهادت را به اسمان دلهای عاشق می پراکاند.

بسیج راوی صادق عرصه های شرف و سربلندی است که خاطرات شیرین مجاهدان همرزمش را با حکم صدق و صفا بر لوح دل رنجور خود نگاشته و بر طالبان و عاشقان آن عرضه کرد و آنان را به تقوای دیده و دل فرا می خواند. بسیج صدای هماره رسای تاریخ است که چون نی ، نوای ، نینوا سرمی دهد و از جدایی اخلاص و عمل به خدا شکایت می کند.

بسیج فرشته خوش الحان روضه رضوان خداست که از طریق حق می پوید و عرفان معبود می جوید و از کلام او بذر محبت می روید.

فکر بسیج خود به تنهایی فرهنگی است که استقلال و آزادی ، دین و سیاست ، کرامت و شرافت ، مشروعیت و مقبولیت ، مدنیت و مردم سالاری و حقوق فردی اجتماعی در آن متجلی است. در تفکر بسیجی با آزادی که اولین هدیه الهی است نه فقط مخالفتی نیست بلکه نهال سبز آزادی با خون این قبیله به ثمر رسید. لکن در فکر و اندیشه و فرهنگ بسیج پلشتی و ولنگاری جایی ندارد. تفکر بسیجی امواج خروشان ملتی است که دل در گرو خدا دارد و جهت ایجاد این فرهنگ الهی هزاران جوان پاکباخته تقدیم درگاه خدای خود کرد.

بسیج گل آل محمد(ص ) است که با قدرت خون در دشت ایمان روئید و در نهضت خمینی (ره ) ثمر داد که رایحه آن جان عاشقان خدا سرمست و حیران می کند. بسیج همان بسیج است که روزی بلای جان ضد انقلاب بود ، یک روز خار چشم دشمنان گشت ، روز بعدش سد راه متجاوزان به کشور شد و اکنون نیز گوش به فرمان ولی امر خود ، حافظ و پاسدار ارزشهای متعالی اسلام و انقلاب است.
در فرهنگ بسیج تا قیام قیامت راه امام عزت ، کلام رهبری سعادت ، کشته شدن در راه خدا کرامت ، اسرائیل غاصب و آمریکا دشمن شماره یک ملت ایران است.

نام بسیج ترجمه آیه اشدا علی الکفار و رحما بینهم است. او حب علی (ع ) در دل، بغض عدو در قلب و سلاح دفاع در دست دارد.

بسیج هتک دین را نمی پسندد . ترویج ابتذال را قبول ندارد. تضعیف ارکان نظام را برنمی تابد. وحدت را توصیه و اختلاف را نهی می کند. سو استفاده را ناشایست و فتنه گری را به نفع کشور نمی داند. دین زدایی را گناه و مبارزه با دشمن را افتخار می داند. بر عقل دشمنان خارجی می خندد و دشمنان داخلی را نصیحت می کند. به مهاجمان فرهنگی هشدار و خودباختگان داخلی را به اعتماد به نفس دعوت می کند و خلاصه غفلت را خطرناک و هشیاری را بسیار ضروری می داند.

نور اندیشه بسیج در قلب هر کس بتابد شیدا می شود ، دوستدار خدا می گردد ، بر غیر خدا می تازد ، دشمنان خدا را دشمن.

دوستانش را دوست می دارد ، تسلیم فرمان خداست ، صبر پیشه می کند ، بر سبیل عدل گام برمی دارد و خلاصه آن می شود که خدا خواهد رضی الله عنهم و رضو عنه .

به امید روزیکه همه با هم با تفکر بسیجی ایرانی آباد و آزاد و مهیای ظهور مهدی (عج ) داشته باشیم و یکصدا سرود وحدت سردهیم که آمریکا در چه فکریه ایران پر از بسیجیه.

** مقاله/ بسیج، خانواده و سبک زندگی

هر جامعه ای برای شکل گیری و رشد اجتماعی نیازمند به الگوهای متعدد رفتاری در سطوح مختلف است. بر این اساس، نهاد های اثرگذار فرهنگی همچون خانواده و بسیج، با توجه به آموزه های اسلامی و بهره مندی از الگوهای خاص برای شکل دادن به نوعی از سبک زندگی با شاخص های فرهنگی جامعه ایرانی مهم و اساسی خواهد بود.

سبک زندگی، مجموعه ای از باور ها، ارزش ها، عواطف و نگرش های فرد محسوب می شود که ریشه در عمق اعتقادات وی دارد که در رفتار و کردار فرد نمایان می شود. به عبارتی به سان مهره هایی است که با یک نخ تسبیح به هم ارتباط پیدا می کنند. سبک زندگی به ما کمک می کند که زندگی را بهتر درک کنیم و نوع تعامل بهتری در ارتباط با دیگران برگزینیم.

بسیج موظف است که هم خود سبک زندگی اسلامی را فراگرفته و بدان عمل کند و هم موظف است تا اصول این سبک زندگی را به جامعه آموزش دهد. از این رو در این مقاله به تشریح جایگاه سبک زندگی اسلامی در جامعه ایرانی می پردازیم.

جامعه ما، جامعه ای دینی و اسلامی و پایبند به اصول و مبانی خاصی است. در همین راستا سبک زندگی ما نیز باید اسلامی باشد. در تعالیم و آموزه های اسلام، سبک زندگی بر سه محور اعتقادات، اخلاقیات و عبادات (وظایف عملی) استوار است.

تعالیم اسلام، تمام وظایف زندگی را پوشش می دهد و مطابق با فطرت انسانی است. سبک زندگی اسلامی دارای شاخص هایی است که می توان با شناخت آن ها، آن را از دیگر سبک های زندگی همچون سبک زندگی غربی که ترویج کننده فرد گرایی است متمایز کرد. در حالی که در سبک زندگی اسلامی خانواده به عنوان نخستین، کوچکترین و در عین حال مهمترین نهاد اجتماعی جایگاه و منزلت خاصی دارد.

در سبک زندگی اسلامی، پیوند روابط بین افراد اهمیت می یابد و تعامل موثر والدین و فرزندان شکل می گیرد.

پایبندی به اصول و مبانی اخلاقی، از دیگر شاخصه های مهم در سبک زندگی اسلامی است که در خانواده آموزش داده می شود. بنابراین نقش خانواده به عنوان اصلی ترین مکان پرورش فضایل انسانی در شکل گیری سبک زندگی صحیح کودک اهمیت می یابد.

در خانواده کودک از همان سال های ابتدایی زندگی، باید ها و نباید های اخلاقی را آموزش می بینید و والدین خود و اطرافیانش را به عنوان الگو قرار می دهد. در سبک زندگی مبتنی بر آموزه های اسلامی، الگو سازی و الگو پذیری یکی از روش های طبیعی در تربیت فردی و اجتماعی است.
در شریعت اسلامی ما، حتی کوچکترین رفتار همچون آداب غذا خوردن، خوابیدن و نحوه گذراندن اوقات فراقت و فعالیت های شخصی اهمیت دارد و برای آن الگوسازی شده است.
بنابراین بحث در مورد سبک زندگی صرفا نمادین نیست. بلکه می خواهد در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه، حضوری پیوسته و پر رنگ داشته باشد.

بسیاری از رفتار ها، باور ها و اندیشه های ما از هویت ما نمایان می شود. از این رو هویت ما برگرفته شده از فرهنگ ما است.

فرهنگ، مجموعه ای از ویژگی ها، آموخته ها و دست آورد های جامعه انسانی است که از نسل های پیشین به نسل های پسین انتقال می یابد. نسل های پیشین ما چه کسانی بودند؟ کسانی که با اعتقادات و باور های خود فرهنگ ایثار و فداکاری را به ما آموختند و ارزشمند ترین بهای زندگیشان را که جانشان بود، فدای ارزش های دینی و اسلامی خود کردند. با نگاهی به زندگی سراسر معنوی آن ها، می بینیم که چگونه سبک زندگی خود را بر پایه ایمان و باورهایشان پایه گذاری کرده بودند.

باور نکردنی است که نوجوانی تحصیل و علم آموزی خود را کنار گذارد تا در مدرسه عشق و از خود گذشتگی طلب علم و فریضه کند، جوانی تمام شور و هیجان خود را در جهاد با دشمن درونی (نفس اماره) و بیرونی خرج کند، یا مردان و زنانی تمام هستی خود را صرف عقیده شان کنند.

همان گونه که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) فرمودند: بسیجی واقعی حضرت علی (ع) است که تمام زندگی اش را وقت اسلام کرد، چنین زندگی کردنی، زندگی به سبک و سیاق اسلامی است و الگوپذیری از سیره ائمه معصومین (علیهم السلام) است.
با داشتن چنین الگوهایی که سرتاسر زندگی آن ها مقاومت و پایداری است چگونه می توان نیازمند الگوهای غیر اسلامی بود. آیا این نوجوانان، جوانان، زنان و مردان ایران زمین که رشادت ها از خود نشان داده اند، الگویی مناسب برای سبک زندگی نیستند؟! هستند! به شرطی که ابتدا در خود و بعد در خانواده و جامعه بتوانیم از این استوره های مقاومت و ایثار در سبک زندگی درس بیاموزیم و با تغییر در سبک زندگی هایمان، خانواده و جامعه اسلامی خود را بیمه کنیم.

** سبک زندگی اسلامی در کلام رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در خصوص اهمیت «سبک زندگی» فرمودند: یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه‌ى زیستن - اینها عبارةٌ اخراى یکدیگر است - این یک بُعد مهم است. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است.

تمدن نوین اسلامى مشتمل بر دو بخش ابزاری و اصلی است

ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ این جور بگوییم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبه‌ى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.

بخش ابزاری تمدن نوین اسلامى وسیله ها نظیر علم و سیاست هستند

آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهایى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح می کنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشته‌ایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینه‌ى سیاست، هم در زمینه‌ى مسائل علمى، هم در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمینه‌ى اختراعات و از این قبیل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.

سبک زندگی بخش اصلی تمدن نوین اسلامى است

اما بخش حقیقى، آن چیزهایى است که متن زندگى ما را تشکیل می دهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.

لزوم آسیب شناسی در سبک زندگی

در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟

بنابراین باید آسیب‌شناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیب ها. البته ما اینجا نمی خواهیم مسئله را تمام‌شده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح می کنیم:

چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگى‌مان رعایتهاى لازم را نمی کنیم؟ چرا صله‌ى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى کوچکى هم نیست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت می کنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟

ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در این مقوله‌ى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟

آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست می گوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف می زنیم؟ بعضى‌ها با داشتن توان کار، از کار می گریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ در محیط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد می کنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات می کنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات می شود؟

در اینترنت چقدر مراعات می شود؟ چقدر به قانون احترام می کنیم؟ علت قانون‌گریزى - که یک بیمارى خطرناکى است - در برخى از مردم چیست؟ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم‌کارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایده‌هاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى میماند؟ که دیدید اشاره کردند.

چرا به ما می گویند که ساعات مفید کار در دستگاه‌هاى ادارى ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟
چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى یعنى این که ما هرچه گیر مى‌آوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آن چنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه‌ى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکى‌اش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست.

حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش می دهند که آقا جامعه‌ى ما در آینده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پیر خواهد شد؛ این چهره‌ى جوانى که امروز جامعه‌ى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ کرده است؟ تجمل‌گرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت درباره‌ى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.

نمی شود یک تمدن را به صرف این که ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى این که این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.

سبک زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است

رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکان‌پذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، می تواند کاپیتالیسم باشد، می تواند کمونیسم باشد، می تواند فاشیسم باشد، می تواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.

فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده‌ى فرهنگهاست

براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روشهاى زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملت ها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئى و تحمیل، تمدن غربى است.

نه این که ما بناى دشمنى با غرب و ستیزه‌گرى با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشى از بررسى است - ستیزه‌گرى و دشمنىِ احساساتى نیست. بعضى به مجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه‌هاى غرب و توطئه‌ى غرب و دشمنى غرب مى‌آید، حمل می کنند بر غرب‌ستیزى: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگىِ آن چنانى نداریم - البته پدرکشتگى داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسى‌شده است.

تقلید از غرب براى کشورهائى که این تقلید را براى خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّى آن کشورهائى که به ظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده‌ى فرهنگهاست. هرجا غربى‌ها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود کردند، بنیانهاى اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آنجائى که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند.

یکى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادى‌سازى گناه است

یکى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادى‌سازى گناه است؛ گناه‌هاى جنسى را عادى میکنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضى از کشورهاى دیگر و آمریکا.

این گناه بزرگِ همجنس‌بازى شده یک ارزش! به فلان سیاست مدار اعتراض می کنند که چرا او با همجنس‌بازى مخالف است، یا با همجنس‌بازها مخالف است! ببینید انحطاط اخلاقى به کجا می رسد. این، فرهنگ غربى است. همچنین فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الکلى، گسترش مواد مخدر.

فرهنگ غربى فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربى است، که تعیین‌کننده نیست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبک زندگى مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت.

شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین عدم تقلید از غرب است

شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجه‌ى اول این است که از تقلید غربى پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، یک چیزهائى را عادت کرده‌ایم تقلید کنیم.

بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید به تدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگ‌سازان است.

برای مشاهده ویژه نامه اینجا را کلیک کنید.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *