آقاى غرویان می نویسد: از محضر آیت الله بهجت سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از عبادت و به خصوص نمازمان احساس نکرده ایم، به نظر شما چه باید بکنیم که ما نیز اقلاًّ اندکى از آنچه را که ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام فرموده اند، بچشیم؟ معظّم له در حالى که سر را تکان مى داد فرمود: آقا، عامّ البلوى است! این دردى است که همه گرفتاریم! عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مسئله نسبى است. عضى همچون شما مراتب عالى دارید و ماها هیچى نداریم، ماها چه باید بکنیم ؟ باز در جواب فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم. عرض شد: حاج آقا مسئله تعارف در کار نیست و یک واقعیتى است . باز ایشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند که : عَمَّتُک مِثْلُک ! و مرادشان از این ضرب المثل این بود که من هم مثل شما هستم . به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: این احساس لذّت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که : انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند، و معصیت ، روح را مکدّر مى کند و نورانیت دل را مى برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجّهش به غیر خدا مشغول نشود. و اگر به طور غیر اختیارى توجّهش به جایى منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.
آقاى قدس یکى از شاگردان آیت الله بهجت نیز مى گوید: روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم؟ آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود: روغن چراغ کم است . من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم که یعنى معرفت کم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است ، و گرنه ممکن نیست با شناخت کافى ، قلب حاضر نباشد.
آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى نیز مى گوید: گاهى از آقا سؤال مى کردند: چه کنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم؟ و ایشان دستورالعملهایى مى فرمودند، یکى از آنها این بود که مى فرمود: وقتى وارد نماز مى شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود.
استاد خسروشاهى نیز مى گوید: روزى از آیت الله بهجت سؤال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟ فرمودند: یکى از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت باید حواسّ (باصره، سامعه و ...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم کرد، باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم و این یکى از عوامل تحصیل حضور قلب مى باشد.
در جاى دیگر شخص دیگرى از محضرشان مى پرسد: براى اینکه در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم چه کنیم ؟ و ایشان در جواب مى فرماید: در اوّل نماز، توسل حقیقى به امام زمان - عجل الله تعالى - فرجه کنید، و عمل را با تمامیّت مطلقه انجام بدهید.
همچنین شخص دیگر مى پرسد: براى حضور قلب در نماز و تمرکز فکر چه باید کرد؟ و ایشان مرقوم مى فرماید: بسمه تعالى ، در آنى که متوجّه شدید، اختیاراً منصرف نشوید.
منبع: کتاب برگى از دفتر آفتاب (شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمى بهجت )اثر : رضا باقى زاده پُلامى
آیت الله بهجت (ره) چون یک عمر شیعه وار زندگی کرد محبوب شد و به درجات بالا رسید و در همون شغل خودش (تبلیغ دین) به نحو احسن کار کرد
مطئن باشید اگر ایشون چه رهبر می شد چه رییس جمهور چه وکیل و وزیر و حتی شغل پایین تر مثل کفاش و بقال و قصاب و رفتهگر و غیره بازم چون خدایی زندگی می کرد در شغل خودش منشا خیر و برکت می شد
حرف امثال این مرحوم اینه که کلا ادم باشیم حالا شغلمون هر چی می خواد باشه نمونه اش مثل رجبعلی خیاط که عارف و صاحب کرامت بود شغلشم به خوبی اداره می کرد و به مردم خدمت می کرد
یا اون عارفی که چلو کبابی داشت و تابلو وزده بود نسیه هم می دهیم وجه دستی هم می دهیم و هروقت شاگرد بازاری ها می امدنمد برای بردن غذا اول به شاگرد غذا می داد تا اگر اوستایش به او از ان غذا نداد شاگرد دلش هوس نکند
از این دست زیاد داریم فقط کافیه به دستورات خدا و اهل بیت (ع) گوش کنیم اون وقت خودشون کمک می کنن که اون دستوراتو در شغلمون اجرایی کنیم
که بزرگترین نمونه اش امام علی (ع) بود که هم رهبر اسلام بود و هم یک عارف و صاحب کرامت و انسانی فوق وارسته
دو بار ایشان را دیدم. یکبار سال83 یا 84 بود در حرم امام رضا(ع) روبه روی ضریح نشسته بودند و سر به زیر مثل همیشه زمزمه می کردند. یکبار هم بعد از نماز در کوچه ی پشتی مسجد ایشان رو دیدم که بعد از چند ثانیه ای که به جمعیت نگاه کردند وارد ماشین شدند.
در زمان فعلی هم علمائی این چنین داریم. در تهران خودمون حضرت آیت الله العظمی مجتبی تهرانی که البته بسیار کتوم هستند. خودم بعد از بارها حرف زدن با ایشان تونستم دو سه نکته از زبانشان مطلب بگیرم.